سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

سیاه مثل گولیت آبی مثل چلسی نارنجی مثل هلند


سیاه مثل گولیت آبی مثل چلسی نارنجی مثل هلند

یکی می گوید «رود» به سمت آن صدا بر می گردیم و کمی دورتر چهره رود گولیت را در حال انجام بازی گلف می بینیم او کجا, اینجا کجا به وی می گوییم می خواهیم قرار مصاحبه ای ترتیب بدهیم گولیت با تعجب سؤال می کند امروز اسطوره هلند هنگامی که جواب مثبت ما را می شنود, هیچ مقاومتی نشان نمی هد

یکی می گوید «رود». به سمت آن صدا بر می گردیم و کمی دورتر چهره رود گولیت را در حال انجام بازی گلف می بینیم. او کجا، اینجا کجا؟ به وی می گوییم می خواهیم قرار مصاحبه ای ترتیب بدهیم. گولیت با تعجب سؤال می کند امروز؟ اسطوره هلند هنگامی که جواب مثبت ما را می شنود، هیچ مقاومتی نشان نمی هد.

آسمان آبی است. وضعیت جوی، فوق العاده مطلوب به نظر می رسد. روزگار، آرام سپری می شود اما در گوشه ای از این سیاره، همه چیز بوی جنگ و دعوا می دهد. جالب آنکه این نقطه، آبی است. اما فوق العاده کدر! نقطه شروع مصاحبه ما با رودگولیت، اخراج مورینیو و اوضاع فعلی چلسی بود. هرچه باشد کاپیتان تیم فاتح یورو ۸۸ بهتر از هر شخصی می داند در اتاق رؤسای چلسی چه می گذرد. او احساس مورینیو را درک می کند چون در این باشگاه سرنوشتی مشابه «مرد خاص» داشت.

ماجرا به روز ۱۲ فوریه ۱۹۹۸ بر می گردد؛ هنگامی که چلسی در رتبه دوم لیگ برتر جای داشت و در مرحله یک چهارم نهایی ۲ جام دیگر برای قهرمانی می جنگید اما «کن بیتس»جاه طلب، حکم اخراج او را صادر کرد. آبی های لندن در اولین فصل مربیگری گولیت پس از ۲۶ سال یک جام بزرگ مانند جام حذفی را فتح کردند. پس چرا اخراج؟

او صحبت های خود را اینگونه آغاز کرد: «در زندگی من، اخراج یک لکه ننگ محسوب می شود. هرگز تجربه ای مشابه آنچه در چلسی رخ داد را تجربه نکرده ام. حدود ۳ ماه در شوک بودم. نمی توانستم باور کنم آنهایی که به اخراج من می خندیدند، همان دوستان صمیمی دیروز هستند. تصمیم «کن بیتس» منطقی بود اما ظاهراً بیش از حد تحت تأثیر اطرافیان قرا ر داشت. او از اوضاع و احوال آبی ها بی خبر بود زیرا بیشتر اوقات روز را در روستای شخصی خود می گذراند. از بیتس گله ندارم. مردمی که هر روز مرا تشویق می کردند، از پشت خنجر زهرآگین زدند. چقدر غم انگیز!»

چه کسانی آن خنجر زهرآلود را به کمر گولیت وارد آوردند؟ کالین هاچیسون و گراهام ریکس؟ او ادامه داد: «شخص خاصی را به خاطر نمی آورم. با گلن ویلیامز (یکی از کمک مربیان وقت چلسی) رابطه خوبی نداشتم. شاید عملکرد خیلی خوبی نداشتم اما واقعاً نمی توانستم شیوه خود را عوض کنم؟ نه تنها من بلکه هیچ کس دیگری علت اخراجم را از چلسی درک نکرد. چندی پیش وقتی به عنوان یکی از مدعوین جشن صدسالگی آبی ها راهی فرودگاه شدم، به یک هوادار این باشگاه برخوردم.

او می گفت نباید از بابت آنچه رخ داد، دل چرکین شوم چون غیر از چند نفر خاص، سایرین دوست داشتند رود گولیت در باشگاه بماند. بگذارید اعتراف کنم عاشق استمفوردبریج هستم و این احساس هنگام شرکت در جشن صدسالگی باشگاه، تقویت نیز شده است. در لندن خاطرات خوبی داشتم وهرگز آن دوران سیاه نظر مرا تغییر نخواهد داد.» داستان رابطه عاشقانه گولیت و چلسی در سال ۱۹۹۵ آغاز شد. «رود» به تازگی همسر خود را ترک کرده بود و اصلاً روحیه نداشت، به همین خاطر تصمیم گرفت برای سپری کردن تعطیلات تابستانی راهی لندن شود چون آنجا احساس آرامش می کرد. پیشنهاد مربیگری؟ گولیت لحظه ای تردید نکرد. او می توانست با اکسیژن چلسی در هوای فوتبال نفس بکشد. تویوتای «هاچ بک» در یک بعد از ظهر آفتابی وی را به دفتر باشگاه رساند.

برای مردی که بهترین سال های عمر خود را در ایتالیا گذرانده بود، اصوات عجیب و غریب رادیوی ماشین گوشخراش جلوه می کرد. به هر حال وی جوهر خودکار را روی برگه امضای قرارداد ریخت تا یک دوره هیجان انگیز آغاز شود، البته نه به زیبایی ۳ سال بازی برای میلان و فتح ۳ اسکودتو و ۲ لیگ اروپا! هواداران قرمز و مشکی پوش، گولیت را دوست داشتند اما این ارتباط خوب، چندان به طول نینجامید. توضیحات بیشتر را بخوانید: «یک روز عصر، رئیس باشگاه به من گفت می توانم چند لحظه به طور خصوصی با تو صحبت کنم؟ جواب مثبت دادم. او در خروجی را نشان داد. آنجا هواداران منتظر امضا گرفتن از من بودند. با خنده، درخواست آنها را نپذیرفتم. چنین اتفاقی بارها رخ داد.»

تفاوت فوتبالدوستان ایتالیایی با سایرین در چه نکته ای نهفته است؟ گولیت توضیح داد: «هواداران سرزمین لاجوردی می خواهند شما به عنوان یک فوتبالیست همواره در دسترس باشید. آنها از بودن کنارتان لذت می برند. برای موفقیت در سری A به یک جفت چشم عقابی نیاز دارید.» گولیت ناگهان صحبت های خود را قطع کرد و مانند افراد درمانده گفت: « می توانستم به جای لندن راهی «سوهو» شوم. تقدیر مرا به پایتخت انگلستان فرستاد.» چه اقبال بلندی!

«رود بزرگ» در لندن دوران خوشی را گذراند و تحت نظر گلن هادل، مربی تیم بازی های زیبایی انجام داد. پاداش این درخشش، قرار گرفتن پشت سر کانتونا و نامیده شدن به عنوان دومین بازیکن برتر فصل ۱۹۹۶- ۱۹۹۵ بود. هنگامی که گلن هادل در سال ۱۹۹۶ تصمیم گرفت مربیگری تیم ملی انگلستان را بپذیرد، نیمکت لندن نشین ها خالی ماند. در نهایت ناباوری بین آن همه مدعی، نام رودگولیت از جعبه جادویی رئیس باشگاه بیرون آمد. بر مشغله وی افزود شد چون یک مربی - بازیکن نام گرفت.

۹ ماه بعد، فتح جام حذفی هم نتوانست چینی ترک خورده روابط بتیس و گولیت را «بند» بزند. مربی هلندی با رئیس خود مشکل نداشت اما بیتس... همه تردید دارند. مردم از اینکه «چلسی گولیت» در رتبه دوم جای گرفت، شگفت زده شده بودند اما می گفتند مرد هلندی پول بیشتری می خواهد. او برای تفکر درباره این شایعه فرصت زیادی نداشت زیرا تنها ۶ ماه بعد، سرمربی جدید نیوکاسل نام گرفت. گولیت آمادگی پذیرش مسئولیت جدید را نداشت و فقط به خاطر اثبات لیاقت هایش حاضر شد به درخواست سران «سنت جیمز پارک» پاسخ مثبت بدهد.

نیوکاسل در فصل ۱۹۹۹ تا فینال جام حذفی پیش رفت؛ با این حال مغلوب منچستریونایتد می شد که در پایان فصل هر ۳ جام بزرگ را بالای سر برد. باخت به این تیم بزرگ هرگز یک نمره منفی در کارنامه ستاره سابق میلان و سامپدوریا محسوب نمی شد. مشکلات خیلی زود رخ نمود. او، آلن شیرر را در دربی مقابل ساندرلند روی نیمکت نشاند و در واقع همان جا یک جنگ اعلام نشده، شکل گرفت. گولیت ادامه داد: «من جانشین کنی دالگلیش بودم که دوست صمیمی شیرر محسوب می شد.

نمی توانستم چیز بیشتری به وی بیاموزم. هر کس دیگری جای من بود، آلن را نیمکت نشین می کرد. دیدید گراهام سونس و بابی رابسون هم چنین بلایی بر سر وی آوردند. شیرر فکر می کرد بزرگتر از باشگاه است، در حالی که چنین چیزی اصلاً واقعیت نداشت .

دوست نداشتم آقا بالاسر داشته باشم. عاشق هواداران سیاه و سفیدها بودم چون آنها انسان های دوست داشتنی محسوب می شدند. پول بیشتری نمی خواستم. نه! اصلاً اتهام دوستی را نمی پذیرم.» متأسفانه لحظه وداع طرفین چندان با شکوه رقم نخورد. ظاهراً باز هم ردپای شیرر در این ماجرا به چشم می خورد. توضیح بیشتر را بخوانید: «اگر کاپیتان نیوکاسل بازیکن بزرگی بود، برای پیشرفت، بیشتر تلاش می کرد. آلن یک بار به من گفت قول می دهم بهتر ظاهر شوم. منظور او را درک کردم. شیرر واقعیت را نگفت و اصلاً نخواست سطح بازی خود را ارتقا دهد. وقتی خوب هستید، داد و قال به راه نمی اندازید. اینکه بگویید من عالی هستم مانند این است که ادعا کنید لیوان پیش رویتان، وجود دارد! نیازی نیست خودتان را به دیگران تحمیل کنید.»

گولیت این فلسفه های زیبا را از خانواده خود آموخته. خانواده؟ رود، ۳ سال پیش تصمیم گرفت برای اولین بار به «روس استریت» واقع در میدان جودن آمستردام بازگردد تا مجدداً مادرش را در آغوش بگیرد. این زن، فرشته نجات زندگی یک معلم سورینامی بود که وقتی برای ارتقا سطح زندگی خود به هلند آمد، فرصت زیادی برای پیشرفت نداشت. میوه ازدواج آنها، ستاره آینده دنیای فوتبال نام داشت، هرچند این ارتباط چندان به طول نینجامید و ۲ طرف از هم جدا شدند. جورج دوباره تشکیل خانواده داد اما اجازه داشت گاهی اوقات برای دیدن «رود» به خانه اول خود بازگردد.

گولیت آوارگی دوران کودکی خود را چنین شرح داد: «برای اجاره یک اتاق راهی منزل همسایه شدیم. صاحبخانه از من پرسید اهل اینجا هستی و من گفتم بله. خانه ما آن طرف ساختمان شما است اما او حرف مرا باور نکرد و گفت فقط برای بچه های این محل جای خواب داریم. چاره ای نبود. تلاش های ما ادامه یافت وعاقبت در یک اتاق ۶*۳ ساکن شدیم. ۱۰ سال دشوار را سپری کردیم تا اینکه سرانجام یک خانه مناسب یافتیم.» مادر گولیت در یک موزه آثار باستانی کار می کرد و به این ترتیب بازدید از عتیقه ها، یکی از علایق اصلی مادر و پسر شد. نگاه های عجیب مردم به یک کودک سیاهپوست، شوق تماشای عجایب را از بین می برد؛ هرچند «رود» از همان کودکی هیچ تفاوتی احساس نمی کرد: «اصلاً نمی دانستم زندگی یک سیاه پوست در سرزمین سفیدپوست ها، چقدر محنت بار است. آیا با سایرین تفاوت داشتم؟ حداقل خودم اینگونه نمی اندیشیدم. شاید هم در میانسالی متوجه شوید مرز تعریف نشده ای بین سیاه و سفید وجود دارد.

طعم تلخ نژادپرستی؟ گولیت توضیح داد: «در ۱۲ ، ۱۳ سالگی جنگ با شرایطی که دلخواهم نبود، آغاز شد. یک بار پلیس در خیابان با لحن تحقیرآمیزی گفت این سیاه هم جزوی از آدم ها محسوب می شود! با دلی شکسته به خانه رفتم وماجرا را برای مادرم توضیح دادم. او بیرون رفت و هرچه از دهانش درآمد، نثار آن پلیس کرد. وی سفیدپوست بود وتوهین به پسر بچه سیاهی که یک مادر سفیدپوست دارد را درک نمی کرد.» حتی این فداکاری هم باعث نشد «رود» نام خانوادگی وی را به شهرت پدرش ترجیح دهد و بلافاصله پس از آنکه وارد عرصه فوتبال شد خودرا «رود گولیت» معرفی کرد، نه رود دیل. «رود» در اولین تیم حرفه ای خود، تنها سیاهپوست جمع به حساب می آمد و همه اعمالش زیر ذره بین قرار داشت. شاید تلاش فراوان و نامیده شدن به عنوان یکی از بهترین بازیکنان، باعث می شد رنگ تیره پوست عامل موفقیت نام بگیرد. اولین خوان ترقی، هنگام دعوت آژاکس از پدیده، آکادمی طی شد. «همراه والدینتان، برای ثبت نام به اینجا بیایید.»

این، جواب تلاش های بی وقفه او بود. گولیت موافق است؟ وی جواب داد: «بله اما می خواستم بگویم بهتر است شما برای ثبت نام به خانه پدر و مادر من سر بزنید چون آنها آنقدر مشغول کار هستند که گاهی اوقات از امور روزمره هم غافل می شوند. می دانید چه جوابی شنیدم؟ نه! به منزل شما نمی آییم و در ضمن اجازه نداری به تنهایی با ما مذاکره کنی. شرکت پدر و مادر در این جلسه الزامی است. مردم می گفتند از آژاکس متنفر شده بودم اما چنین چیزی صحت نداشت.

تیم شهر آمستردام مرا می خواست و به این خاطر والدین مرا پای میز مذاکره نشاند.» ستاره های سال آینده میلان در ادامه دوران پرفراز و نشیب حرفه ای، لباس فاینورد و آیندهوون را هم پوشید تا یکی از معدود هلندی های عضو هر ۳ تیم بزرگ سرزمین لاله های نارنجی نام بگیرد. میلان و برلوسکنی استعداد ناب جوان سورینامی را کشف کردند. وقتی آنها روی یک بازیکن سرمایه گذاری می کنند، حتماً منظور خاصی دارند. او از بین آن همه خاطرات رنگارنگ، تنیس - فوتبالی را که هر روز رأس ساعت ۹ و ۱۵ دقیقه (۴۵ دقیقه قبل از آغاز رسمی تمرینات) انجام می شد را به عنوان «نوستالژی بزرگ» نزد خود به یادگار نگه داشته است. روزهای اول حضور در میلان؟

توضیحات آقای گولیت را بخوانید: «میلانی ها، تکنیک باورنکردنی نداشتند. هنگامی که به تیم ساچی پیوستم، فان باستن و ریکارد دوران مصدومیت را می گذراندند و قادر نبودند در زمین بازی به هنرنمایی بپردازند.می خواستم چیز های جدیدی یاد بگیرم. سال ها بعد در چلسی این توان را یافتم که توپ را با سینه کنترل کنم، پاس ۱۰ یاردی بفرستم و... هواداران می گفتند او دیوانه است؛ با این حال از تشویق ابایی نداشتند و من مغرورانه می گفتم کار بزرگی انجام نداده ام اما روزهای بازی در میلان... دشوار بود، بسیار دشوار.» صدای فرود بالگرد شخصی برلوسکنی در «میلانلو»، دیگر خاطره گولیت را شکل داده است. او در توصیف سیلویو گفت: «رئیس ،یک عاشق با نفوذ به حساب می آید.

او جاه طلبانه می گفت بچه ها! یکشنبه با اینتر بازی داریم، هفته آینده باید در لیگ اروپا مقابل رقیب صف آرایی کنیم. حریف بعدی هم پالرمو است و در ادامه بازی سوپرجام اروپا از راه می رسد. ۲ جدال حساس بعدی مقابل رم و یوونتوس را هم از یاد نبرید. اگر این ۶ بازی را ببریم بر جایگاه مطلوبی تکیه خواهیم زد.»میلان طلایی بازی ها را پی در پی به سود خود تمام کرد و جام های مختلف را بالای سر برد. گولیت هم هنگام زدن گل قهرمانی هلند در فینال یورو ۸۸ مقابل شوروی سابق بیش از پیش پرآوازه شد اما بی گمان نقطه عطف زندگی ورزشی او در زمان دریافت جایزه توپ طلای اروپا شکل گرفت. رود جایزه خود را به نلسون ماندلا، آزادیخواه و رئیس جمهوری آفریقای جنوبی تقدیم کرد. این کار، قصد او از بافتن موهایش را آشکار کرد؛ مبارزه با نژادپرستی. قسمت های پایانی داستان فوتبالی اعجوبه را در ابتدای مصاحبه بخوانید. چیز دیگری برای بازگویی باقی نمانده است...

● آنچه از گولیت نمی دانید

▪ گولیت یکی از بهترین فوتبالیست های مهاجر تاریخ هلند است. به عبارت بهتر او در کنار کرایف و فان باستن، جزو برترین بازیکنان همه ادوار سرزمین های لاله ها به حساب می آید.

گولیت به عنوان یک بازیکن چند پسته در ۴۶۵ بازی برای فاینورد، آیندهوون، میلان، سامپدوریا و چلسی، ۱۷۵ گل به ثمر رساند. او در ۶۶ بازی ملی، ۱۷ بار تور دروازه رقبای هلند را لرزاند.

▪ ۳ قهرمانی در لیگ هلند، ۳ بار فتح اسکودتو، ۲ قهرمانی در لیگ اروپا و فتح یورو ۸۸ از جمله افتخارات دوران بازی ستاره سیاه پوست محسوب می شود.

▪ ستاره سورینامی الاصل در سال ،۱۹۸۷ مرد سال اروپا و جهان نام گرفت و ۲ سال بعد مجدداً توپ طلای اروپا را به دست آورد. او همراه پائولو روسی و میشل پلاتینی تنها فوتبالیست قرن بیستم به حساب می آید که در یک سال، توأمان عنوان مرد سال اروپا و جهان را به دست آورده است.

▪ گولیت در نخستین سال تجربه مربیگری، با رهنمون کردن چلسی به سمت پیروزی ۲ بر صفر مقابل میدلزبرو در فینال جام حذفی انگلستان، اولین افتخار ۲۶ سال گذشته آبی ها را رقم زد و از طرفی به عنوان نخستین مربی غیرانگلیسی که توانسته با یکی از باشگاه های بزرگ جزیره جام معتبری به دست بیاورد، جاودانه شد؛ هر چند سال بعد حکم اخراج را دریافت کرد!

▪ «رود» در سمت مربیگری نیوکاسل باز هم تا فینال جام حذفی پیش رفت اما درگیری با آلن شیرر محبوب و ممانعت از کاپیتانی «رابرت لی» او را مقابل هواداران قرار داد؛ آنچه مترادف با یک اخراج دیگر بود.

▪ گولیت، سال ۲۰۰۴ مربی فاینورد شد اما در این سمت بیش از یک سال دوام نیاورد.

▪ آنالیزور تلویزیونی حال حاضر لیگ قهرمانان اروپا، سال ۲۰۰۵ به مجری گری روی آورد و با ماندلا یک مصاحبه اختصاصی انجام داد. او در هیبت مفسر بازی های جام جهانی ۲۰۰۶ هم دیده شد.

• ستاره بی بدیل فوتبال هلند که ۳ بار ازدواج کرده و ۶ فرزند دارد، هم اکنون کنار استلا، خواهرزاده یوهان کرایف زندگی آرامی را سپری می کند.



همچنین مشاهده کنید