جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

یک قصه شیرین و ترسناک برای بچه های ۱۰ تا ۹۰ ساله


یک قصه شیرین و ترسناک برای بچه های ۱۰ تا ۹۰ ساله

نگاهی به فیلم «خواب های دنباله دار» پوران درخشنده

● ۲ پاره نامساوی یک فیلم

این که بچه‌ها خواب می‌بینند و بعد،‌این خواب تعبیر می‌شود، ایده تازه‌ای در سینمای جهان نیست اما این که خواب دختربچه‌ای دقیقاً همان چیزی باشد که در واقعیت اتفاق می‌افتد یا اتفاق افتاده [یعنی بچه دارای خاصیت «دوربینی» باشد] با این وضوح و روشنی، ‌تازه است و البته در فیلمنامه، آنقدر خوب شکل گرفته که باورپذیری آن دچار خدشه نمی‌شود. ریتم فیلمنامه [مگر آن دست‌انداز غیرطبیعی منجر به تعویض نوع مخاطب که از سینمای دلهره سر در می‌آورد] ریتم خوبی است و جذاب برای مخاطبان نوجوان. نظرگاه متن هم تقریباً از نظرگاه این گروه سنی تخطی نمی‌کند [مگر در همان یک چهارم پایانی کابوس‌وار] در نهایت می‌توان به این نتیجه رسید که اگر فیلم به دو پاره نامساوی [از لحاظ مخاطب‌شناسی] تقسیم نمی‌شد، می‌شد اسمش را گذاشت بهترین کار درخشنده تا به حال.

● جای خالی «معجزه‌گر»

پوران درخشنده از همان آغاز کار خود در دهه ۶۰ تاکنون، مخاطبانش را مجاب کرده که به هر شکل و با هر مضمون و ایده‌ای که فیلم بسازد، در نهایت «ملودرام»، همان «روم» است که قرار است تمام راه‌ها به آن منتهی شود! دو فیلم نخست او [«رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختی» که اعتبار و تمایز نامی و کاری برایش به ارمغان آوردند] در واقع، جلوه‌ای دیگر از ملودرام‌های پرمخاطب دهه ۶۰ بودند که گاه در آثاری چون «گل مریم»، پای کودکان را هم به قصه می‌کشاندند چنان که در «می‌خواهم زندگی کنم» چنین کردند. این که بهانه ملودرام‌های نخست درخشنده، معلولیت جسمی نوجوانان حاضر در قصه بود، باعث نشد که ویژگی خاصی به این نوجوانان بخشیده شود [لااقل در آن حد که در «معجزه‌گر» آرتور پن- به عنوان فیلم محبوب مخاطبان تلویزیون ایران در دهه ۶۰- می‌شد شاهدش بود].

● سینمای بینابینی را ادامه خواهد داد؟

در میان سه فیلمساز زنی که در دهه ۶۰ به سینمای مردانه ما حال و هوای تازه‌ای بخشیدند، پوران درخشنده، محتملاً کم‌کارترین و ناآشناترین نام برای نسل جدید سینماروهای دهه ۸۰ است. تا پیش از آن فیلم بلندپروازانه که در امریکا ساخت، با حضور پسر آنتونی کوئین [و یا قصه‌ای به وام گرفته از سینمای هند]، همه چیز تقریباً داشت خوب پیش می‌رفت. درست است که نقش اجتماعی آثار درخشنده هیچ وقت قابل مقایسه با آن دو فیلمساز دیگر نبود، اما ملودرامی که او ارائه می‌داد، برای مخاطبان عام دلنشین و متفاوت بود؛ متفاومت با ملودرام‌های دیگری که از سینمای بدنه شاهد بودند. در واقع او اندک اندک داشت با ارائه کیفیتی قابل قبول، همان مسیری را می‌پیمود که جلال مقدم در دهه ۵۰ به قله‌اش رسیده بود یعنی سینمایی بینابینی را ارائه می‌داد. به هر حال، گذشته‌ها گذشته!

از زمانی که سینمای کودک و نوجوان به عنوان سینمایی گلخانه‌ای در اواخر دهه چهل، اندک اندک در ایران حیات یافت، این سؤال مطرح بود که سینمای کودک چه تفاوتی دارد با سینمایی که صرفاً از حضور و ایده‌های مربوط به زندگی کودک بهره می‌گیرد؟ پوران درخشنده، از نخستین سینماگرانی بود که سعی کرد این سینما را از حالت گلخانه‌ای‌اش برهاند و به هویت اقتصادی مستقلی برساند با ۲ فیلم «رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختی»؛ مسیری که بعد از این دو فیلم، توسط او دنبال نشد تا همین فیلم اخیر؛ که کمابیش نظری دارد به ایده‌های همان فیلم‌ها. به گمانم برای رسیدن به این نکته که «خواب‌های دنباله‌دار» فیلم موفقی است یا نه، اول باید دید که مخاطبان این فیلم چه طیفی می‌توانند باشند؟ وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم در می‌یابیم که نه «رابطه» نه «پرنده کوچک خوشبختی»، فیلم هایی برای نوجوانان نیستند بلکه آثاری هستند که با استفاده از ایده معلولیت جسمی نوجوانان و خطاب به بزرگسالان ساخته شده‌اند. متأسفانه، این مسیری است که در آثار گلخانه‌ای این سینما هم شاهدش بوده‌ایم.

درخشنده، در فیلم اخیر خود، البته، از مسیر یاد شده تقریباً دور شده یعنی سه چهارم فیلم، اثری است درگیر دنیای کودکی و دارای جذابیت‌هایی که می‌تواند مخاطب کودک و نوجوان را [بیشتر نوجوان را] مشتاق دیدار فیلم کند اما ناگهان، با یک چرخش غیرمنتظره، فیلم وارد حوزه «تریلر» می‌شود آن هم به شیوه «سکوت بره‌ها» و نمونه‌های تینیجری‌اش مثل جیغ، هالیووین، می‌دانم تابستان سال گذشته را چه کردی و در نهایت، با محور قرار دادن یک شخصیت معلول در مرکز «وحشت»، یادآور همه آثاری است که عده‌ای دانش‌آموز یا دانشجو به همکلاسی‌ خود آسیب رسانده‌اند و او از آن جهان یا این جهان [البته با ظاهری آسیب دیده و دلخراش] برمی‌گردد که انتقام بگیرد.

این تغییر مسیر در مواجهه با مخاطب، می‌تواند خطرناک باشد آن هم در سینمایی که دست مخاطبان‌اش مثل مخاطبان سینمای دهه شصت، آنقدرها بسته نیست که از سر ناچاری و در ۲ روز پایان هفته به دیدار هر فیلمی [که راهی پرده شده] بروند. چرا درخشنده از یک قصه پریان جذاب، به یک «کابوس» رو آورده؛ آیا از یاد برده که کهنه‌کاری مثل «برتون» هم، وقتی می‌خواهد «کابوس» را نشان دهد، در نهایت از آن قصه پریان می‌سازد [چنان‌که در «کابوس شب کریسمس» و «عروس مرده» چنین کرد] گمان نکنم که درخشنده در یک فیلم زنده و با طیف مخاطبان مشخص، نیازمند این بوده باشد همان مسیری را برود که انیمیشن «ترس از تاریکی» رفت؛ انیمیشنی که درجه خشونت و وحشت‌اش در حدی است که برای یک بزرگسال هم، به بدخوابی‌های شبانه منجر می‌شود.

طبیعتاً کسی در فرانسه به این فکر نمی‌افتد که این انیمیشن را نشان فرزندانش دهد. درخشنده از «رابطه» تا «خواب‌های دنباله‌دار»، با مخاطب دچار مشکل رابطه بوده و هیچ‌وقت نتوانسته یک «ژانر» را به‌درستی و تمام و کمال بر پرده شکل دهد. به یاد بیاوریم تلاشی را که در امریکا به سرانجام نرسید و از آمیختگی عجیب و شگفت‌آور ملودرام و اکشن با سینمای پیش از ۱۳۴۶، اثری پدید آمد که تنها عنصر جذابش برای مخاطب ایرانی، حضور پسر آنتونی کوئین در آن بود [یادتان هست روزگاری را که آثار کم‌هزینه هالیوودی را با حضور پسر، برادر، خواهر، دختر یا برادرزاده فلان بازیگر مشهور اکران می‌کردند و در آنها، نه قصه نه بازی نه کارگردانی فیلم تعریفی نداشت]؛ البته قصد ندارم خواب‌های دنباله‌دار را با آن اثر بشدت ناموفق مقایسه کنم. مشکل این فیلم، نه در فیلمنامه بد است، نه در بازی‌های بد [انصافاً در آن، شاهد یکی از بهترین بازیگردانی‌های درخشنده طی سه دهه فعالیت هنری‌اش بوده‌ایم] نه در کارگردانی بد؛ مشکل، در عدم تجانس آن سه‌چهارم کودکانه با این یک‌چهارم «کابوس در الم استریت» است! چه کسی قرار است این فیلم را ببیند؟

بچه‌ها را که باید بعد از آن سه‌چهارم اول، از سینما بیرون برد و بزرگترها هم که سه‌چهارم اول فیلم، نمی‌تواند برایشان جذاب باشد. چه باید کرد؟ خود درخشنده اگر جای مخاطبی بود که قرار بود برای دیدن این فیلم حداقل ۳۰ هزار ریال و حداکثر چهار هزار ریال برای هر نفر بپردازد، چه می‌کرد؟ اقتصاد و هنر، در برخی تقاطع‌ها، بدجوری با هم گره می‌خورند.



همچنین مشاهده کنید