پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

نگاهی به رمان محمد ص نوشته ابراهیم حسن بیگی


نگاهی به رمان محمد ص نوشته ابراهیم حسن بیگی

اینجا سرزمین عجیبی است, بربریت و بدویت بیداد می كند نامش محمد ص است پیروانش او را رسول الله یعنی فرستاده خدا می نامند » مخاطب در نخستین گزارش درمی یابد كه قرار است این رمان روایتگر زندگی پیامبر اسلام باشد, اما نكته مهمی كه او غیر از مسأله حقیقت نمایی برایش مهم می شود, نوع روایت و رعایت ویژگی های یك رمان است

محمد (ص) روایتی است كه در پانزده بخش به سرانجام رسید . زاویه دید راوی اول شخص است، شخصی یهودی كه در رمان به عنوان یك دانشمند معرفی می شود از طرف شورای عالی یهود مأمور می شود به سمت پیامبر اسلام گرایش پیدا كرده و یا او را كشته یا عقایدش را به چالش بكشد. در سرآغاز رمان كه بخشی از روایت كلی است آمده: «تو (مرد یهود) باید به آن جا بروی و از نزدیك با عقاید این مرد آشنا شوی، سپس اگر توانستی او را بكش و اگر كشتنش به مصلحت نبود دینش را از درون متلاشی كن [...] مقدمات سفر را مهیا كن.

رسیدی، گزارش سفر را نیز فراموش نكن، هر چه دیدی و درباره او دریافتی برایم بنویس و بفرست، بدان كه ما در شورای عالی یهود سخت نگران اتفاق هایی هستیم كه در حجاز رخ می دهد. نباید بگذاریم دین و نژاد ما بازیچه قرار گیرد.» در واقع در سراسر این رمان ما با گزارش هایی مواجهیم كه یك غیر مسلمان از پیامبر مسلمانان می دهد، این گزارش ها از تأثیرپذیری پیامبر (ص) بر اطرافیان، دشمنان و روند شكل گیری اسلام حكایت دارد. درگزارش اول از پانزده گزارش می خوانیم:

● گزارش اول:

«این جا سرزمین عجیبی است، بربریت و بدویت بیداد می كند... نامش محمد (ص) است. پیروانش او را رسول الله یعنی فرستاده خدا می نامند.» مخاطب در نخستین گزارش درمی یابد كه قرار است این رمان روایتگر زندگی پیامبر اسلام باشد، اما نكته مهمی كه او غیر از مسأله حقیقت نمایی برایش مهم می شود، نوع روایت و رعایت ویژگی های یك رمان است.

چرا كه مخاطبان این اثر اگر مسلمانان باشند كه به شكل روایت های علمی و تاریخی با جریان های صدر اسلام آشنا هستند و در ریز موارداتفاق افتاده قرار دارند یا دست كم می توان گفت به راحتی می توانند با مراجعه به تواریخ فراز ونشیب های زمان بعثت پیامبر رادریابند، پس نوع روایت، جذابیت های نوشتاری، دیدگاهی دیگرگونه به حوادث و شكستن افق انتظارهای مخاطب باید برای جذابیت اثر مورد توجه مؤلف قرار گیرد.

● گزارش دوم:

پس از گزارش نخست كه مرد یهودی به سران خود می دهد و در آن نقل می كند كه زمان رسیدن او به مكه، پیامبر به یثرب هجرت كرده بود، درگزارش دوم این گونه نقل می شود كه اطلاعات كلی ای از محمد (ص)و چگونگی بعثت او، غار حرا و اطرافیان و به اسلام گرویدن آن ها در اختیار مرد قرار داده می شود. همان طور كه در بخش قبلی نوشتار آمد، چون برای یك مسلمان این اتفاق ها و شرایطی كه در رمان نقل و روایت می شود تازگی چندانی ندارد، نكته دیگری مهم جلوه می كند و آن این است كه اگر یك مخاطب غیرمسلمان با این متن مواجه شود چه بازتابی از آن خواهد داد.

در واقع رمان به شكل قابل قبولی، تاریخ اسلام را معرفی كرده است، بخشی از این معرفی با ردوبدل شدن دیالوگ هایی میان مرد یهودی و عربی كه راهنمای اوست آشكار می شود. این دیالوگ ها از غار حرا شروع شده و به مهمانی پیامبر و به اسلام گرویدن اطرافیان نزدیكش و نزول سوره مباركی كه در مذمت و نكوهش ابولهب ختم می شود. درواقع نوعی دادن اطلاعات را در ابتدای رمان شاهدیم، اطلاعاتی كه در ساختار رمان تأثیرگذار است.

● گزارش سوم:

در گزارش سوم از ابوسفیان، ابولهب و عمروبن عاص سخن به میان می آید. در واقع شخصیت پردازی این سه تن شروع می شود. همان گونه كه در گزارش دوم عموی پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) به نوعی شخصیت شان به مخاطب معرفی شد.

در گزارش سوم مرد یهودی می نویسد: «در این دوره گرایش به دین او شدت گرفت، بخصوص كه از آزار و اذیت سران قریش نیز اندكی كاسته شده بود. بزرگترین واقعه این دوران تا قبل از هجرت محمد (ص) به یثرب واقعه معراج او به آسمان است. این ادعایی است كه محمد (ص) نقل كرده و پیروانش آن را كاملاً پذیرفته اند.» در پایان این گزارش شخصیت ابوسعید هم معرفی می شود: «جزئیات آن (واقعه معراج رسول«ص») را از زبان كسی نقل می كنم كه از یاران نزدیك محمد (ص) است. ابوسعید، عربی است مبادی آداب و سخت دوستدار و پیرو محمد (ص). بسیاری از آیات قرآن را از حفظ است و بدش هم نمی آید كه با مردی یهودی چون من (راوی یا گزارشگر) درباره محمد(ص) و دینش سخن بگوید.»

● گزارش چهارم:

این آخرین گزارشی است كه از شهر مكه برایتان (شورای عالی یهود) می نویسم. راوی از این به بعد وارد یثرب می شود. دراین گزارش راوی به مخاطب می گوید كه حدود ده سال از بعثت پیامبر اسلام (ص) می گذرد. پس درمی یابیم كه مرد یهود پس از ده سال از رسالت پیامبر(ص) مأمور می شود كه ایشان را به شهادت برساند (كه البته این اتفاق نمی افتد). در این گزارش او به سران خود می نویسد كه محمد (ص) درمیان اعراب و سران قبایل دوستداران بسیاری یافته و رابطه پنهانی ای میان او و سران اعراب یثرب هم شكل گرفته است.

در گزارش چهارم مخاطب با برخی از سخنان پیامبر اسلام (ص) در شكلی روایی رمان آشنا می شود. مرد یهود می نویسد: «من در مدتی كه در مكه بودم علاوه بر جمع آوری اطلاعاتی درباره محمد(ص) و نحوه كارهایش برخی از سخنان او را نیز یادداشت كرده ام كه چون زیادند و نوشتن آن ها امكان پذیر نیست تنها به نقل برخی از آن ها اكتفا می كنم» و سپس برخی از سخنان مهم پیامبر وحی را درباره بهشت، عزت، علم، اجابت دعا، بی نیازی، محبت، مكارم اخلاقی، ثروت، حسد و... را برای سران خود می فرستد.

نكته مهمی كه در این رمان مورد توجه قرار گرفته، نوعی پیام رسانی اخلاقی به شكلی غیرمستقیم است. شاید یكی از ابزارهای مهمی كه می تواند انسان ها را در لایه های مختلف اجتماعی تحت تأثیر قرار دهد، ابزار هنر است. وقتی حرفی با هنر به بیان می رسد با اقشار مختلفی از مردم ارتباط برقرار می كند و این ویژگی مهم هنر است كه می تواند ساحت های مختلفی را تحت تأثیر قراردهد.

● گزارش پنجم:

«یثرب برخلاف مكه شهر زیبا و گشاده ای است» در این گزارش مرد یهود اقرار می كند تاكنون نتوانسته كاری علیه پیامبر اسلام (ص) انجام دهد. «هرچه هست در این مدتی كه در مدینه ام، اوضاع را اصلاً بر وفق مراد نمی بینم و باید اقرار كنم كه نتوانسته ام برنامه ای برای مقابله با محمد و پیروانش تدارك ببینم.»

در این گزارش حادثه سوار شدن محمد«ص» بر شتر و زانوزدن شتر در مقابل خانه دو یتیم آمده است و این كه سران قبایل یثرب تلاش می كردند پیامبر اسلام(ص) به خانه آن ها فرود آید.

● گزارش ششم:

در این گزارش مرد یهودی از روزگار خود گله می كند و برای سران می نویسد كه دو سال است در مكه و یثرب مترصد زمان مناسب برای ضربه زدن به پیامبر مسلمانان است اما هرروز مشتاقان به این دین بیشتر می شوند. او گلایه می كند از این كه خسته شده از بس دروغ گفته و علیه مسلمانان جاسوسی كرده است. در این گزارش واقعه «بنی قینقاع» هم معرفی می شود.

● گزارش هفتم:

بالاخره مرا هم به دام انداختند. زندگی رها و آزاد تجرد را ازمن گرفتند و دختری از عرب و مسلمان را به عقدم درآوردند. بانی این امر خود محمد«ص» بود كه دوست نداشت مسلمانی(!) با سن و سال من بدون همسر و فرزند زندگی كند. در این گزارش مخاطب احساس می كند، ممكن است در ذهن مرد یهود پس از ابراز خستگی های متمادی استحاله ای ایجاد شده و او هم واقعاً دین اسلام را پذیرفته باشد. اما او باز تأكید می كند كه این كار مصلحتی است. در این گزارش جنگ احد و دلاوری های حضرت علی (ع) هم روایت می شود و مرد یهود از سلحشوری علی(ع)، پیامبر (ص) و سایر جنگجویان بهت زده می شود.

● گزارش هشتم تا پانزدهم:

گزارشگر یهود از خدای چاره ساز محمد(ص) حرف می زند و این كه انگار اخلاق و منش و رفتار پیامبر مسلمانان واقعاً از یك نیروی بزرگتر و الهی سرچشمه می گیرد. او به قبیله بنی اسد و مزاحمت های این قوم پس از جنگ احد و قبیله بنی عامر اشاره می كند و این كه قبیله بنی عامر ۱۰نفر میهمان خود را كه برای معرفی و اشاعه دین مبین اسلام به آنجا رفته بودند به شكل فجیعی به شهادت می رسانند.

در روایات هشتم تا پانزدهم ما با وقایع دیگر صدر اسلام مواجه می شویم، با وقایعی از قبیل جنگ ها و ناكامی ها و موفقیت مسلمانان. پیامبر اسلام به نقل از یك یهودی جاسوس، پیامبری است كه آوازه اش دارد جهانی می شود (در آن روزگار) و دیگر نمی شود جلوی آن را گرفت. كار محمد«ص» چنان بالا گرفته است كه اینك سودای جهانی را در سر دارد و برای سران بزرگ جهان نامه می نویسد و آنها را به اسلام دعوت می كند. آیا باور می كنید كه برای پادشاهان ایران و روم و حبشه و مصر و حیره نامه نوشته باشد. پیروزی پی درپی محمد(ص) و امضای پیمان نامه صلح حدیبیه موجب شد تا او پایه های حكومت خود را مستحكم تر كند و بعد دستور بدهد كه برای سران جهان نامه بنویسند.

درواقع یكی از مشخصه های این اثر دیدگاه تازه به روایتی از پیامبر (ص) است. تا به حال اغلب آثاری كه خوانده یا دیده ایم روایت هایی بوده اند از مسلمانان متعددی كه علاقه وافری به اشاعه افكار پیامبر اسلام داشته اند و از این جهت عمر خود را در این عرصه اهدا كرده اند، اما از دریچه یك غیرمسلمان بسیار جذاب است كه مسلمانان و پیامبر آنها مورد بررسی قرار گیرد. در پایان این روایت مرد یهود درگزارش چهاردهم برای سران خود می نویسد: اقرار می كنم مأموریتی كه برعهده من گذاشتید با شكست مواجه شده است، نه توانستم محمد«ص» را به قتل برسانم و نه موفق شدم دین او را از درون متلاشی كنم. هر تدبیر و اندیشه ای كه فكر كنید به كار بردم، در این راه حتی به آئین موسی هم پشت كردم و از دروغ و تهمت و نیرنگ دست نشستم تا بلكه به اهداف خود برسم كه چنین نشد. چه چیزها كه من در این جا ندیدم. آخرین مشاهداتم مربوط به مراسم عظیم حج است. حج مراسمی است كه به اعتقاد مسلمانان متعلق به حضرت ابراهیم(ع) است و آئینی است كه از آن دوران درمیان اعراب باقی مانده است.

در گزارش پانزدهم مرد یهود اطلاع می دهد كه این آخرین مكتوبی است كه برای سران می نویسد. در این مكتوب می گوید: محمد «ص» در بستر بیماری است.او در این گزارش زن و فرزند خود را به حال خودشان وامی گذارد و می رود. او می نویسد: گریه های این بچه كه تشنه آغوش من است آزارم می دهد اما من باید به نزد شما بازگردم.

● سرانجام:

مرد یهودی در سرانجام این رمان وقتی به شهر خویش بازمی گردد انگار دچار نوعی فقدان شده. این فقدان به نوعی استحاله نیز تعبیر می شود، استحاله ای كه در روح او به وجود آمده است. درواقع مگر می شود شخصی سال ها با پیامبر مسلمانان زیست كند اما هنوز گمراه بماند. او دریافته بود كه اتفاقی در درونش رخ داده است. سرانجام می نویسد: «این ۱۰ سال بر من چون ۱۰۰ سال گذشت.

محمد (ص) با دینش كاخی بنا كرد كه من به تنهایی قادر نبودم آن را ویران سازم. از یهودیان حجاز و بت پرستان هم كاری ساخته نبود. من كه همه چیزها را در گزارش هایم نوشته بودم، كاش آن ها را خوب می خواندید و مرا سرزنش نمی كردید.» درواقع مرد یهودی دراین لحظه معتقد است هركس گزارش های او را می خواند به قطع و یقین تأثیر و تأثر می گرفته است.

تا این جا كه شاید سطرهای پایانی این رمان گزارش گونه است، مخاطب احساس می كند اسحاق (مردیهودی) دچار استحاله شده و سران او از این استحاله به دورند.

از این جا به بعد متوجه می شویم آن فردی كه نامه ها و گزارش های اسحاق را در شورای سران یهود مطالعه می كرده براثر این پیام ها و رفتار اخلاقی پیامبر(ص) دین او را پذیرفته و از اسحاق متعجب است كه «ای ابله تو چطور با آن همه سال مجاورت نورالهی، محمد«ص» را درنیافته بودی».

درواقع این شكل روایت و این كه تا پایان مخاطب را در تردید قراردهی در روایت واقعی پیامبر(ص) وجودنداشت چون همان گونه كه ذكرش آمد مردم با روایت واقعی آشنا هستند، اما این شكستن افق انتظار مخاطب و این كه رئیس اسحاق از نامه های او به دین مبین اسلام گرایش پیداكرده بسیار جالب توجه است.

مهدی طاهری



همچنین مشاهده کنید