پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

لطفاً از خط قرمز لبه سکو عبور نکنید


لطفاً از خط قرمز لبه سکو عبور نکنید

حتماً همه شما خط قرمز لبه سکوی مترو را دیده اید, اما آیا به هشداری که در رابطه با این خط داده شده است توجهی کرده اید

حتماً همه شما خط قرمز لبه سکوی مترو را دیده اید، اما آیا به هشداری که در رابطه با این خط داده شده است توجهی کرده اید؟ تاکنون با خود اندیشیده اید این خط برای چیست و چرا کسی توجهی به آن نمی کند؟ آیا به تمامی علائم اطراف خود تا این اندازه بی تفاوت هستید؟ هرگز با خود اندیشیده اید خط قرمزهای زندگی چیست و آیا از خط قرمزهای زندگی خود هم به همین راحتی عبور می کنید؟

هر نهاد اجتماعی هنجارها و حریم هایی برای خود دارد که این حریم ها را با مرزهایی حفاظت و حراست می کند و با نیروهای مختلف پشتیبانی می شوند تا نظم و آرامش را حاکم کنند. این مرزها همان هایی هستند که درست را از نادرست - شایسته را از ناشایسته - و معقول را از نامعقول تفکیک می کنند. اخلاق و رفتارهایی که از این مرز تخطی کنند بسته به اینکه حریم فرد، جامعه یا تابوهای مستقر را مورد تهاجم قرار دهند توهین، جرم یا کفر تلقی می شوند. این حریم ها و محدودیت ها همواره در زندگی آدمی وجود داشته است اما با عناوین مختلف و به دلایل گوناگون، انسان بدوی از دیرباز به دنبال ایجاد نظمی اجتماعی بود. در واقع ایجاد نظم اجتماعی و تمدن خط بطلانی بود بر هرج و مرج و ناامنی. انسان اولیه راه رسیدن به این هدف را در ایجاد هراس و ترس بین مردمان می دانست؛ در واقع هراسی قانونمندشده و مدون را برای نابودی بی قانونی و هرج و مرج به کار برد.

این مرزها بر حسب شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی متفاوت هستند و گاه دستخوش تغییراتی در طول زمان می شوند و در هر برهه از دوران زندگی آدمی به گونه یی خاص ابلاغ و آموزش داده می شوند. به طور مثال در دوران کودکی زمانی که کودک به شیء خطرناکی دست می زند به او می گویند «نکن بچه جیزه» و وقتی بزرگ تر می شود در سنین نوجوانی به جای کلمه جیز از زشته استفاده می شود و در سنین جوانی و بزرگسالی و با ورود به جامعه و گستردگی روابط اجتماعی جیز و زشته جای خود را به کلمه خلاف می دهند، خلاف دین، خلاف عرف، خلاف شرع، خلاف قانون، خلاف اخلاق و... و این خلاف ها همان خط قرمزها هستند که از ابعاد گوناگون مورد بحث و بررسی است. در این مقاله تنها از جنبه روانشناسی به طور اجمالی به آن می پردازیم.

● خط قرمز چیست

همه ما در زندگی فردی و اجتماعی دارای حریم و خط قرمز هستیم ولی کمتر کسی دیده می شود به این خط قرمزها در روابط با دیگران توجه کند درست مانند خط قرمز لبه سکوی مترو و بسیاری دیگر از این خط ها که قانون برای ما تعیین کرده است. خط قرمز یعنی مرز، یعنی لبه پرتگاه و هرگاه از این خط عبور کنیم بی شک پیامدی ناگوار در انتظار ما خواهد بود.

گذشتن از خط قرمز مایه رنجش است. به طور مثال دروغ یک امر ناپسند هم در دین ما و هم در اخلاق تمامی جوامع است اما آیا کسی تلاش برای دروغ نگفتن می کند؟ وقتی فردی دروغ می گوید و قصد فریب دیگران و رسیدن به هدف خود را دارد بالاخره روزی می رسد که گذشتن از مرز راستگویی او را در دام انداخته و شاید مهم ترین پیامد آن تنهایی و طرد شدن از سوی افراد جامعه باشد زیرا هیچ کس دروغگو را مورد پسند برای معاشرت نمی داند. خط قرمز جایی است که ما اغلب از آن عبور می کنیم ولی در تعلیم و تربیت ما این عبور منع شده است. خط قرمز برای هر کسی متفاوت است و ما هرگز خط قرمز واحدی نداریم حتی خط قرمزهای تعیین شده از سوی قانون هم برای بسیاری از افراد بی مفهوم و غیرمنطقی است.

اما چرا انسان ها به خط قرمزها بی تفاوت هستند و چرا انسان به هر چیزی که از آن منع می شود در بسیاری از موارد گرایش پیدا می کند؟

عالی ترین مدح ها و بزرگ ترین مذمت های قرآن درباره انسان است. قرآن انسان را از زمین و آسمان و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چارپایان پست تر شمرده است. در قرآن و احادیث بسیار از خصوصیات انسان یاد شده است. یکی از این خصوصیات حریص بودن انسان به چیزهایی است که از آن منع می شود. پیامبر اکرم(ص) می فرماید؛ فرزندان آدم حریص هستند به چیزی که منع می شوند.۱ به طور کلی ممنوعیت مطبوعیت به همراه دارد اما منشاء این مطبوعیت در چیست؟ این مطبوعیت از ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می گیرد. ضمیر ناخودآگاه چیست؟

ناخودآگاه مجموعه یی از یادگیری ها، باید و نبایدها و خاطرات است یعنی من وجودی من است که از زمان بسته شدن نطفه انسان ناخودآگاه در او شکل می گیرد. ناخودآگاه شک و تردید نمی کند، تعقل ندارد و مثل بچه لجباز است، می تواند خیلی سرکش باشد و مرا تحت کنترل قرار دهد یا من قدرتمند شوم و ناخودآگاه را کنترل کنم، یا ارباب من است یا بنده من. تجربه ها و خودپنداره ها از ناخودآگاه سرچشمه می گیرد. عوامل تاثیرگذار برای کنترل ناخودآگاه عبارتند از تکرار، باور، تداوم و تشدید. ضمیر ناخودآگاه در علوم مذهبی ما به نوعی می توان گفت نفس است چون نفس همچون ناخودآگاه هم بعد منفی دارد و هم بعد مثبت و گاهی لجباز می شود.

ضمیر ناخودآگاه در کنار ضمیر آگاه یک انسان را از نظر عملکرد رفتاری راهنمایی می کند حال آنکه ضمیر ناخودآگاه پیوسته به دنبال کسب اطلاعات جدید و ترکیب آن با تجربیات گذشته است. بنابراین گاهی در عبور از خط قرمزها و تمایل به منعیات این ضمیر ناخودآگاه است که ما را هدایت می کند.

● چه کسانی از خط قرمزها عبور می کنند

۱) کسانی که از درون ناامن هستند

روانشناسان در طبقه بندی نیازها پنج نیاز اساسی را برای انسان ها در نظر گرفته اند، تا وقتی نیازهای انسان در طبقه اول ارضا نشود در طبقه دوم باز نمی شود. طبقه اول نیازها، نیازهای جسمی - زیستی و بیولوژیکی است. طبقه دوم نیازها، نیاز به امنیت خاطر یعنی نگران آینده نبودن (تهدیدی را متوجه خود ندیدن) است. فردی که وجودش ناامن است، آرامش ندارد و ناامنی را هم دامن می زند. ناامنی جامعه به وسیله افرادی است که خودشان امنیت درون ندارند. این گونه افراد نقاب بر خود گذاشته و خود نیستند و با گذاشتن نقاب از خود فرار می کنند. نقاب زدن یعنی منع خود بودن و در واقع خلع مسوولیت از فرد است. نقاب ها متفاوت است مثلاً شخصی با نقاب فرد بسیار قدرتمند ظاهر می شود در حالی که از درون بسیار ضعیف است. این افراد چون خود واقعی شان امن نیست با نقاب زدن از خود واقعی شان فاصله می گیرند و وقتی فرد خودش نباشد مضطرب می شود در نتیجه چنین فردی دچار چندگانگی شخصیت شده و برای به دست آوردن امنیت خاطر نسبت به خط قرمزهای خود اجتماع و دیگران بی تفاوت است و به راحتی از آنها عبور می کند.

۲) افرادی که در تعلیم و تربیت شان منع و احساس گناه زیاد بوده است

تربیت کردن کودک یعنی اینکه به او بیاموزیم چگونه یک انسان متمدن باشد. کودکان باید حد و حدود را یاد بگیرند و باید به آنها آموخت که محدودیت ها برایشان احساس امنیت را به دنبال خواهد داشت. داشتن اقتدار شرط لازم برای تربیت کودک است اما این اقتدار نباید شخصیت کودک را خدشه دار کند بلکه باید موجب رشد و شکوفایی وی شود. روانشناسان دو نکته را در داشتن اقتدار توصیه می کنند؛ اول اینکه مخاطب کودکی است که به حرفش گوش می دهیم و برایش احترام قائلیم، دوم اینکه از کودک نمی خواهیم مطیع بزرگ ترش باشد بلکه از او می خواهیم ضوابطی را که به او یادآوری می کنیم، رعایت کند؛ ضوابطی را که همه ما موظف به رعایت آنها هستیم.

همچنین باید از منع و سرزنش زیادی کودک خودداری کنیم. این کار مانع رشد و پیشرفت کودک است. والدین با منع و سرزنش به کودکان احساس خوب نبودن می دهند. کودک مدام احساس گناه می کند و احساس گناه زیادی جرقه یی است برای لجبازی نفس. حضرت علی(ع) می فرماید؛ سرزنش زیادی آتش لجاجت را شعله ور می کند.۲ به خاطر همین سرزنش هاست که کودکان از همان ابتدا یاد می گیرند همواره در طول زندگی به جای اینکه احساس مسوولیت کنند در هر مساله یی به دنبال مقصر با شند. والدین آگاهانه یا ناآگاهانه در کودکان احساس گناه پدید می آورند که عاملی برای اضطراب کودکان است حتی وقتی کاری ناپسند از کودک سر می زند گاهی باید او را بخشید و شیوه درست رفتار را به او آموخت.

۳) افرادی که از هیجان به عنوان عنصر شادی آفرین استفاده می کنند

نوجوان و جوانی که در مقابل مسوولان مدرسه، خانه و کوچه و خیابان احساس عدم امنیت می کند و کوچک ترین رفتار وی از وضع لباس و ظاهر گرفته تا خنده ها و سرخوشی های او زیر ذره بین بزرگسالان قرار گرفته و سوء برداشت می شود حالت دفاعی به خود می گیرد در نتیجه دست به اعمالی می زند. عدم پذیرش منطقی جوان و نوجوان و عدم درک همدلانه رفتارهای وی که خاص دوران رشد و بلوغ است در درازمدت می تواند خطرآفرین باشد. بروز ناهنجاری در نوجوانان در بسیاری از موارد به علت عملکردهای اشتباه بزرگسالان است و ریشه در دوران کودکی هم دارد. نباید دایره باید و نبایدها را تنگ کنیم که نوجوان به محض پیدا شدن فرصتی برای رهایی از هیجان های درونی آنقدر ناشیانه و شتاب زده عمل کند که به خود و محیط اطراف آسیب برساند.

در نتیجه حقارت های دوران کودکی و انرژی های ارضا نشده و خواسته های محقق نشده، نوجوانان و جوانان دچار افسردگی عمیق درونی می شوند و برای درمان افسردگی از هیجان های منفی به عنوان عنصر شادی آفرین استفاده می کنند و از طریق گناه، خلاف و هنجارشکنی در جهت به دست آوردن شادی استفاده می کنند و دقیقاً رفتارهایی را انجام می دهند که از آنها منع شده اند. وقتی فرصت بیرون ریختن درست رفتارهایی مثل خشم و آزادانه فکر کردن و تصمیم گرفتن به جوان ها داده نشود هیچ نتیجه یی جز ترقه بازی، تخریب اموال عمومی، اعتیاد، هنجارشکنی، گناه و تجاوز به حریم دیگران و... نخواهد داشت.

● پیامد عبور از خط قرمز

بی شک هر رفتاری خوب یا بد پیامدی در پی خواهد داشت اما آنچه مهم است این است که آیا ما متوجه نتیجه رفتار خود می شویم یا نه؟ در پیامد ناشی از رفتار خود چه کسی را مقصر می دانیم؟ عبور از خط قرمزهای زندگی مانند هر رفتار دیگری پیامدی خوب یا بد خواهد داشت. بعد از عبور از خط قرمز ما یا دچار اضطراب می شویم و احساس گناه می کنیم یا اصلاً احساس گناه نکرده و همچنان به عبورهای خود ادامه می دهیم. در این گونه موارد اغلب ما تصورات ذهنی خود را مقدم بر واقعیات می دانیم بنابراین انجام کار خود را منطقی و درست می دانیم و برخورد دیگران را در این گونه موارد غیرمنطقی و غیرواقعی تلقی می کنیم در نتیجه خط قرمزها برای ما بی مفهوم است.

در بررسی شخصیت در علم روانشناسی انسان ها یا دارای کنترل درونی (درونگرا) هستند یا کنترل بیرونی (برونگرا)، که دو احساس انسانی درباره اتفاقات دنیای بیرون هستند. انسان های درونگرا افرادی هستند که اتفاقات رخ داده در زندگی خود را معلول رفتار خویش می دانند و مسوولیت رفتار خود را بر عهده می گیرند ولی افراد برونگرا افرادی هستند که همیشه انگشت اتهام شان به سوی دیگران است و در شکست ها و رویدادهای اتفاق افتاده خانواده، اجتماع، فرهنگ، حکومت و... را متهم می کنند و از درون ناامن هستند در نتیجه این گونه افراد خیلی وقت ها قانون شکنی می کنند این افراد به علت لجبازی با حکومت در حالی که خودشان متحمل آسیب های ناشی از این لجبازی و قانون شکنی می شوند همواره در عبور از خط قرمزها دیگران را مقصر می دانند و مرزها را در رفتار خود نمی بینند و شاید هم تا آخر عمر متوجه پیامدهای ناشی از عبور از خط قرمزها نشوند مگر اینکه چشم درون و گوش درون شان باز شود. حضرت علی(ع) می فرماید؛ در دنیا عبرت بسیار است و عبرت آموز کم.۳

● راهکار و نتیجه گیری

دو بعد «فرهنگ پذیری» و «اجتماعی کردن» کودکان از مهم ترین مسائل تربیت است که مورد تایید ائمه اطهار علیهم السلام نیز هست. همچنین با توجه به تحقیقات گوناگونی که در رفتارهای افراد در بزرگسالی صورت گرفته است می توان گفت ۹۰ درصد از رفتارها در بزرگسالی از جمله در عبور از خط قرمزها ریشه در کودکی و نوع تربیت خانواده ها دارد و همین امر بر اهمیت تربیت کودکان می افزاید. کودکان را باید از کودکی با فرهنگ، ارزش ها و اجتماع آشنا کرد اما چگونه؟

«اجتماعی کردن کودک» یعنی فراگیری و جذب فرهنگی که کودک در آن به دنیا می آید. آشنایی کودک با اجتماع، ارزش ها و هنجارها باید به صورت کاملاً عملی و از طریق الگوسازی صورت گیرد. مهم ترین کار در تربیت کودک احیا کردن احساس امنیت خاطر و آرامش در کودک در سال های آغازین زندگی است زیرا در صورت عدم آرامش و امنیت درونی میزان پذیرش کودک و درک آنچه به او آموزش داده می شود به حداقل می رسد. نسبت بشارت به انذار۴ در قرآن کریم ۸ به ۷ است یعنی خداوند متعال هم در قرآن کریم از بشارت برای هدایت بندگان بیشتر از انذار استفاده کرده است پس می توان گفت سیستم خداوند هم در هدایت بندگان امر و بشارت به نیکی ها و مثبت نگری است و بدی ها را نشان نمی دهد. همچنین می دانیم امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است پس ما هم باید با کلام و رفتار نیکو ارزش ها و ضدارزش ها را آموزش دهیم و اگر کودکی را از چیزی منع کردیم باید دلایلش را برای او روشن و الگوی مناسب تری را به او پیشنهاد کنیم. از دیگر مشکلات والدین در امر تربیت این است که تربیت را با انضباط اشتباه می گیرند در حالی که این دو مقوله کاملاً مجزا از هم هستند و کودکان را باید تربیت کرد نه منضبط، زیرا تربیت تاریخ مصرف ندارد و در کودک نهادینه شده و آثار آن تا آخر عمر قابل مشاهده است اما انضباط خسته کننده است و برای مدت کوتاهی اثرگذار است.

با تربیت می توان کودکان را منضبط کرد اما با انضباط نمی توان آنان را تربیت کرد. در یادگیری فرهنگ و اجتماعی کردن کودکان مادران نقش بسزایی دارند. مادر در مسیر و عمل خود باید کودک را از نظر فرهنگی با وجدان بیدار و اندیشه یی پرورده، دانشی متعهد، هنری بیدارکننده، ادبیاتی جهت یافته و فلسفه یی اندیشیده برای حیات پرورش دهد. او باید هدف های عالی انسانی را در کودک زنده نگه دارد و آزاد اندیشیدن را به او بیاموزد و سطح شعور و آگاهی او را بالا ببرد. مادران بهترین الگو برای کودکان هستند. کودکی که اینچنین تربیت یابد هرگز از خط قرمزها عبور نخواهد کرد حتی اگر آنها را غیرمنطقی و بی مفهوم بداند.

پی نوشت ها

۱- مهج الدعوات، ص ۱۲۲

۲- تحف العقول، ص ۸۴

۳- نهج البلاغه، ص ۵۲۸

۴- المعجم المفهرس

منابع؛

۱- خط قرمز، شروین وکیلی، همشهری آنلاین

۲- نقش زنان در فرهنگ پذیری کودکان، بتول اخوی راد

۳- بدون احساس گناه با فرزندان برخورد کنیم، زویا ممکن

۴- فوران هیجان های سرکوب شده، نشریه همبستگی



همچنین مشاهده کنید