سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

فوکو و معنویت سیاسی


فوکو و معنویت سیاسی

فوکو وجه ممیزه انقلاب اسلامی ایران را نفس معنوی دمیده شده درون آن می داند

از جمله متفکران غربی که درباره انقلاب اسلامی ایران اظهار نظر کرده، میشل فوکو است. کتاب «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟» مجموعه‌ای از یادداشت‌های گزارشی او درباره ایران در بحبوحه انقلاب اسلامی است که به ترجمه حسین معصومی همدانی و توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است. به نقل از معرفی اجمالی پشت جلد این کتاب، میشل فوکو (۱۹۸۴ـ۱۹۲۶) از معدود نویسندگان غربی است که رجوع انقلاب اسلامی ایران را به معنویت، دریافته و صراحتا اظهار داشته که از زمان انقلاب فرانسه تاکنون، برای نخستین بار انقلاب و معنویت به یکدیگر پیوند خورده‌اند.

به بهانه سالمرگ میشل فوکو (۲۴ ژوئن) در این یادداشت برآنیم تا با رجوع به کتاب مذکور به معرفی برخی نظرات این متفکر غربی در موضوع انقلاب اسلامی ایران بپردازیم. پیداست که هدف از این معرفی، تأیید انقلاب اسلامی به دلیل آرای فوکو نیست چرا که این پدیده اعتبار خود را از آرای نویسندگان غربی نمی‌گیرد و خود فوکو هم در این کتاب به عدم صلاحیت غربیان برای اظهار نظر درباره تحولات تاریخی ایران اشاره دارد.

آنچه در اینجا مطمح نظر است، صرفا بیان اظهارات صادقانه یک روشنفکر غربی در این باره است آن هم در یک برهه زمانی بخصوص. از این رو تأییدها یا تکذیب‌های بعدی این متفکر و یا دیگران در اینجا موضوع بحث ما نیست. شایان ذکر است فوکو در این سلسله گزارش‌های خود، تعریفی از انقلاب اسلامی ایران عرضه می‌کند که برخلاف اغلب اظهار نظرهای مستشرقان غربی، با واقعیت امر فاصله زیادی ندارد و این خود نمایانگر شناخت دقیق فوکو از ماهیت تحولات تاریخی آن برهه منحصر به فرد از تاریخ ایران است.

کتاب «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟» ترجمه مقالاتی است که فوکو به دنبال سفر به ایران، قبل پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نوشته است؛ مقالاتی هشتگانه که در قالب گزارش‌های خبری ـ تحلیلی به رشته تحریر درآمده‌اند و اگرچه فوکو در آنها بیشتر در مقام ناظر و راوی و گزارشگر بوده تا در مقام متفکر و فیلسوف و نظریه‌پرداز، اما چنان‌که اشاره شد گزارش‌های او خبری ـ تحلیلی است و در نتیجه موضع بی‌طرفانه ندارد. در این سلسله مقالات، فوکو آشکارا جانبدار انقلاب اسلامی ایران است و مخالف سرسخت رژیم شاهنشاهی.

او حتی از بنیانگذار این انقلاب یعنی حضرت امام خمینی(ره) نیز با تجلیل یاد می‌کند و به هیچ رو منکر تأثیر عمیق ایشان بر جنبش عظیم مردمی علیه حکومت پهلوی نیست.

در مقاله نخست با عنوان «ارتش: وقتی زمین می‌لرزد» فوکو بیان می‌دارد که ارتش شاهنشاهی ایران اگرچه در زمره قدرتمندترین ارتش‌های جهان است اما چنان نیست که قدرتمندتر از ارتش مردمی باشد چراکه قدرت نه در تجهیزات که چه بسا در نقطه مقابل آن است. «ایران گویا پنجمین ارتش جهان را داشته باشد. از هر سه دلار درآمد کشور یک دلارش خرج این بازیچه گران‌قیمت می‌شود اما اصل قضیه این است: تنها با بودجه، با تجهیزات، با هواپیماهای شکاری و با هاورکرافت ارتش ساخته نمی‌شود. چه بسا وجود تجهیزات جلوی ساخته شدن ارتش را بگیرد.» از همین‌جا نگاه پسامدرن فوکو به انقلاب اسلامی ایران خود می‌نماید؛ نگاهی که مبتنی است بر مخالفت با تکنولوژی (نه البته ضدیت کاذب) و خودآگاهی بر این امر که دنیای مدرن بی‌جهت گمان می‌برد تکنولوژی قدرت تسلط بی‌چون و چرا به او ارزانی داشته و در صورت بهره‌مندی از ابزار تکنولوژیک هیچ قدرتی دیگر یارای مقابله با انسان ماشین‌زده را ندارد.

نادیده گرفتن قدرت ملت‌ها در اثر خودباختگی در مقابل تکنیک از محصولات اندیشه مدرن است و در مقابل، توجه دوباره به انسان و توانایی‌های وجودی او از آرمان‌های تفکر پسامدرن. و فوکو به‌ عنوان یک پست مدرنیست پرآوازه، تعجبی ندارد اگر شیفته این قیام مردمی عظیم بشود و صادقانه به تحسین آن بپردازد اگرچه نگاه پسامدرن هرگز کاشف از حقیقت وجودی انقلاب اسلامی ایران نیست اما اینقدر هست که ضدیت کامل با آن هم ندارد و از قضا از میان دیگر نگره‌های امروز غرب، نزدیک‌ترین به حقیقت وجودی این انقلاب است.

البته فوکو خوشبختانه در هیچ‌یک از این مقالات به تحلیل پست مدرنیستی این انقلاب نپرداخته و به‌جای تحمیل مقبولات خود بر این پدیده، پیوسته درصدد معرفی آن از منظر صاحبان اصلی‌‌اش یعنی متفکران مؤمن و مسلمان ایران بوده است.

برای مردمی که روی این خاک زندگی می‌کنند جستجوی چیزی که ما غربی‌ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم چه معنی دارد: جستجوی معنویت سیاسی؟ هم‌اکنون صدای خنده فرانسوی‌ها را می‌شنوم، اما من می‌دانم که اشتباه می‌کنند ـ منی که‌ اندک آگاهی‌ایاز ایران دارم

فوکو در پایان این مقاله می‌نویسد: «ارتش در خود نیروی مداخله در زندگی سیاسی را ندارد. درست است که شاه بدون ارتش نمی‌تواند بر سر تخت بماند، اما این ارتش قرارگاه یا گذرگاه نیروهایی است که خود شاه را تهدید می‌کنند.» سپس در ادامه، ارتش را ناتوان از ارائه راه‌حل برای وضعیت کشور معرفی می‌کند چراکه به عقیده او ارتش تنها می‌تواند به راه‌حلی اجازه ظهور بدهد یا جلوی آن را بگیرد نه این‌که خود بتواند راه‌حل بیابد و آن را پیشنهاد یا تحمیل کند.

به تعبیر فوکو ارتش قفل است نه کلید. اما کلید قفل ارتش چیست؟ فوکو می‌گوید: «از دو کلیدی که مدعی باز کردن آنند، در حال حاضر، آنی که بهتر به این قفل می‌خورد کلید آمریکایی شاه نیست، کلید اسلامی جنبش مردمی است.» اشاره صریح فوکو به اهمیت وجه اسلامی جنبش مردمی مخالف شاه، نشان از شناخت صحیح او از خصوصیت منحصر به فرد این انقلاب در مقایسه با دیگر انقلاب‌های تجربه شده در تاریخ دارد، حال آنکه نه فقط در میان غربی‌ها که امروزه حتی در میان نویسندگان داخلی، بسیارند کسانی که متأسفانه توجهی به این مهم ندارند و بی‌توجه به ماهیت اسلامی جنبش مردمی ضد شاه، انقلاب اسلامی ایران را انقلاب ایران، یا انقلاب ۵۷ می‌خوانند و گمان می‌برند آنچه مردم را در مقابل رژیم شاهنشاهی به قیام واداشته تنها ظلم و ستم شاه بوده است.

براساس این تفسیر ناصواب پیداست که تفاوتی میان انقلابیون مسلمان و انقلابیون مارکسیست نخواهد بود و انقلاب اسلامی ایران هم برخلاف تصریحات آشکار متفکرانی همچون فوکو، ویژگی متمایزی از دیگر انقلاب‌ها نخواهد داشت.

فوکو در مقاله «تهران: دین بر ضد شاه» در انتقاد از مخالفان وجه دینی جنبش انقلابی مردم ایران و در دفاع از عدم جدایی دین اسلام ـ برخلاف مسیحیت ـ از سیاست و نیز به طور ضمنی در مقام بیان تمایز انقلاب اسلامی ایران از انقلاب‌های مارکسیستی می‌نویسد: «می‌دانید که این روزها چه عبارتی بیش از هر چیز برای ایرانی‌ها خنده‌آور است؟ به نظرشان از هر حرفی ابلهانه‌تر، خشک‌تر، غربی‌تر است؟ [این حرف که:] «دین، تریاک توده‌هاست» و در مقاله «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟» تصریح می‌کند: «این جمعیت فقط فریاد «مرگ بر شاه» برنیاورده بلکه فریادش «اسلام، اسلام» و «ما همه سرباز توایم خمینی» بوده است.»

پرسشی که ممکن است در اینجا مطرح باشد این است که چرا فوکو به دفاع از انقلاب اسلامی ایران می‌پردازد حال آنکه خود نه مسلمان است نه ایرانی و نه در نظام اندیشگی‌اش برای بهترین شکل حکومت، از «حکومت اسلامی» ذکری شده است؟

فوکو خود به این پرسش پاسخ داده است: «من دوست ندارم که حکومت اسلامی را «ایده» یا حتی «آرمان» بنامم اما به عنوان «خواست سیاسی» مرا تحت تأثیر قرار داده است.

مرا تحت تأثیر قرار داده چون کوششی است برای این‌که، برای پاسخگویی به پاره‌ای مسائل امروزی، برخی از ساختارهای جدایی‌ناپذیر اجتماعی و دینی سیاسی شود؛ مرا تحت تأثیر قرار داده است چون از این جهت کوششی است برای این‌که سیاست یک بُعد معنوی پیدا کند.» آرمانی ندانستن حکومت اسلامی البته نظر شخصی فوکو است و انتظار بیشتر از این هم داشتن از یک متفکر غربی انتظار معقولی نیست.

آنچه مهم است این است که فوکو به خود اجازه نمی‌دهد که با نظر شخصی‌اش به افتاء درباره باید و نباید این انقلاب بپردازد و یا درباره نوع حکومت آتی کشور ایران اظهار نظر نماید.

فوکو در خصوص ماهیت دینی انقلاب اسلامی ایران و شگفت‌آور بودن آن از این جهت، دست به یک مقایسه جالب می‌زند. او این انقلاب را با رنسانس در غرب مقایسه می‌کند. اگر رنسانس، انقلابی برای حذف دین از جامعه بود انقلاب اسلامی ایران انقلابی برای آوردن دین به متن مناسبات سیاسی جامعه است.

چگونه ممکن است؟ شاید تفاوت در مردم این سرزمین با دیگر اقوام کره زمین باشد یا شاید تفاوت در آیین اسلام باشد با آیین مسحیت. فوکو شگفتی خود را از این خواسته معنوی مردم ایران اینگونه ابراز می‌کند: «برای مردمی که روی این خاک (ایران) زندگی می‌کنند جستجوی چیزی که ما غربی‌ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم چه معنی دارد: جستجوی معنویت سیاسی؟ هم‌اکنون صدای خنده فرانسوی‌ها را می‌شنوم، اما من می‌دانم که اشتباه می‌کنند ـ مَنی که آگاهی‌ام از ایران بسیار ناچیز است.»

فوکو انقلاب اسلامی ایران را نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام‌های جهانی برمی‌شمارد و آن را جنبشی می‌داند که در آن نفس مذهبی دمیده شده است که بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می‌اندیشد. یعنی مذهبی که سیاسی است و به هیچ رو امکان جمع شدن با تئوری‌های سکولاریستی رایج در دنیای مسیحیت را ندارد.

آزاد جعفری



همچنین مشاهده کنید