چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

حالی که مناسب دعا کردن است


حالی که مناسب دعا کردن است

تعریفی که از مضطر ارائه داده اند اینگونه است, «مضطرّ» کسی است که مرض یا فقر و بیچارگی یا یکی از پیش آمدهای ناگوار روزگار, او را نیازمند به تضرّع و زاری پیش خداوند کند

مضطر کیست؟

تعریفی که از مضطر ارائه داده اند اینگونه است، «مضطرّ» کسی است که مرض یا فقر و بیچارگی یا یکی از پیش آمدهای ناگوار روزگار، او را نیازمند به تضرّع و زاری پیش خداوند کند. گویند: اضطرّه الی کذا (یعنی او را در این کار به تضرّع و زاری وادار کرد).(ترجمه جوامع الجامع، ج‏۴، ص: ۴۸۴)در حال اضطرار، دعای داعی از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمی بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلی روشن است. و این برای آن است که بفهماند خدا وقتی دعا را مستجاب می‏کند که داعی، به راستی او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهری داشته باشد و این وقتی صورت می‏گیرد که امید داعی از همه اسباب ظاهری قطع شده باشد، یعنی بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمی‏تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا می‏شود پس، اگر دعا صادق بود، یعنی خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتی خدا اجابتش می‏کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف می‏سازد.(ترجمه المیزان، ج‏۱۵، ص: ۵۴۵) نگاه آیت ا... جوادی آملی به این موضوع نگاه منحصر به فردی است که در ادامه به بخشی از بیانات ایشان اشاره می کنیم.

اضطرار، شرط استجابت دعا

خدای سبحان یک اصل کلی را در سوره مبارکه بقره بیان کرد. حقیقتی را هم در سوره مبارکه نمل، آنکه در سوره مبارکه بقره بیان کرد فرمود: (إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ)[ بقره، آیه ۱۸۶] آنچه در سوره مبارکه نمل است این است که ما مضطر را جواب می‌دهیم (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ)[ نمل، آیه ۶۲]علم آدم را مضطر نمی‌کند. اخلاق آدم را مضطر می‌کند. بیان ذلک این است که ما در براهین عقلی، فلسفی، کلامی همه این حرفها را شنیدیم که انسان محتاج است. ممکن است. ممکن، واجب می‌خواهد. این حرف‌ها برهان است ولی علم حصولی است. می‌گوییم ما مضطرّیم نسبت به ذات اقدس الهی و درست هم می‌گوییم برهان هم است اما این اضطراری که ما با علم حصولی ثابت کردیم این اضطرار است به حمل اوّلی که در این حال نمی‌لرزیم. ما آرامیم و حرف می‌زنیم و می‌فهمیم و درست هم می‌گوییم. می‌گوییم ما بیچاره‌ایم، مضطرّیم و خدا می‌خواهیم. این به درد علم می‌خورد اما اگر به کسی گفتند که پسرت را یا برادرت را می‌خواهند وارد اتاق عمل بکنند او با برهان که مضطر نیست این با وجدان مضطر است آن اضطرار، اضطرار به حمل شایع است یعنی شخص مضطرّ واقعی است. وقتی اضطرار به حمل شایع شد این شخص می‌شود مضطرّ به حمل شایع، وقتی مضطرّ به حمل شایع شد همین که بگوید «یا الله» جواب می‌شنود.

اخلاق ما را مضطر می کند

اخلاق ما را مضطر به حمل شایع می‌کند آن وقت بهار استجاب دعاست. این دعاها را یا در نماز می‌خوانید یا بعد از نماز می‌خوانید. طبق بیان نورانی حضرت امیر در نهج‌البلاغه خوب اگر خدا با حرکت ـ معاذ الله ـ می‌خواست کار کند بین قلیل و کثیر فرق بود اما او با اراده کار می‌کند شما الآن اراده کنید یک قطره آب در صحنه ذهنتان حاضر بشود کردید، اراده کنید که اقیانوس کویر را در ذهنتان حاضر کنید، کردید با اراده وقتی بنا شد کسی کار بکند چه قلیل چه کثیر هر دو نزد خدا سبک است نه اینکه یکی سبک است یکی سبک‌تر «فاعلٌ لا بمعنی الحرکات» اگر این است خب ما چرا حوایج همه را نخواهیم. وقتی دیگران مشکلشان حل شد ما هم راحتیم. بخش وسیعی از ناامنی و ناامانی برای همین مشکلاتی است که دیگران دارند. اگر مشکلات اینها برطرف بشود خب همه راحت‌اند.بنابراین اوّلین اثری که اخلاق دارد این است که انسان راحت زندگی می‌کند انسان را وادار می‌کند راحت زندگی کند. فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی. وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی. فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی)[سوره لیل، آیات ۵ - ۷] به آسانی کار خیر انجام می‌دهد. به آسانی راست می‌گوید. به آسانی از رشا و ارتشا می‌گذرد. به آسانی باوفاست. به آسانی اهل نماز شب است. به آسانی کارهای خیر انجام می‌دهد (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) بعد هم در هنگام مرگ راحت است. خوب زندگی کرده، آبرومندانه زندگی کرده و بعد به دیگری سپرده و دعاهای او هم مستجاب است.

اضطرار را در خود ایجاد کنید

این مضطر را انسان با فلسفه و کلام می‌تواند بفهمد ولی آن به درد علم می‌خورد اما این شخص اضطرار را در خودش ایجاد کرده لذا می‌شود مستجاب‌الدعوه. یک بیان نورانی از امام حسن(سلام الله علیه) است که فرمود: «أنا الضامن لمن لم یَهجُسْ فی قلبه الاّ الرضا أن یدعُوَ الله فیُستَجابَ له»[ الکافی، ج۲، ص۶۲] فرمود منِ حسن‌ بن علی ضامن می‌شوم اگر کسی به مقام رضا رسید دعای او مستجاب می‌شود این می‌شود مستجاب‌الدعوه برای اینکه واقعاً از همان او می‌خواهد. از وجود مبارک صادق(سلام الله علیه) سوال کردند چرا دعاهای ما مستجاب نیست؟ فرمود: «لأنّکم تَدعون مَن لا تعرفون»[ فلاح السائل، ص۱۰۷] کسی را می‌خوانید که نمی‌شناسید. شما یک مفهوم واجب‌الوجود ثابت کردید. عالم حادث است. قدیم می‌خواهد. ممکن است واجب می‌خواهد. فقیر است. اینها مفهوم است. اینها به درد حوزه و دانشگاه می‌خورد. ولی به درد مسجد و حسینیه اینها نمی‌خورد. آن حالت اضطرار می‌خواهد. اگر حالت اضطرار پیدا شد انسان هرگز خلاف نمی‌کند. بویِ بد گناه او را می‌رنجاند چرا که دل انسان در حالت اضطرار به گونه‌‌ای به خداوند متّصل می‌‌شود که آدمی با تمامی وجودش خدا را می‌‌بیند و صدایش می‌‌زند. انسانی که متخلق به اخلاق است نیز امیدش از همه اسباب ظاهری قطع شده و آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا می‏شود و تمام حرکات و سکنات او در جهت رضای اوست. آن وقت اگر دعا کرد. دعایش اثر دارد.

مریم پناهنده



همچنین مشاهده کنید