پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

«مویه های پامیر» از زبان شاعر افغان


«مویه های پامیر» از زبان شاعر افغان

«مویه های پامیر» کتابی است از پژوهشگر جوان ایرانی, بهروز ثروتی موضوع این کتاب, شعر فارسی در افغانستان امروز است و مؤلف در آن در کنار بحثی مفصل درباره تاریخچه و ویژگی های این شعر, گزینه ای از آثار شاعران معاصر این کشور را همراه با زندگی نامه هایی از آنان, آورده است

● مویه های پامیر (شعر فارسی در افغانستان امروز)

▪ بهروز ثروتی

▪ انتشارات بین المللی الهدی

▪ چاپ اول، ۱۳۸۶ ش

▪ ۲۰۰۰ نسخه، ۳۹۸ صفحه، وزیری

«مویه های پامیر» کتابی است از پژوهشگر جوان ایرانی، بهروز ثروتی؛ موضوع این کتاب، شعر فارسی در افغانستان امروز است و مؤلف در آن در کنار بحثی مفصل درباره تاریخچه و ویژگی های این شعر، گزینه ای از آثار شاعران معاصر این کشور را همراه با زندگی نامه هایی از آنان، آورده است.

تا جایی که اطلاعات نویسنده این سطور یاری می کند، پیش از این نیز دو کتاب دیگر با ساختاری تقریبا مشابه و توسط پژوهشگران ایرانی درباره شعر امروز افغانستان چاپ شده است، یعنی «نمونه های شعر امروز افغانستان» به کوشش دکتر چنگیز پهلوان و «شعر زنان افغانستان» به کوشش مسعود میرشاهی.

ولی کتاب حاضر، برتری های خاص خود را دارد که از آن میان، می توان به مباحث کارآمد تحلیلی درباره شعر افغانستان و ویژگی های آن اشاره کرد. مؤلف طی هفت گفتار، به تاریخچه شعر امروز افغانستان، شعر مهاجرت، درونمایه ها و قالب های شعر معاصر افغانستان، تأثیرپذیری شعر مهاجرت از شعر پس از انقلاب ایران، مقایسه شعر مهاجرت و شعر داخل افغانستان و تعهد در شعر مهاجرت پرداخته است و این مباحث، غالبا به شکلی تحلیلی است، همراه با بیان دلایل و عوامل.

دیگر ویژگی مهم کتاب، اطلاعات مفیدی است که درباره جریان های سال های اخیر شعر معاصر افغانستان به ویژه در محیط مهاجرت در آن آمده است، درحالی که در بسیاری از منابع موجود، درباره شعر سال های اخیر چیز بسیاری نمی توان یافت.

در همین راستا، می توان خوش بینی و نگاه مثبت مؤلف نسبت به جامعه مهاجر و اهل قلم آن را ستود. او ضمن برشمردن قابلیت ها و در عین حال محرومیت های مردم مهاجر، به کم کاری بعضی نهادهای رسمی ایران در این زمینه اشاره کرده است.

اما مؤلف با این که در مورد شعر سال های پس از کودتای هفت ثور، به ویژه در محیط ایران اطلاعات نسبتا دقیقی آورده است، از جریان های شعری سال های پیش در داخل کشور، غالبا با اجمال یاد کرده است. او مثلا در گزارشی که از تحولات شعر مهاجرت داده است، حتی شب شعرهای مهاجران را با نام شرکت کنندگان آنها ذکر کرده است، ولی از کانون مهمی همچون انجمن نویسندگان افغانستان و فعالیت های آن در داخل کشور، چندان سخنی به میان نیاورده است. این عدم توازن، شاید به سبب ارتباط بیشتر مؤلف با جریان های ادبی مهاجران در ایران بوده است.

موضوع دیگر قابل یادآوری، این است که مؤلف کوشیده است غالب جریان های شعری و تحولات شعر افغانستان را به نحوی به جریان های شعری ایران مرتبط بداند. البته این ارتباط در همه زمانه ها در حد چشمگیری وجود داشته است، اما به نظر می رسد در این کتاب، به این موضوع بیش از حد پرداخته شده و در عوض از تأثیرات تحولات اجتماعی و سیاسی افغانستان بر شعر این کشور کمتر سخن گفته شده است.

کتاب «مویه های پامیر» با همه ارزشمندی هایش، از بعضی لغزش ها نیز به دور نیست که از این میان، به چند مورد اشاره می کنم.

در صفحه ۷، واصف باختری از شاعران دوره استقلال افغانستان به حساب آمده است و گمان می رود که نویسنده او را با محمد سرور واصف شاعر مشروطه خواه اشتباه کرده است.

در صفحه ۸، استاد خلیل الله خلیلی، سراینده اولین شعر نیمایی در افغانستان دانسته شده است که این دقیق نیست. آن شعر خلیلی به واقع یک اثر کلاسیک مستزاد مانند است.

در صفحه ۱۲، استاد خلیلی از شاعران درون مرزی بعد از کودتای کمونیستی دانسته شده است که درست نیست.

به اینها باید افزود اشتباههایی را که در مورد نام افراد رخ داده است، مثل «ابوالمعالی بیدل» (ص۳۲۲)، «فتیح محمد منتظر»(ص۹) و «نورالدین تره کی» (ص۲۸۲) که به ترتیب باید «ابوالمعانی بیدل»، «فتح محمد منتظر» و «نور محمد تره کی» می بودند.

به گمان من اگر مؤلفان ایرانی که به تألیف و ترجمه آثاری در مورد افغانستان می پردازند، کتاب هایشان را پیش از چاپ به ملاحظه بعضی از اهل تحقیق افغانستان برسانند، این خطاها به میزان قابل توجهی کاهش می یابد.

چنان که گفته شد، بخش مهمی از کتاب، به گزینه ای از شعر امروز افغانستان اختصاص دارد. این گزینه نسبت به گزینه های مشابه، برتری هایی دارد، ولی با این هم بعضی اسامی مهم را در آن نمی توان یافت و برعکس بعضی شاعرانی که کمتر مجال طرح داشتند، در آن دیده می شوند. مثلا از نسل پیشین، یوسف آیینه (از پیشگامان شعر نو افغانستان) و از نسل جوان کسانی چون حسین حیدربیگی و محسن سعیدی در کتاب غایب اند و اینان می توانستند جایگزین بعضی اسامی موجود شوند.

همچنین در اطلاعاتی که از زندگی و آثار شاعران آمده است، بعضی اشتباه ها می توان یافت که مهم ترین آن، یکی دانستن علامه سیداسماعیل بلخی و حاجی محمد اسماعیل و آمیختگی زندگی و شعر این دو تن است.

از این گذشته، به نظر می رسد که زندگی نامه های بعضی شاعران به اجمال و از بعضی دیگر، به تفصیل آمده است و این، نوعی عدم توازن در کتاب ایجاد کرده است.

با این همه، نباید ارزش مباحث تحلیلی این کتاب درباره جوانب صوری و محتوایی شعر امروز افغانستان، به ویژه در حوزه شعر مهاجرت را از نظر دور داشت. به اینها می افزاییم نگاه نو و جوان گرایانه مؤلف را که سبب شده است شعر جوان افغانستان به صورت شایسته تری در این کتاب مطرح شود.

در پایان این سخن چهار شعر از این کتاب نقل می کنیم از چهار نسل شاعران امروز افغانستان، نسل واپسین شعر سنتی؛ نسل اول نوگرایان، نسل اول انقلاب و نسل دوم آن، البته با این یادکرد بدیهی که این مرور اجمالی نمی تواند نمایانگر شاخه ها و گرایش های مختلف شعر افغانستان در این دهه ها باشد.

غلام نبی عشقری (۱۲۷۱-۱۳۵۸ ش)

● جانانه

به این تمکین که ساقی باده در پیمانه می ریزد،

رسد تا دور ما، دیوار این میخانه می ریزد

گرفتی چون پی مجنون، ز رسوایی مرنج ای دل!

که دایم سنگ طفلان بر سر دیوانه می ریزد

به یاد شمع رخسار که می سوزد دل زارم؟

که امشب بر سرم از هر طرف پروانه می ریزد

زلیخاگر برون آرد ز دل آه پشیمانی

زپای یوسف زندانی اش زولانه می ریزد

شود هر کس به کوه عشقبازی پیرو فرهاد

به روز جانفشانی خون خود مردانه می ریزد

رسانی بر من ای مشاط، تا زنار خود سازم

ز زلف یار، هر تاری که وقت شانه می ریزد

اگر سیم و زر عالم به دست عشقری افتد

شب دعوت به پیش پای آن جانانه می ریزد

واصف باختری (۱۳۲۱-)

● صله

ایا هزار هزاران

درخت بیشه ابریشمین آواها!

ایا حروف الفبا!

نهال باور من تا همیشه، تا هرگاه

تهی مبادا از برگ های سبز شما

چه سال های دراز

که با خضوع گیاهان در آستانه باد

مدیحه خوان شما بودم

مدیحه خوان صله خواهد کنون ز درگه تان

ایا هزار هزاران

درخت بیشه ابریشمین آواها!

ایا حروف الفبا!

من از شما نه زر پیلوار می خواهم

من از شما دو هجا، چار حرف

من از شما دو هجا، چار حرف «میهن» را

چه غمگنانه، چه نومیدوار می خواهم

سید ابوطالب مظفری (۱۳۴۴-)

● دستمال

نشسته است و به سرفکرهای بسیارش

که روزگار چه بازی نموده در کارش

هنوز کودک شوخی میان دهکده بود

که مرغ جنگ، برآورد چنگ و منقارش

به گردبار نشست و دوید دشت به دشت

نه خانه، نه سرو سامان، نه پای و پیزارش

به یک حساب سرانگشتی اش عیان می دید

جهان به شکل عجیبی نموده انکارش

دگر نه شوق پریدن به آسمان دگر

نه تاب ماندن و مردن به دام تکرارش

دلش گرفت، پـکی زد به آخرین سیگار

که تف به جنگ و تفنگ و تمام اقمارش

پر از دریغ، پر از درد، مرد زل زده است

به دستمال سفیدی که داشت از یارش

نه دستمال که یک باغ پر زخاطره بود

نشان دست کسی لابه لای هر تارش

هزار آیت روشن در آن نشسته به ناز

ز معجزات شگفتی دو چشم بیمارش

و مرغ بر سر یک شاخه منتظر مانده است

که دام عشق تو کی می کند گرفتارش

دوباره می شود آیا پرنده برگشت

به سال عشق، به آن لحظه های دشوارش

زهرا حسین زاده (۱۳۵۸-)

● شب جادو

بگیر اسطوره شعرم! شب جادو سراغم را

گرفتارم، بیا بشکن طلسم ذهن باغم را

مبادا بی تفاوت بگذری از کوچه پاییز

بسازی تک سنگی برگ حس داغ داغم را

خطوط سبز جنگل را سیاه و سرخ می بینم

شهید ماه چشمت کن نگاه بی چراغم را

زمستان می چکاند ورد نامفهوم لبهایت

میان برف و تب کوچانده ای ایمان باغم را

ببین پیشانیم پرچین، رمان بیکسی ها شد

بخوان در فصل فصلش سال های ابر و زاغم را

به شولای پر از رنگین کمانت دختر نقاش!

بزن با روشنایی رنگ شبهای کلاغم را

گلا قدیس من ای مریم آبی! شود آیا

رفیق باورم باشی بگیری دست داغم را؟

محمد کاظم کاظمی



همچنین مشاهده کنید