پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

منطق سفاحت محسن مسرت


منطق سفاحت محسن مسرت

دولت آمریکا در عراق همچنان در جا میزند و شمار آمریکائیانی که سیاست دولتشان را در عراق مردود می دانند, رو به افزایش است با اینحال واشنگتن افکار عمومی جهانیان را با این خبر وحشتزا به شگفتی انداخته است که عربستان سعودی, شیخ نشینان خلیج و مصر را – که جملگی کشورهای سنٌی مذهب اند با صدور تسلیحاتی به میزان ۳۴ میلیارد دلار مجهز خواهد ساخت

دولت آمریکا در عراق همچنان در جا میزند و شمار آمریکائیانی که سیاست دولتشان را در عراق مردود می دانند، رو به افزایش است. با اینحال واشنگتن افکار عمومی جهانیان را با این خبر وحشتزا به شگفتی انداخته است که عربستان سعودی، شیخ نشینان خلیج و مصر را – که جملگی کشورهای سنی مذهب اند- با صدور تسلیحاتی به میزان ۳۴ میلیارد دلار مجهز خواهد ساخت.

البته این کشورهای خریدار اسلحه نیستند که خبر مزبور را اعلام کرده اند، بلکه کشور آمریکاست که با پرروئی تمام آغاز این مسابقه تسلیجاتی جدید را مطرح نموده است، گوئی این کشورها جزو ایالات متحده آمریکا هستند. و بخاطر اینکه آمریکا نگرانی اسرائیل را از مجهز شدن رقبایش از بین برد، قرار است اسرائیل نیز تقریباً به همان میزان (حدود ۳۰ میلارد دلار) جنگ افزار از آن کشور دریافت نماید. توجیه سیاسی مسابقه تسلیجاتی جدید نیز روشن است: مقابله با ایران و بعبارت درست تر جمهوری اسلامی ایران که مؤسسات تبلیغاتی سیا در این سال های اخیر با موفقیت هر چه تمامتر آنرا بعنوان دشمن شماره یک آمریکا ، غرب و اخیرا نیز اعراب ثنی معرفی کرده اند. و این امر روز به روز عیان تر می گردد: مجموعه صنعتی – تسلیحاتی آمریکا طرح دراز مدت منسجمی را برای خاورمیانه و خاور دور ریخته است که در یک کلام خلاصه میشود: مسابقه تسلیحاتی!، مسابقه تسلیحاتی و باز هم مسابقه تسلیحاتی در منطقه.

مبدأ این طرح به نخستین بحران نفتی در سال ۱۹۷۴ برمیگردد که مشاورین هنری کیسینجر در جستجوی راههائی برای بازگرداندن سریع پترودلارهای کشورهای نفتخیز بودند. راه حلی که آنها یافتند بدین قرار بود: ایران را که در ‌آن زمان تحت حاکمیت شاه بود – و امروز دشمن درجه یک آمریکا به حساب میرود- به عنوان بازیکن اصلی برگزیدند. قصد محمد رضا پهلوی که مهمترین متحد اسرائیل بود مبنی بر اینکه ایران را به مقام قدرت مسلط خاورمیانه تبدیل سازد، با تصورات کاخ سفید و پنتاگون کاملا در انتطباق بود. ‌آنها به تمامی خواسته های شاه ایران لبیک گفتند. از جمله این خواسته ها تعداد زیادی از تازه ترین اسلحه نیروی هوائی آمریکا، یعنی F۱۶ بود که تا آن زمان هیچ کشور دیگری حتٌا اسرائیل نیز بدان دسترسی نداشت. برای توجیه سیاسی تقویت تسلیحاتی ایران خطر جدی کمونیسم و تهدید خطر از جانب متحدین عربی جبهه جنگ سرد شوری را ترسیم و تبلیغ نمودند: از یک طرف عراق تحت حاکمیت صدام حسین و از طرف دیگر سوریه حافظ اسدی یعنی افراطی ترین طرفداران ناسیونالیسم عربی.

عربستان سعودی را نیز آمریکا به خرید مبالغ هنگفتی تسلیحات خود وادار نمود، و الزام آنرا با تکیه به اصل "توازن قوای" مکتب رئالیسم در منطقه و مقابله با تهدید احتمالی نظامی ایران قدرتمند توجیه کرد. بدین صورت اولین مسابقه تسلیحاتی خاورمیانه در تاریخ از خارج تنظیم گشته و به راه افتاد. عراق و سوریه‏، مصر و سایر ممالک عربی نیز منتظر ننشستند. کشورهای مزبور نیز از منطق توازن وحشت پیروی کرده و به تسلیحات صادره از شوروی و در مورد عراق علاوه بر آن به تسلیحات فرانسوی مسلح گشتند تا در مقابل برتری محور ایران، اسرائیل و عربستان سعودی در آیند.

بدین صورت این منطقه در نیمه دوم سال های ۷۰ قرن گذشته به کانون بزرگترین وارد کنندگان کالاهای تسلیحاتی جهان تبدیل گشت. از آن زمان در این منطقه جنگ، دوئیت و دشمنی غوغا می کنند و از همان زمان نیز منطق وحشتزای دایره مینای جابجائی دائم تخریب و تلاشی ساخت اقتصادی و تجدید ساخت خرابیهای قبلی از یک سو و تقویت تسلیحاتی مجدد آنها از سوی دیگر حاکم است، در حالیکه مجموعه صنعتی- تسلیحاتی آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان و شوروی یا روسیه از رشد شایانی برخوردار می باشند. همزمان با آن به جریان افتادن بازگشت دلارهای نفتی کشورهای نفتخیز مهم جهان به نظام پولی جهانی صورت گرفت و موجب تقویت شدید نقش تعیین کننده دلار به مثابه ارز بین المللی گشت.

اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی نخستین عکس العملی بود که در قبال مسلح گشتن متحدین آمریکا در منطقه صورت گرفت. عکس العمل زنجیره ای در قبال آن که منجر به جنگ داخلی افغانستان و شعله ور گشتن نوع جدیدی از تروریسم بین المللی گشت، تا همین امروز ادامه دارد. جنگ میان عراق و ایران در سالهای ۸۰ بی شک یکی از عواقب بی برو برگشت این مسابقه تسلیحاتی بود که چند سال پیش از آن آغاز و به دنبال آن در سال ۱۹۸۹ اشغال نظامی کویت توسط قوای صدام صورت گرفت و سپس در سال ۱۹۹۰ جنگ دوم خلیج فارس. طبیعی است که جنگ بوش در عراق با توجه به کلیه قرائن موجود، تازه ترین سنگ بنای این راهکار دراز مدت مجموعه صنعتی- نظامی آمریکاست که نئوکنسرواتیوها یعنی مهمترین متحد آنها آنرا در برنامه حکومتی خویش تعبیه کرده و تا کنون دقیقا و با قدت به پیش میبرند.

تهدید به جنگ با ایران نیز سنگ بنای دیگری از این راهکار می باشد. مخارج بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار در جنگ عراق که در نظر بسیاری بی معنی و به شدت غیر عقلانی میبآشد، در این چشم انداز دراز مدت و مقاصد وحشتناک آن مقبولیت پیدا می کند. به همین دلیل نیز موجب نگرانیست که نئوکنسرواتیوها به برنامه جنگی بیهوده و خرد ستیزانه خویش علیه ایران چسبیده اند. بعلاوه آنها با تمام قوا در صدد این هستند که با مرحله جدیدی از مسابقه تسلیجاتی استراتژی مزبور را تحکیم بخشند و برای چندین دهه آنرا غیرقابل بازگشت نمایند. حاملین مسابقه تسلیحاتی جدید ۶۴ میلیارد دلاری همان دول سابق می باشند. با این تفاوت که بر خلاف مسابقه تسلیحاتی سالهای هفتاد فقط طرفین جبهه تغییر کرده اند. ایران دیگر متحد آمریکا نیست، بلکه دشمنی آن را به عهده گرفته است.

جوهر این استراتژی دراز مدت آمریکا عبارتست از ایجاد شکاف عمیق، شدیدترین دشمنی ممکن و دوئیت در منطقه. کوشش آنها بر اینست که مناسبات جنگی دائمی را میان تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه و خاور نزدیک بوجود آورند، به درگیریهای شدید دامن زنند، گرایشات تجزیه طلبانه اقلیت های فرامرزی (کردان، ترکمنان، آذربایجانیها، بلوچ ها، پشتون ها و غیره) را تقویت نمایند، حماس و ساف را در فلسطین، حزب الله و نیروهای دیگر را در لبنان و شیعه و سنٌی را در تمامی منطقه علیه یکدیگر تحریک نمایند. گوئی که ایجاد آشوب و عدم ثبات دائمی در یکی از حساس ترین مناطق جهان تنها وسیله “منطقی“ این رفتار ضلالت بار است. عدم ثبات دائمی، قربانی گرفتن میلیون ها کشته، متلاشی کردن ساخت اقتصادی و گنجینه های فرهنگی، از بین بردن مبانی زندگی مدرن و دموکراسی، ایجاد جنگ های داخلی و گسترش تروریسم در منطقه، تمامی اینها گویا کوچکترین لطمه ای به این استراتژی محاسبه شده آمریکا وارد نیاورد، مادامی که نفت بیش از میزان نیاز جاری عرضه شود و تا مادامی که از قیمتهای نایابی نفت بشکه ای ۱۰۰ الی ۲۰۰ دلار جلوگیری گردد. این دو بر خلاف آنچه بدان اکثراً scarcity prise گفته می شود با یکدیگر تناقضی ندارند، بعکس. در حالت آشوب و عدم ثبات، نیاز به افزایش درآمد حاصله از فروش نفت تبدیل به مؤثرترین اهرمی می گردد که موجب افزایش تولید نفت گشته و آنرا در حدٌی بسیار بالا نگاه می دارد. به همین جهت نیز بی معنی است که دولت آمریکا رابه خاطر افزایش بی ثباتی در خاورمیانه و خاور نزدیک به اشتباه متهم نمود. زیرا عدم ثبات در منطقه خود مدتهاست به هدف اصلی سیاست خارجی آن تبدیل شده است.

نگرانبخش به ویژه اینست که تداوم وجود منافغ دراز مدت مجموعه نظامی- صنعتی آمریکا در منطقه با منافع هژمونی طلبانه این کشور که عبارت از کنترل کامل منابع نفت آنجا و تحکیم دلار در نقش ارز حاکم باشد با یکدیگر در انطناق کامل قرار دارند، همانگونه که با منافع امنیتی صلح ستیزانه اسرائیل نیز انطباق کامل دارد. لذا می بایست مبنا را بر این نهاد که این استراتژی دراز مدت علی رغم برخی انتقادات جنبی دموکراتها، همانگونه که در سه دهه گذشته بوده است، کم و بیش از جانب اقشار حاکم در آمریکا تأیید گردد.

با توجه بدین ارزیابی – که قریب به همگی فاکتورها آنرا تأیید می کنند – می توان گفت که ایالات متحده آمریکا سیاستی را در خاورمیانه و خاور نزدیک دنبال می کند که حکم جنایت نسبت به تمامی بشریت را دارد. لذا جلوگیری از فاجعه دیگری پس از جنگ جهانی دوم – همانگونه که علیه فاشیسم صورت گرفت - تنها توسط یک اتحاد جهانی ضد جنگ ممکن میباشد. بدین منظور قبل از هر چیز باید دول اروپائی از روش سیاست کم بهادادن به خط (appeasement policy) و عواقب جهانی آن دست بردارند. ولی اما مسئولیت کلان جلوگیری از فاجعه به عهده خود منطقه و رهبران دور اندیش آن است که کار زار همکاری و امنیت مشترک را در دستور روز کار سیاست خارجی خود قرار دهند.

ترجمه: حمید بهشتی



همچنین مشاهده کنید