پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

تبارشناسی


تبارشناسی

فوكو, به تبارشناسی برای ایجاد فضای مفهومی «دگرگونی تاریخ در شكل كاملا متفاوت از زمان», شاخ و برگ می دهد فوكو۱۶۰, ۱۹۷۷ چنین هدفی مستلزم از بین بردن اینهمانی سوژه در تاریخ با استفاده از سازمایه ها و تكنیك های پژوهش تاریخی مدرن است

استفاده میشل فوكو از تبارشناسی نیچه ای در مطالعه ادوار شكل دهنده تاریخ مدرنیته و هشدار وی مبنی بر در نظر گرفتن ذهنیت در آزمونگری ها، او را در زمره اندیشمندان گفتمان پست مدرن قرار داد. فوكو در سال ۱۹۷۱ در رساله «نیچه، تبارشناسی، تاریخ» به تفصیل از انطباق روش تبارشناختی در مطالعات تاریخی خود داد سخن برمی آورد. فوكو، پیشاپیش اظهار می دارد كه تبارشناسی، «خود را در مقابل تلاش برای یافتن خاستگاه ها قرار می دهد.» فوكو ۱۴۱ ، ۱۹۷۷ بدین مفهوم كه تبارشناسی حوادث و پیشامد هایی را مورد مطالعه قرار می دهد كه با همگرایی در بزنگاه های تاریخی، موجبات ظهور دوره ها، مفاهیم و نهاد های جدید را فراهم می آورند. به اعتقاد فوكو، «آنچه از مبداء تاریخی چیزها درمی یابیم، اینهمانی تخطی ناپذیر خاستگاه آنها نیست، بلكه ناهم اندیشی چیز های دیگر و ناهمسانی آنهاست.» فوكو۱۴۲ ، ۱۹۷۷ فوكو با رهیافتی نیچه ای، نشان می دهد كه تاریخ به مثابه خاستگاه و توسعه یك سوژه اینهمان درك شده است. به نظر فوكو تاكید بر پیشرفت خطی در تاریخ، بر اصل عدم پیوستاری و انقطاع آن سرپوش می گذارد.

فوكو، به تبارشناسی برای ایجاد فضای مفهومی «دگرگونی تاریخ در شكل كاملا متفاوت از زمان»، شاخ و برگ می دهد. فوكو۱۶۰، ۱۹۷۷ چنین هدفی مستلزم از بین بردن اینهمانی سوژه در تاریخ با استفاده از سازمایه ها و تكنیك های پژوهش تاریخی مدرن است. درست همانگونه كه پیش فرض نیچه ناظر بر این بود كه اراده معطوف به حقیقت مذهبی، در مسیحیت منجر به نابودی مسیحیت به دست علم شد، فوكو نیز اساسا معتقد بود كه پژوهش تبارشناختی، به فروپاشی سوژه معرفتی می انجامد، به نحوی كه پیوستاری سوژه، توسط شكاف ها و حوادثی كه پژوهش تاریخی آشكار می كند، از بین می رود. نخستین مثال برای این نوع پژوهش كتابی با عنوان فرانسوی «تاریخ جنون در دوران كلاسیك» بود كه در سال ۱۹۶۱منتشر شد و در سال ۱۹۶۵ تحت عنوان «جنون و تمدن» ترجمه و تلخیص شد.

فوكو در این كتاب مبداء تاریخی خرد مدرن را قرن هفدهم و همزمان با تعریفی می داند كه این خرد از خود در برابر جنون به عمل آورد. طبق برنهاد فوكو، عمل بستری كردن دیوانگان در آسایشگاه ها نوع تحول یافته اقدام برای قرنطینه كردن جذامیان در قرون وسطی بود. فوكو عصر گذار را همگام با شكل گیری خرد مدرن در نقطه تلاقی مفاهیم، نهاد ها و اقدامات یا به عبارت دیگر معرفت و قدرت می داند. خرد در سیر تكوینی خود، قدرتی است كه خود را در مقابل غیر تعریف می كند و این در حالی است كه حقیقت و هویت غیر، به واسطه خود خرد تعیین می شود. بدین ترتیب خرد، خالق خود می شود. مسئله از دیدگاه فوكو این است كه جنون مجاز به اظهارنظر در مورد خود نیست و تنها قدرت خرد است كه می تواند مناسبات بین آنها را القا نماید. حقیقت خرد زمانی آشكار می شود كه جنون را در مقام بی خردی قرار دهیم با این حال خردی كه در مقابل جنون قرار دارد، همان خردی نیست كه نشانگر تفاوت های آن دو است.

دومی، خردی است كه نقطه مقابل ندارد قدرت شناوری است بدون قالب مشخص. فوكو در ادامه مسیر پژوهش تاریخی خود از قدرت اندیشه ای سخن به میان می آورد كه توانایی بشر جهت مسئله مند سازی وضعیت های پیشاپیش موجود است. یعنی با رویكردی می توان گفت: «چگونگی و دامنه امكان دگراندیشی به جای مشروعیت بخشی به دانسته های كنونی.» فوكو ۹ ، ۱۹۸۵ وی با توسعه آزمونگری خلاق، به مثابه قدرت پیشگام، قدرتی كه از خرد پیشی می گیرد، به ژان فرانسوا لیوتار ملحق می شود. از این منظر فوكو در ردیف افرادی قرار می گیرد كه نسبت به علم، هنر و جامعه مدرن دیدگاهی پست مدرن دارند. لازم به ذكر است كه نوشتارهای فوكو، تلفیقی از فلسفه و پژوهش تاریخی است، همانطور كه لیوتار در «وضعیت پست مدرن» بازی های زبانی متخصص و فیلسوف را می آمیزد. درهم آمیختگی فلسفه با مفاهیم و روش های دیگر شاخه های علمی، ویژگی پست مدرنیسم است.

فرهاد قربان زاده



همچنین مشاهده کنید