سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

۴ دلیل برای رأی مجدد


۴ دلیل برای رأی مجدد

یادداشتی از محسن میرسبحانی در حمایت از احمدی نژاد

من در انتخابات آینده به محمود احمدی نژاد رأی خواهم داد.

اما چرا رأی من و لابد ، بسیاری دیگر چون من ، متعلق به احمدی نژاد خواهد بود؟

می خواهم بدون تکلف و بدون درافتادن در دام الفاظ و فخرفروشی های فیلسوفانه ، خیلی ساده و صمیمی ، علت این رأی را بگویم و البته ، در همین ابتدای کار ، مراتب احترام خود را به هموطنانی که مانند من نمی اندیشند و به کاندیدای دیگری رأی خواهند داد ، ابراز کنم ، چرا که بدون تعدد آرا و صد البته احترام صاحبان آرای مختلف به همدیگر ، جامعه ای ساکت و قبرستان وار ، در انتظار مان خواهد بود:

۱) احمدی نژاد ، ادبیات رو به فراموشی ارزش های مردمی را بار دیگر احیا کرد.

در سال های پیش از ریاست جمهوری احمدی نژاد، سمت و سوی جامعه به مسیری معطوف بود که تفاخر سیاستمداران و خود بزرگ پنداری شان ، تبدیل به یک اصل شده بود.

احمدی نژاد که آمد، این فضا شکسته شد و بار دیگر به یادمان آمد که رئیس جمهور و وزیر و وکیل و مدیر ، همه و همه ، بخشی از همین مردم اند و و نه تافته های جدا بافته و لذا برای آنان هیچ شأنی جز خدمتگزاری نیست و اگر از این شأن ، ناخرسندند ، می توانند پیشه دیگری اختیار کنند.

این امر ، یعنی تساوی مردم و مسوولان ، نه فقط یک ارزش مردمی و اسلامی است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان نیز جاری و ساری است و رمزی از رومز ترقی آنهاست.

۲) هزاران مشکل ریز و درشت ، مردم ایران را آزار می دهد. بخشی از این مشکلات ، لاجرم ،مربوط به سه - چهار سال اخیر است و بخشی دیگر ، بازمانده از سالیان گذشته.

من ، نمی خواهم به رسم معمول ، کسی یا دولتی را مسوول این مشکلات بدانم و به سنت متعارف ، تمام کاسه کوزه ها را بر سر او بشکنم.

واقعیت ان است که این مشکلات ، محصول سیستم غلط و فرایند نادرست مدیریتی و ساختار نابسامانی است که از دیر باز در این ملک وجود داشته و هیچ کس را یارای تغییر در این روند و رویه نیوده است.

هر که بر سر کار آمده ، برای دردها ، نه درمان که مسکن و آرام بخش تجویز نموده و روزگار خود را به سر برده است.

احمدی نژاد اما ، رئیس جمهوری است که نشان داده، اهل تغییر ساختارها و در این مسیر ریسک پذیر است.

همین بحث یارانه ها را بنگرید ؛ تا جایی که حافظه ام یاری می کند ، دولتمردان و کارشناسان و صاحبان نظر ، از نابسامانی یارانه ها می نالیده اند و بر "هدفمند کردن" آن تأکید داشته اند اما کدام دولت و دولتمرد ، زیر بار اصلاح اوضاع قمر در عقرب یارانه ها - که کمر اقتصاد ملی را شکسته است - رفت؟

اما احمدی نژاد در میانه مخالف کسانی که به وضع موجود عادت داشته اند ، وارد این گود شد و طرح هدفمند کردن یارانه ها را با تمام هزینه های سیاسی اش و ریسکی که برایش داشت ، ارائه داد و حتی در واپسین ماه های دوران نخست ریاست جمهوری اش ، در صدد اجرایی کردن آن است.

یا در عرصه مسکن ، طرح هایی مانند مسکن مهر و زمین های ۹۹ ساله را عملیاتی کرد تا بلکه غول گراین سرپناه - که با مصاحبه های مسوولان سابق فراری نشد - در مقابل این طرح های عملیاتی ، گامی به عقب بنشیند.

البته ممکن است بر نحوه اجرای این طرح ها و نظایر آن ، اشکالاتی وارد باشد - طبیعی است - ولی مهم تر از جزئیات طرح ها و روش اجرای آنها ، وجود اراده ای است که در صدد تغییر در وضع موجود و شکستن ساختارهای ناکارآمد و فاسد است.

مثلاً ممکن است طرح مسکن مهر ، دوای قطعی درد مسکن نباشد ولی همین اندازه که دولتی دارای طرح و برنامه است و به روز مرگی ها و الگوی های سنتی - که حلال هیچ مشکلی نبوده اند - بسنده نمی کند و در جست و جوی راه های جدید است ، خود نعمتی مغتنم در مدیریت کلیشه گرای ایرانی است.

احمدی نژاد، در قریب به چهار سال گذشته ، نشان داده است که در ساحت مدیریت ساختار شکن و تجددگراست.

۳) دیپلماسی دولت نهم ، هرچند به مذاق بعضی ، خوش نیامده است ولی به باور من ، دقیقاً منطبق با فضای بی ترحم سیاست بین الملل است.

در جهان امروز ، منفعل شدن و خود را روشنفکر جلوه دادن و لبخند بر لب داشتن و به ساز این و آن رقصیدن ، هر چند به به و چه چه صاحبان قدرت را به ارمغان خواهد آورد ولی به همان میزان ، طمع آنان را تحریک خواهد کرد.

این یک اصل تردید ناپذیر در جهان امروز است که "هرآن گونه که خود را بروز دهی ، جهان ، ناگزیر تو را به همان گونه به رسمیت خواهد شناخت."

ساده تر بگویم؛ اگر کشوری از خود ضعف نشان دهد ، سایرین در راستای منافع ملی خود ، خواهند کوشید ، از آن کشور سوء استفاده کنند و اراده های خود را بر آن تحمیل نمایند ولی اگر کشوری از خود صلابت و توانمندی به نمایش گذارد ، سایرین ،ابتدا خواهند کوشید در مقابلش مقاومت نشان دهند و مانع تثبیت آن شوند ولی در نهایت ، واقعیت ها ، ایجاب خواهد کرد که این کشور را به همان شکلی که هست ، بپذیرند و تعاملات خود را با آن ، بر مبانی جدیدش سامان دهند.

یک مثال ساده: در دولت گذشته ، که سعی می شد باب میل غربی ها باشیم ، اروپا ، بدون دادن کوچکترین امتیازی ، توانست اراده خود مبنی بر تعلیق غنی سازی را بر ایران تحمیل کند ولی در دولت کنونی ، که صلابت تصمیم گیری در مناسبات بین المللی درآن وجود دارد ، اروپا به علاوه آمریکا ، برای رسیدن به همان تعلیق ،که قبلاً مفت به دست آورده بودند، حاضرند امتیازات زیادی بدهند و اکنون در میان سیاستمداران آنها ، حتی سخن از پذیرش ایران هسته ای است.

در اینجا ، عده ای حتماً به قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران استنادخواهند کرد تا دیپلماسی ایران در دولت کنونی را ضعیف جلوه دهند.

در پاسخ به این مساله باید گفت که اولاً ، شورای امنیت ، چیزی جز جمع همان قدرت های بین المللی که خواستار ضعیف بودن ایران هستند، نیست.

ثانیاً ، اگر در دولت قبلی قطعنامه ای صادر نشد ، علتش این بود که غربی ها ، بدون قطعنامه ، توانسته بودند به هدف خود که تعطیلی مراکز هسته ای ایران بود ، برسند و اگر امروز ، دست به دامن قطعنامه می شوند ، نشان از پیشرفت ایران دارد و الا دلیلی برای دستپاچگی آنها و تمسک به صدور قطعنامه ها ندارند.

ثالثاً ، انصاف این نیست که در جنگ قطعنامه ها ، پشت دولت خودمان را - ولو آن که از جناحی غیر از جناح مطلوب ما باشد - خالی کنیم و طرف صادرکنندگان قطعنامه باشیم و با محکوم کردن دولت خودمان ، به محقق شدن اهداف صادرکنندگان قطعنامه ها ، کمک کنیم .

فراموش نکنیم که در این وادی ، پای منافع ملی و ایرانیت ما در میان است و نه صرفاً منافع جناحی.

بدترین ستم به کشور آن است که در تصفیه حساب های جناحی ، پای سیاست خارجی و منافع ملی را به میان آوریم.

قطعنامه ها ، نشان از ضعف یا عملکرد نادرست ما نیست ، نشانه ای از بی عدالتی و ستم ورزی حاکم بر مناسبات جهانی است.

۴) من حامی بر قراری رابطه با آمریکا - با ملحوظ داشتن منافع ملی ایران - هستم.

احمدی نژاد ، کسی است که توانست تابوی گفت و گو با آمریکا را بشکند و مذاکرات رسمی ایران و امریکا در وزارت خارجه دولت نهم ، شکل گرفت.

شاید گفته شود که اگر خاتمی مبادرت به این کار می کرد ، کفن پوشان ، امانش را می بریدند.

من هم قبول دارم که جناح های مخالف اصلاح طلبان و لابی های آنان ، نمی گذاشتند خاتمی به سمت مذاکره با آمریکا برود.

حال بیایید واقع بین باشیم:

اگر حامی حرکت ایران و امریکا به سمت تنش زدایی نیستیم که هیچ؛ اما اگر از این رویکرد حمایت می کنیم ،اصلاح طلبان ، قادر به تحقق این امر نخواهند بود زیرا اولاً بخش بزرگی از حاکمیت به آنها و نیات شان ، به شدت بدبین است ؛ ثانیاً گروه های فشار مانع آفرینی خواهند کرد و ثالثاً آمریکایی ها نیز خوب می دانند که نمی توانند در مسائل کلان سیاست خارجی ایران ، روی امضای اصلاح طلبان ، حساب باز کنند.

اما اگر دولت اصولگرای احمدی نژاد ، وارد این گود شود - که شده است- اولاً گروه های فشار ، در برابر رفتار دولت دلخواه خویش ، رگ های گردن شان را متورم نخواهند کرد؛ ثانیا، این حرکت با حمایت کانون های قدرت در داخل همراه خواهد بود و ثالثاً آمریکایی ها نیز با درکی که از فضای داخلی سیاست ایران دارند ، با اعتماد بیشتری پای میز مذاکره با ایران خواهند نشست.

به علاوه ، از آنجا که از دولت نهم و دیپلماسی آن ، تا کنون سرسختی دیده اند ، حساب کار دست شان هست که باید بر ای امتیاز گرفتن از این دولت ، باید امتیاز بدهد و جاده یک طرف امتیازات مدت هاست که به بن بست خورده و برچیده شده است.

به بیان دیگر، مذاکرات ایران و آمریکا با گفتمان دولت نهمی ، عایدی بیشتری برای کشورمان خواهد داشت.

اجازه بدهیم ، حالا که دولتی در ایران بر سر کار آمده که فارغ از فشارهای داخلی ، می تواند قضیه آمریکا را یک بار برای همیشه حل کند، این کار را بکند و گره بزرگ سی ساله را بگشاید و الا معلوم نیست با روی کار آمدن رئیس جمهوری دیگر ، چه سرنوشتی در انتظار روابط ایران و آمریکاست.



همچنین مشاهده کنید