پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

پرویز مشکاتیان از دیدگاه یک رفیق


پرویز مشکاتیان از دیدگاه یک رفیق

یادداشتی از محمدرضا لطفی

روزی و روزگاری بود بس رفیقانه که هیچ کس داعیه برتری نداشت و عشق محور نزدیکی ها بود و همه ما وطن دوست و آرمان گرا بودیم. فرهنگ ایران زمین را با همه نارسایی هایش دوست داشتیم و همه با هم تلاش می کردیم لاشه فروپاشیده موسیقی ایرانی اصیل و ناب هنری را با برداشت جدید و پویا به مقام والای خود برسانیم. همه جوان بودیم و چیز زیادی نمی خواستیم، با هم تبادل نظر داشتیم و دل مان برای یکدیگر تنگ می شد. آن زمان از روزگار کنونی ما زیاد دور نیست، اما این آتش درونی که مایه اصلی نزدیکی ما بود، در میان تنش های روزگار که کم هم نبود، کمرنگ شد و هر یک از ما را به سمتی دور پرتاب کرد که ما تا به امروز نتوانستیم همدیگر را دوباره آن گونه رفیقانه دوست بداریم.

هنگامی که از من بپرسند چرا تا این اندازه با هم بیگانه شدیم، خواهم گفت عمده علت آن پیچیدگی ساختار اجتماعی و شیوه زمامداری و بی دقتی خود ما بود که نتوانستیم قوانین این جریان عظیم اجتماعی را به درستی تحلیل کنیم. تا زمانی که فرهیختگان ما زنده بودند و روزنامه هایی بود که تحلیلی درست به ما می داد، ما می توانستیم آینده مان را رصد کنیم و این گونه به جایگاه اجتماعی مطمئن تری تکیه کنیم.

روزی یکی از فرزانگان بزرگ سیاسی ما گفت؛ «جریانات اجتماعی ایران وارد تونل تاریکی شده که نمی شود انتهای روشن تونل را به خوبی دید.» امروز همان روزی است که هوا بس خطرناک تیره شده و ما هنوز در میان همان تونل تاریک در حرکت بوده و زندگی می کنیم. هنوز تونل تعالی و تکامل نظام ما تاریک است و نسل های بعد از ما نیز قادر به عبور از این تنگه تاریک نشده اند که امید است با توجه و هوشیاری بیشتر مردم و خرد پخته دولتمردان ما بتوانیم به روشنایی آن طرف تونل برسیم که آرزویی است طبیعی که همه ما ۳۰ سال است به انتظار نشسته ایم.

تداوم زندگی ما موسیقیدانان متعهد، حاصل دوران سخت و پیچیده یی بود که هریک به اندازه توان مان تلاش کردیم و در راه احیای موسیقی کشورمان زحمت کشیدیم تا پرچم پرافتخار ملی ایران زمین را در ایران و بیرون مرزها برافراشته نگه داریم. با اینکه تعداد ما زیاد نبود اما آنچه جاودان مانده و به بخشی از خاطرات ملی ما تبدیل شده، نتیجه کار همین گروه از موسیقیدانان بوده و هم اکنون نیز در میان انگشتان و حنجره جوانان ما در حرکت است.

پرویز مشکاتیان که روحش قرین رحمت باد، آثار جاودانی را به فرهنگ ایرانی افزود. «رزم مشترک»، «ایرانی» و «مرا عاشق چنان باید» حاصل یکی دو سال قبل و بعد از انقلاب ۵۷ بود که باعث شکوفایی موسیقی و شهرت خوانندگانی چون ناظری و شجریان و بعدها شادروان بسطامی شد. هنوز بهترین آثار هنرمند گرامی شجریان بازتاب همکاری پرویز مشکاتیان در آثار جاودانه «آستان جانان» و «مرکب خوانی نوا» است. پرویز تلاش زیادی برای معرفی خوانندگان شناخته شده و ناشناس کرد، او واقعاً عاشق غزل و هنر تصنیف سازی بود و به آوازخوانان خوب همواره احترام می گذاشت.

پرویز مشکاتیان هم در عرصه نوازندگی سنتور صاحب سلیقه خاص بود و هم در عرصه آهنگسازی خط و خطوط زیبایی را دنبال می کرد. آنچه در رشد مشکاتیان تاثیر زیادی داشت، نزدیکی علیزاده و همکاری بسیار عالی بین این دو در گروه عارف بود که هر دو سکاندار قدرت نوازندگی در گروه عارف بودند. فرم چهارمضراب به وسیله گروه ابتدا در کار علیزاده خود را نشان داد و در کار مشکاتیان به درجه رشد زیادی رسید. نفر بعدی که بر روش نوازندگی و سازندگی او تاثیر زیادی گذاشت، ناصرخان فرهنگ فر بود که به پرویز ریتم های لنگردار و شکسته را یاد داد و او توانست از این ضرب های شکسته ناصر کمال استفاده را بکند. این تاثیرها، تازگی فوق العاده یی به کار مشکاتیان داد.

یکی از خوبی های مشکاتیان این بود که گوشی حساس و فراگیری بی نظیری داشت. خیلی زود بهترین چیزها را می گرفت و دوباره بدان جان تازه می داد و آن را با آرایشی جدید تحویل جامعه می داد. او ترسی نداشت که بگویند این کار برگرفته از این آهنگ و آن آهنگساز است. با شوری که داشت هر ملودی را جان تازه می داد و آن را از درون خود عبور می داد و به آثار تازه تری دست می یافت.

در رابطه با رنگ آمیزی ارکسترنو ایرانی نیز پرویز ذوق سرشاری داشت. صدای گروهش بسیار کوک و زیبا بود تا جایی که ما مدت ها بود چنین صدایی از یک گروه با سازهای ایرانی نمی شنیدیم.

متاسفانه پرویز با این همه استعداد خود را به ورطه خطرناکی سوق داد تا جایی که به حرف هیچ یک از دوستان نزدیکش گوش نمی داد. هنگامی که شادروان ناصر فرهنگ فر را خاک می کردند گفته بود «نوبت بعدی من خواهم بود». او دیگر رمق زندگی کردن در سختی ها و بی مهری ها را نداشت. باشد که جوانان اهل موسیقی ما که راهی این حرفه می شوند بدانند که هنرمندان زاییده رنج زمان هستند و باید از دشواری های زیادی عبورکنند. باید توجه داشته باشند این ذات آتشین هنر ماست که گرم کننده زندگی ما خواهد شد. باید مراقب سلامتی روح و جسم مان در هر شرایطی باشیم. هنرمندان متعلق به مردم هستند و خلاقیت و طول زندگی آنها باید مراقبت شود. دولت ها نیز باید بدانند ملتی که هنر ندارد مرده است و اگر ایران و نام بلندش تاکنون زنده مانده، به خاطر ذوق ملی مردم و هنرمندان فرهیخته آن بوده و هست. نظام جمهوری اسلامی وظیفه مند است تا آنجا که می شود حرمت هنر و هنرمند را بیشتر نگاه دارد و نگذارد در تاریخ بنویسند که این نظام سر دشمنی با هنر به خصوص موسیقی معنوی ما داشته است. قوانین باید بازنگری شود و همان گونه که در هزار و چهارصد سال در تمامی کشورهای مسلمان جهان منطبق با زیست نوین زندگی تغییر کرده، بازنگری شود و کسانی که با تعصب و چشمان بسته به این هنر شریف نگاه می کنند، تجدید نظر کنند. باشد که آن روز طلایی تحت توجهات همه رهبران بارز و سرآمد کشور ایران روزی از راه برسد. در انتها از خانواده مشکاتیان عزیز عذرخواهی می کنم که به خاطر نبودنم در ایران نتوانستم به این عزیزان داغدیده به خصوص مادر گرامی و فرزندان شان تسلیت گفته و در غم و اندوه آنها شرکت داشته باشم.

روحش شاد و دل همه عاشقان او گلگون باد

محمدرضا لطفی



همچنین مشاهده کنید