شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ره یافته به وصال دوست


ره یافته به وصال دوست

یادی از عارف کامل حاج میرزا جواد آقاملکی تبریزی, به مناسبت سالگرد رحلت ایشان

عارف فرزانه و عالم وارسته، حضرت آیت‌الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) یکی از آنهایی است که عمری را در راه رضایت حق گذراندو جز رضایت دوست نخواست و قدم جز در راه حق نگذاشت.همو که استاد بنیانگذار جمهوری اسلامی‌ایران حضرت امام خمینی (ره) است.آن امامی که خود سر سلسله جنبان سالکان حق و نمونه کامل یک انسان مومن و متقی در زمانه ما بودند.

آیت‌الله فهری در مورد زندگی آیت‌الله میرزا جواد ملکی تبریزی نقل می‌کنند : «یکی از مردان پیشتاز‌این راه مرحوم عارف بالله آیت الله حاج میرزا جواد ملکی ـ قدس الله نفسه الزکیه ـ است که در‌این میدان گوی سبقت از همگان ربود.‌این مرد بزرگ با‌اینکه در مقام عرفان مقامی بس والا دارد و از اعظم فقهای «صائنا لنفسه، حافظا لذینه، مخالفا لهواه و مطیعا لامر مولاه» به شمار می‌آید. »

اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده و استادش در «فقه»، مرحوم آیت الله رضا همدانی و در «اصول»، علامه ملا محمد کاظم خراسانی و در «عرفان و اخلاق و سلوک»، آیت الله آخوند ملا حسینقلی همدانی ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ بوده است. سال تولد‌ایشان در دست نیست ولی از کتابی در « فقه» که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مولفات‌ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم می‌شود که به سال ۱۳۱۲ هـ. ق مولف در عنفوان جوانی بوده است.

به هر حال؛‌ایشان در حدود سال ۱۳۲۱ هجری قمری به‌ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی‌اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه به سال ۱۳۲۹ هجری قمری به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکان و تربیت مستعدان مشغول بود تا آنکه مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال ۱۳۴۰ هـ. ق از اراک به قم تشریف آورده و به اصرار مرحوم مجاهد شیخ محمد تقی بافقی که از دوستان مرحوم ملکی بوده و پس از استخاره و آمدن آیة شریفه ( وأتونی بأهلکم أجمعین) (سورة یوسف (۱۲)، آیه ۹۳؛ یعنی همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید)، تصمیم به ماندن در قم و تاسیس حوزه علمی فعلی را می‌گیرد و دوستان و شاگردان آیت‌الله حایری نیز که در اراک بودند به قم مهاجرت می‌کنند. مرحوم حاج‌شیخ‌عباس تهرانی نیز که جزو مهاجرین بودند در قم به جمع مرحوم ملکی و بافقی می‌پیوندد و کانونی از اخلاق و تهذیب نفس تشکیل می‌دهند که ثمرات ارزنده‌ای داشته و افراد شایسته‌ای تربیت یافته‌اند.

مرحوم ملکی، درس فقهی داشته‌اند که عنوانش «مفاتیح الشرایع فی الفقه» مرحوم فیض کاشانی بوده و نیز دو مجلس اخلاق داشته: یکی در منزل برای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته‌اند.

نماز جماعت را در بالای سر حضرت معصومه علیها السلام اقامه می‌کرده و امام خمینی (ره) در نماز جماعت‌ایشان و در درس اخلاق که در منزل برای خواص می‌گفته، حاضر می‌شدند.

مرحوم حجت الاسلام شیخ مهدی حکمی قمی می‌فرمودند: از ثمره مشروطه که خدا به ما عطا فرمود‌این بود که وسیله شد حاج میرزا جواد آقا در قم ساکن شود.

تابناکی سالهای حضور‌این شخصیت علمی عرفانی، زمینه‎ساز هجرت بسیاری از علما و بزرگان به سوی‌این خطه گردید. در آن‌ایّام عوام و خواص از سرو سبز وجود‌ایشان بهره‎های وافر می‎بردند و منزل وی دارالشفای روان مردم زجر دیده و مصیبت زده بود. لطافت سخنان‌این فرزانة سختکوش در مناسبتهای مختلف، انبوه مردم را لبریز از شادی و نشاط در‌ایّام عید و سرور معصومین (علیهم السلام) می‎نمود و جرعه‎های معرفت بسیاری در‌ایّام رحلت و عزا در کام وجود آنان سرازیر می‎کرد.

آنان که با حالات ملکوتی و عبادی‌این فرزانه عارف آشنا بودند‌ایشان را از بکّائون می‎شمردند. عبدی صالح که سه ماه رجب، شعبان و رمضان را پی در پی روزه می‎گرفت و در قنوت نمازهای نافله‌این بیت حافظ را مکرر می‎خواند:

ما را ز جام بادة گلگون خراب کن/ زان پیش‌تر که عالم فانی شود خراب(آیینة دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، ص ۳۵۱)

شاید بهترین مطلب در‌این گفتار کوتاه که از مردی بزرگ گفته می‌شود حالات روحی و عرفانی آن بزرگوار است حالاتی که ما را با عمق شیفتگی جان‌این مرد فنا شد فی الله را نشان می‌دهد. ‌این گفتارهایی که از حالات روحی و عرفانی‌ایشان بیان خواهد شد گفتارهایی از بزرگانی خواهد بود که یا محضر‌ایشان را درک کرده‌اند و یادر احوالات‌ایشان غور کرده‌اند.

آیت‌الله سید حسین فاطمی قمی ( از شاگردان برجسته میرزا جواد آقا ) می‌فرمودند:

«حقیر در شبی از شبهای ماه رمضان برای کاری بیرون شهر رفته بودم، دیدم عده‌ای از جوان‌ها و چند نفر هم از اهل علم برای تفریح و گردش بیرون رفته بودند،‌این منظره بر من ناگوار آمد. روز بعد پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمایشات‌ایشان به عادت همه روز در‌ایوان مدرسه فیضیه، حقیر ذکر مصیبت می‌کردم، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم به‌این نحو که چرا باید ماهی که فرمودند «دعیتم الی ضیافه الله» که روزش بهترین روزها و شبش بهترین شب‌ها؛ نفس‌ها در آن، ثواب تسبیح دارد؛ خواب در آن، عبادت است؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟ و به سایرین از جلالت‌این ماه تذکر ندهند؟

آن روز گذشت. صبح روز دیگر در مسجد بالا‌سر پس از نماز خواستم سوالی از‌ایشان بکنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدی روز قبل چه کردی در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره؟! چرا باید به‌این نحو اسم اهل علم و علما را ببری؟

مگر تفریح غیر مشروع است یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبی را بگویند؟

ممکن است به نحو دیگری به آنها بگویند.

سرم به زیر افتاد عرض کردم: خطا رفتم اکنون بفرمایید چه بایدم کرد؟

فرمود: برو منبر و بگو من خطا کردم!

ولی برای من مشکل بود اظهار کنم خطای خود را و لیکن در ذهنم بود، تا یک روز آقا شیخ ابراهیم تُرک زیر بغل مرا گرفت و گفت: تو باید امروز منبر بروی به جای من و به سختی مرا بلند کرد، رفتم منبر، فرمایش آن مرحوم به یادم آمد گفتم: در آن روز که گفتم چرا باید اهل علم در ماه رمضان به تفریح بروند من خطا کردم! چیزی از اهل علم ندیدم؛ ذکر مصیبت کرده فرود آمدم.»

یکی از خصلت‌های بارز و نورانی اولیاء الله همانا راضی بودن به رضایت خداوند و صبر در مصیبتی است و‌این صبور بودن‌این بزرگواران است که آنان را از افراد عامی جدا می‌کند.نمونه‌ای که در زیر می‌آید نمونه‌ای از رضایتمندی آن عالم جلیل القدر در برابر رضایت رب العالمین است. آیت‌الله فهری نقل می‌کنند: «میرزا جواد آقا ملکی تبریزی پسری داشته که شمع فروزان شبستان خانواده بوده است. در روز عید غدیر که‌ایشان در منزل جلوس کرده و قشرهای مختلف به زیارتشان می‌آمده‌اند، خادمه منزل به کنار حوض خانه می‌آید و ناگاه چشمش بر پیکر بی‌جان پسر که بر روی آب بوده می‌افتد. بی‌اختیار فریاد می‌زند، اهل خانه که از اندرون به صدای خادمه بیرون می‌آیند و با منظره دلخراشی‌این چنین مواجه می‌شوند، بی‌اختیار همه فریاد می‌کشند. مرحوم ملکی متوجه می‌شود که صدای شیون، خانه را پر کرد، از اتاق خود بیرون می‌آید. می‌بیند که جنازه پسرش در کنار حوض گذاشته شده است. رو به زنها کرده و خطاب می‌کند: ساکت!

همگی سکوت می‌کنند و همین سکوت ادامه می‌یابد تا آنکه مرحوم ملکی از همه میهمانان پذیرایی می‌کند و طبق معمول سنواتی، عده‌ای از آنان ناهار را در منزل‌ایشان صرف می‌کنند و پس از پایان غذا که عازم رفتن می‌شوند، مرحوم ملکی به چند نفر از خواص مهمانان می‌فرماید که شما اندکی تأمل کنید که با شما مرا کاری است و چون بقیه مهمانان بیرون می‌روند، واقعه را برای آنان بازگو می‌کند و از آنان برای مراسم تجهیز فرزند از دست رفته کمک می‌گیرد.»

به هر رو مطالعه در احوالات بزرگانی چون آیت‌الله میرزا جواد ملکی تبریزی (رض) علاوه بر آشنایی با سیره‌این بزرگان باعث می‌گردد که انسان‌هایی در نظر ما جلوه پیدا کنند که نمونه کامل یک انسان هستند‌این بزرگان راه را آنگونه که باید و شاید به ما نشان می‌دهند و‌این نشان دادن راه نه از باب سخن که بیشتر از راه نشان دادن احوالات و رفتارهای آن بزرگواران است. در اصل‌این مردان خدایی ما را با سیره زندگی خود به سمت الهی شدن رهنمون می‌کنند و‌این شاخص و نمونه کامل از رفتار مردان خدایی است.شاید بد نباشد که به‌این نکته نیز اشاره کنیم که نمونه‌هایی از‌این بزرگان جلوه‌هایی از آیات عظیم خداوند در روی زمین هستند و غور در افکار و رفتار‌این بزرگان راه را نشان می‌دهد راهی که ختم راه به سوی خداوند است و در‌این راه نباید از مکتوبات‌این بزرگان نیز غافل شد و در مورد‌این بزرگوار باید به کتاب با ارزش و مهم‌ایشان یعنی رساله لقاء الله اشاره کرد که خود دنیایی از دستورات معنوی برای رسیدن به مرتبه عبودیت است.

همایون نصرتی



همچنین مشاهده کنید