پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

منادی بیداری اسلامی


منادی بیداری اسلامی

سیدجمال الدین اسدآبادی, مبدع راستین اندیشه اتحاد اسلام و بنیانگذار نهضت های اسلامی است

سیدجمال‌الدین اسدآبادی که برخی پژوهشگران پهنه تاریخ به نادرست او را نه ایرانی بلکه افغانی می‌پندارند، سال ۱۲۵۵ هـ .ق در قریه‌ اسدآباد از توابع همدان دیده بر جهان گشود. روزگار حیات او با اوج ضعف و ناتوانی ملل و دول اسلامی و هجوم گسترده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی غرب به سرزمین‌های اسلامی مقارن بود.

از دیگرسوی، رخوت و سستی دیرینه‌سالی سرزمین‌های اسلامی را فراگرفته بود. دو قدرت بزرگ دنیای اسلام، ایران و عثمانی، که روزگاری سر بر عرش می‌ساییدند، فاصله‌ای چندان با فرش نداشتند و افتراق و اختلاف نامیمون مذهبی که میراث سده‌ها رقابت سیاسی، نظامی و حتی فرهنگی آن دو بود، مزید بر علت گشته تا شمارشی معکوس برای اضمحلال توانمندترین کشورهای اسلامی آغاز شود.

در این وانفسا، سیدجمال پس از سپری کردن دوران فراگیری علوم دینی و آموختن دانش‌های نوین، گام در مسیری دشوار نهاد. او که متدینی روشنفکر و نواندیش بود، هوشمندانه به بیماری صعب‌العلاج و مزمن ناتوانی فزاینده ملل اسلامی پی برد و راز و رمز چگونگی و چرایی دچار شدن سرزمین‌های اسلامی به این مرض را دریافت. اوکوشید با به کاربستن روشی درمانی نه تنها دنیای اسلام را از چنگ این بیماری بنیان‌کن وارهاند، بلکه آن را برای همیشه تاریخ در برابر امراض مشابه واکسینه و ایمن سازد.

راهکار درمانی پیشنهادی اسدآبادی براندیشه اتحاد اسلامی مبتنی بود. البته نجوای اتحاد اسلامی از مدتی پیش نیز به گوش می‌رسید، اما این سید جمال‌الدین بود که آوای آن را با صدایی بلند و رسا، نه تنها در جهان اسلام، بلکه در سراسر عالم، طنین‌انداز کرد و در این راه چنان توانمند ظاهر شد که بدرستی و همان‌طور که بسیاری از تاریخ‌پژوهان اقرار داشته‌اند، به عنوان مبدع راستین اندیشه‌ اتحاد اسلام و بنیانگذار نهضت‌های اسلامی شناخته شد.

واکاوی و کنکاش در آثار به یادگار مانده از اسدآبادی نمایانگر آن است که او از سویی تلاش کرد با تقریب مذاهب اسلامی، زمینه‌های وحدت اسلامی و در پی آن یکپارچه‌سازی سرزمین‌های اسلامی را فراهم آورد و از دیگر سوی کوشید با زدودن خرافات بازسازی دین را محقق نماید.

آنچه هویدا می‌نماید، اسدآبادی که همواره اذعان می‌داشت «دین اسلام درهای شرافت را روی نفوس گشوده و حق هر گفتنی را در هر فضیلت و کمال اثبات می‌کند و مزیت افراد انسانیه را فقط کمال عقلی و نفسی قرار می‌دهد»، بر آن ایده بود که تنها راه علاج، اهتمام همه‌ مسلمانان در جهت احیای آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی و انسجام سیاسی و فکری ملل اسلامی در برابر استعمار و دشمنان دین و آیین است.

در حقیقت، همان‌گونه که محمد محیط طباطبایی نیز در کتاب «سید جمال‌الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین» اذعان کرده است، می‌توان اقرار داشت اسدآبادی برای درمان دردهای تن و جان ممالک اسلامی به ۳ اصل کلی معتقد بود:

۱ـ از میان بردن آثار تفرقه‌ مذهبی و احیای روح وحدت اسلامی

۲ـ مبارزه‌ آشکار و مستمر با نفوذ استعمارگران بویژه استثمار انگلستان

۳ـ تبدیل شیوه‌ حکومت از استبدادی به مشروطه و برقراری قانون به جای رسوم و اوامر

در تبیین نکات اول و دوم همان بس که سید جمال در رساله نیچریه پس از تاکید بر لزوم دیانت، وحدت بین مذاهب اسلامی را خواستار شد و اذعان نمود که اندیشه دینی می‌تواند با رعایت خردگرایی، خرافه‌زدایی، نفی تقلید کورکورانه و تک‌نگری، پیرایش و تصفیه شود و با اجتهاد مستمر و پویا اصلاح و بازسازی گردد. به تعبیر دیگر، سید جمال مبلغ این اندیشه بود که انحطاط سیاسی، رویگردانی از حقایق اسلام، خودکامگی، تعصب و اضمحلال وحدت اسلامی، اسباب انحطاط جوامع اسلامی را فراهم آورده است و جز اهتمام همه مسلمانان برای احیای آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی و انسجام سیاسی و فکری امت اسلامی در برابر استعمار و دشمنان دین و آیین، راه چاره‌ای نمی‌توان جست.

نکته: سید جمال پس از تاکید بر لزوم دیانت، وحدت بین مذاهب اسلامی را خواستار شد و اذعان نمود که اندیشه دینی می‌تواند با رعایت خردگرایی، خرافه‌زدایی، نفی تقلید کورکورانه و تک‌نگری، پیرایش و تصفیه شود و با اجتهاد مستمر و پویا اصلاح و بازسازی گردد

در تحلیل نکته سوم نیز ضرورت دارد گفته شود مشروطه‌خواهی سید از نظر برخی پژوهشگران مترقیانه‌ترین وجه اندیشه‌اش بوده است. تاثیر اندیشه‌های سید در گسترش جنبش‌های اسلامگرا در کل جهان اسلام و هدایت محافل مذهبی و فرهنگی ایران به سمت‌ جبهه‌گیری علیه استبداد قاجاری و استعمار خارجی شایان توجه است و حکایت از سهم ارزنده‌ او در راه‌اندازی جنبش مقاومت ملی و مشروطه‌خواهی دارد. با این وجود، این مهم را نباید از نظر دور داشت که اصلی‌ترین هدف سیدجمال‌الدین، همان‌طور که دکتر محسن سلیم نویسنده‌ کتاب تاریخ قاجار نیز اظهار داشته است، مبارزه با نفوذ امپریالیسم در کشورهای اسلامی و متحد کردن مسلمانان جهان برضد آن دشمن مشترک بوده است و به همین سبب اسدآبادی را نمی‌توان بدرستی از پیشروان اندیشه‌ مشروطه‌خواهی در ایران یا دیگر کشورهای اسلامی خواند، اما مبارزه‌اش با دولت‌های استبدادی زمان، یاری فراوان ولی غیرمستقیم به گسترش جنبش‌های مشروطه‌خواهی از یک سو و به اصول و مبانی آن از سوی دیگر بود.

تلاش وی برای نیل به هدف و آرمان خویش از چند رهگذر صورت می‌گرفت:

الف) نگارش مقاله‌ها و رسائل متعدد: از جمله‌ آنها می‌توان به کتاب نیچریه اشاره کرد که در آن مواضع، ارنست رنان، فیلسوف مشهور فرانسوی، که اسلام را مخالف ترقی‌خواهی می‌‌دانست و آن را بزرگ‌ترین زنجیر بسته شده بر پای بشریت در درازنای تاریخ می‌نامید، نقد نمود و به صورت مستدل پاسخ ایرادات او را مشروح داشت.

مباحثات سیدجمال با رنان بویژه درباره‌ تطبیق و مقایسه‌ تمدن اسلام و تمدن مغرب‌زمین در میان جوامع روشنفکری آن روزگار اروپا سرو صدایی بسیار به راه انداخت. پس از انتشار یکی از سخنرانی‌های رنان در دانشگاه سوربن که تحت عنوان اسلام و علم ایراد شد و در آن اسلام با علم بی‌ارتباط شمرده شد، اسدآبادی با نگارش مقاله‌ای در روزنامه‌ «دبا» به رد این گفتار پرداخت. شگفت آنجاست که رنان پس از مطالعه‌ نوشتار سید در مقدمه‌ پاسخ خود ضمن تمجید از او چنین نگاشت:

«جمال‌الدین کاملا از خرافات آزاد و وارسته است... شیخ بهترین دلیلی است به وجود آن حقیقت بزرگ که ما غالبا اعلام کرده‌ایم و آن عبارت است از این که قیمت ادیان به قدر آن قیمتی است که پیروان آن ادیان دارند. حریت افکار شیخ، طبیعت نجیب و درست وی در موقع صحبت مرا به این اعتقاد واداشت که من در پیش خودم یکی از آشنایان قدیم خویش مثلا ابن‌سینا یا ابن‌رشد را بار دیگر زنده ‌شده می‌بینم، یا یکی از آن آزادمردان بزرگ را که در دنیا مدت ۵ قرن تمام نماینده‌ روح انسانیت بوده‌اند مشاهده می‌کنم.»

ب) انتشار روزنامه‌های عروه‌الوثقی و ضیاءالخافقین در اروپا: مجموعه مقاله‌ها و مطالبی که او در این روزنامه‌ها منتشر می‌ساخت متضمن آرا و عقاید سیاسی، اجتماعی و مذهبی سید مبنی بر مساوات و آزادی بود. این روزنامه‌ها به سراسر دنیای اسلام و بویژه ایران و عثمانی فرستاده می‌شد.

ج) تبلیغ عقاید و تربیت شاگردان از طریق سفر به سرزمین‌های مختلف اسلامی: او در این راستا به هندوستان، افغانستان، عثمانی، مصر، حجاز و... سفر کرد. شاگردان بسیاری را نیز پرورش داد که از جمله‌ مشهورترین آنان می‌توان به شیخ محمد عبده، ابراهیم لقانی و سعد ذغلول اشاره کرد.

شیخ‌الجسر طرابلسی هم که بیشتر دانشمندان شامات، لبنان و فلسطین خود را تربیت‌شده‌ مکتب او معرفی می‌کنند، تحول فکری خود را مدیون و نتیجه تعلیمات غیرمستقیم سیدجمال‌الدین برمی‌شمرد.

د) نامه‌نگاری‌های متعدد و ملاقات با شاهان سرزمین‌های اسلامی از جمله ناصرالدین‌شاه قاجار و سلطان عثمانی، عبدالحمید و دعوت و توصیه به آنان جهت احیای وحدت اسلامی، زایل کردن استبداد و مبارزه با استعمار و استثمار: این تلاش‌های سید چندان نتایج مبارک و میمونی نداشت، چرا که ناصرالدین‌شاه به‌رغم استقبال اولیه از سید او را برای اقتدار و سلطه‌ خویش خطرناک یافت و تبعیدش نمود. سلطان عبدالحمید هم به‌رغم حمایت نخستش از جمال‌الدین که شاید بیشتر بدان سبب بود تا به یاری او بتواند رویای نافرجام سلاطین عثمانی، خلافت عثمانیان بر کل جهان اسلام را برآورده سازد، چاره‌ای جز کشتن سید جمال‌الدین ندید.

هـ) نامه‌نگاری و گفت‌وگو با پیشوایان برجسته‌ مذهبی و روشنفکران: دراین‌باره می‌توان به نامه‌های او برای میرزای شیرازی، پیشوای بزرگ شیعیان و کسی که فتوایش جنبش عظیم تنباکو را در ایران به راه انداخت و ملاقات با افرادی نواندیش چون میرزا فرصت شیرازی، ملک‌المتکلمین، میرزا ملکم‌خان و عبدالقادر مغربی اشاره کرد.

به هرحال، به عنوان پایانی بر این کوتاه جستار و به مثابه برآیند سخن می‌توان گفت منظور حقیقی سیدجما‌ل‌الدین اسدآبادی برقرار کردن وحدت تام بین تمام‌ ملل و ممالک اسلامی و ایجاد سدی در برابر اغراض و آزمندی استعمارگران بود. او در راه بیداری همه ملل اسلامی مانند ایران، مصر، عثمانی و افغانستان به یک نسبت کوشید.

امیر نعمتی‌لیمائی



همچنین مشاهده کنید