پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خطر جنگ را باید جدی گرفت


خطر جنگ را باید جدی گرفت

در منطقه ای زندگی می كنیم كه جنگ های مرگباری را در سال های اخیر تجربه كرده است هم اكنون ده ها هزار نیروی نظامی متجاوز آمریكا در دو كشور اشغال شده ی افغانستان و عراق در همسایگی كشور ما حضور دارند

در منطقه ای زندگی می كنیم كه جنگ های مرگباری را در سال های اخیر تجربه كرده است. هم اكنون ده ها هزار نیروی نظامی متجاوز آمریكا در دو كشور اشغال شده ی افغانستان و عراق در همسایگی كشور ما حضور دارند. و امروز كاندیدای درگیری نظامی دیگری هستیم كه سناریوی آن در آنسوی اقیانوس نوشته شده است. یكی از دوستان كه تازه به ماورای قفقاز سفر كرده می گفت: هركجا می رفتم، به محض اینكه می فهمیدند ایرانی هستم، اولین سؤال این بود كه آیا واقعا می خواهید با آمریكا بجنگید؟ دوست دیگری كه هفته ی پیش به تركیه رفته و برگشته، می گوید: در كنار خیابان طوماری را به دست ما دادند تا امضا كنیم. وقتی پرسیدیم طومار برای چیست، پاسخ دادند كه ما مخالف شركت تركیه در جنگ علیه ایران هستیم و این طومار هم به منظور اعتراض به سیاست های رژیم تركیه است كه با آمریكا همكاری نظامی دارد.

سایت ها و نشریات مترقی جهان و ایرانیان خارج از كشور نیز پر از اعتراض به جنگ و هشدار نسبت به عواقب یك رودررویی هولناك تازه در منطقه است. همه با نگرانی آخرین اخبار را دنبال می كنند و نسبت به آن واكنش نشان می دهند.

اما اینجا در داخل كشور كه قاعدتا باید حساسیت بیشتری وجود داشته باشد، زیرا در صورت بروز جنگ زیر ضربات مستقیم قرار خواهد گرفت، چنین احساس نگرانی ای كم تر به چشم می خورد یا بازتاب می یابد. تا كنون نه یك گردهمایی ( حتی نمایشی ) برای صلح داشته ایم، نه یك سخنرانی و نه یك فراخوان جمعی. جمهوری اسلامی ایران تنها كشوری ست كه مبارزه برای صلح در آن دارای چنین سطح نازلی ست و این در حالی ست كه رویاروی بزرگ ترین خطر نظامی سال های اخیر ایستاده است. با افراد مختلف كه صحبت كرده ام، اكثرا حساسیت لازم را نسبت به خطر جنگ ندارند. حتی با تشریح فضای بیرون از ایران و احساس خطر مردم منطقه، با این پاسخ روبرو شدم كه از كجا معلوم آن ها بی خودی هیجان زده نشده باشند. وقتی علت خوشخیالی ها را جویا می شوم، توضیحات زیر را بعنوان پاسخ دریافت می كنم:

۱- اینها (حاكمیت) زرنگ تر از آنان كه اجازه دهد جنگ براه بیفتد.

۲- وقتی موقعش شد عقب نشینی می كنند.

۳-اختلاف جدی ای وجود ندارد كه به جنگ منجر شود.

۴- این ها همه جنگ زرگری ست. آمریكا با جمهوری اسلامی در مسائل منطقه ای همكاری دارد.

۵- شاید هم بهتره جنگ بشه و یه تكلیفی برامون تعیین كنند تا نجات پیدا كنیم.

۶- ایران عراق نیست و بسیار قوی تر از آنی ست كه آمریكا بتواند به راحتی به آن حمله كند.

اگر ریشه جنگ ها اخیر را مورد بررسی قرار داه باشیم، متوجه می شویم كه هیچكدام از این تعبیر ها واقعیت های دوران معاصر را بازتاب دقیقی نمی دهند. با نگاهی به رویداد های سیاسی در درون حاكمیت، متوجه می شویم كه احساس خطر توسط دولتمردان و رهبران حكومتی نیز احساس شده است، اگر چه آن ها صلاح دیده ان این نگرانی به بدنه اجتماع سرایت نكند. تغییرات مداوم در تیم های مذاكره كننده و- این آخری - بازگشت خرازی به راهبری سیاست های خارجی در این بحران و گفته های برخی از بلند پایگان نظام دلیل روشنی بر این امر است.

در مورد فجایعی كه ایمنی جان انسان ها و نابودی منابع مادی و معنوی آن ها را تهدید می كند( كه جنگ از بزرگترین آن هاست)، درصد كمی از احتمال وقوع نیز خود یك خطر بزرگ است. بوش مدت هاست پروژه جنگ با جمهوری اسلامی را دنبال كرده است. او در گام اول موفق شد با بهره برداری از فضای بوجود آمده، شورای حكام را وادارد كه پرونده ی هسته ای چمهوری اسلامی را به شورای امنیت گزارش كند. و در مرحله دوم تصویب قطعنامه ای علیه جمهوری اسلامی را در دستور كار قرار دهد كه اجازه استفاده از نیروی نظامی را به طور تلویحی در بر داشته باشد. مذاكرات بسیار فشرده و طولانی برای متقاعد كردن مخالفین این قطعنامه یعنی روسیه و چین كار را به اعلام یك بسته ی پیشنهادی از طرف كشورهای اروپایی، روسیه و چین به جمهوری اسلامی كشانده است. برای موافقت با بسته ی ارائه شده مدت چند هفته وقت داده شده و مقرر است در صورت عدم ارائه جواب مثبت از طرف جمهوری اسلامی، اجلاس شورای امنیت برای تصویب اقدامات تنبیهی تشكیل شود و یك سلسله اقداماتی را به تصویب برساند. هنوز ابهامات زیادی در مورد پاسخ به بسته ی پیشنهادی وجود دارد. ما حتی دقیقا نمی دانیم محتوای این بسته كه قرار است سرنوشت ما را رقم بزند چیست؟ و دردناك اینجاست كه ما تنمان نمی لرزد كه با چه لحظات خطرناك و تعیین كننده ای ممكن است روبرو باشیم.

امروزه روشن شده كه دلیل تجاوزات نظامی توسط دولت های آمریكا، اختلاف آن كشور با دیگر كشور ها نبوده و این جنگ ها كه صدها میلیارد دلار به جیب صنایع نظامی ریخته اند، برنامه ریزی شده و هدفمند بوده و شعارهایی همچون آزادی و دمكراسی و ایجاد دولت مدرن همه وعده هایی برای خام كردن توده های مردم بوده است.

از آنچه بر سر عراق و افغانستان و پیش تر از آن ها صربستان آمده، درس های بسیاری می توان گرفت. یكی از مهمترین آن ها شناخت فرایندی ست كه كشور قربانی را گام به گام به كام بحران جنگ كشیده است. در مورد صربستان واقعیت های دردناكی عیان شد كه در رسانه های جهانی انعكاس مناسب نیافت. برای مثال، روشن شد كه در آخرین روز مذاكرات، دولت صربستان با كلیات طرح پیشنهادی آمریكا و ناتو علیرغم میل باطنی اش و برای جلوگیری از جنگ موافقت می كند، ولی طرف مذاكره كننده ی ناتویی كه پیش بینی این موافقت را نكرده بود، تقاضای یك تنفس كوتاه می كند. با آغاز مجدد جلسه ی مذاكره، نمایندگان ناتو بحث از ضمیمه ای می كنند كه به قرارداد ملحق بوده است. ضمیمه ای كه هیچگاه صحبتی از آن نرفته است. این ضمیمه صرب ها را از جمله ملزم می ساخت كه فضا، راه ها، آبراه ها و بنادر صربستان را قابل بهره برداری برای ناتو بنمایند. عقب نشینی دیر هنگام صرب ها فرصت را از آن ها گرفته بود و عدم پذیرش این ضمیمه باعث شد كه آن ها حملات به صربستان را آغاز كنند و كشور را بدون ورود نیروهای زمینی با چنان ضربات مهلكی روبرو سازند كه علیرغم مقاومت قهرمانانه مردمی تن به تسلیم و پذیرش خواست های آنان دهد.

این سناریو در عراق هم تكرار شد. صدام دیكتاتور عراق در آخرین روز قبل از حمله، همه شروط را پذیرفت، ولی اعلام شد كه اگر او می خواست قبلا این را اعلام می كرد و نمی توان فرصت دوباره ای به او داد. در افغانستان مذاكره برای تحویل بن لادن به درازا كشید، چرا كه طالبان مرتجع پرورش یافته در اردوگاه های تحت نظارت سیا در پاكستان اعلام كردند به او دسترسی ندارند و او مخفی شده است، ولی آمریكایی ها كه خود نیز هنوز موفق به دستگیری بن لادن نشده اند، این ادعا را نپذیرفتند و حمله را آغاز كردند. فكر نمی كنم نیازی به تشریح مشابهت شرایط باشد. همه چیز حكایت از آن دارد كه كركس های مرگ اینبار بر روی ایران در حال پرواز اند و كوچكترین بی تدبیری، تندروی و افراط گرایی و یا حتی موقع نشناسی و یا وقت كشی و عدم عقب نشینی به موقع می تواند به كلید خوردن جنگی دیگر بینجامد.

یكی از دوستان می گفت: ما در تهران عادت كرده ایم روی منطقه ای زلزله خیز بدون هیچ تامین و تداركی به آسودگی زندگی كنیم. در هوای سمی مهلك شهر تنفس كنیم. در تصادفات رانندگی مثل جبهه های جنگ كشته شویم و به آمار ده ها هزاری آن بخندیم. ما پذیرفته ایم آخرین مایملك مان – اگر چیزی داشته باشیم - برای پرداخت هزینه های روزهای پایانی زندگی مان در بیمارستان به گرو گذاشته شود. زمان های طولانی ای را برای رسیدن به ساده ترین نیازهایمان تحمل كنیم و در خیابان هایی قدم بزنیم كه ممكن است هر لحظه به علت بد حجابی و یا طرح روی تی شرت اعضای خانواده امان مورد توهین واقع شویم و كارت زرد بگیریم. اعتراض برای ساده ترین حقوقمان ممكن است با برخوردی تند روبرو باشد و شب و روزمان را با حس تلخ و دردناك سرنوشتی سر كنیم كه بر جوانان بیكار و بی پناه و تحت تبعیضمان حاكم است. و خلاصه آنكه ما ممكن است آنقدر تحت تنش های مختلف باشیم كه بسیاری از حساسیت های ضروری مان را از دست داده و به یك افسردگی مضمن دچار شده باشیم.

شاید این ها وبسیاری دلایل مشابه باشد كه روحیه ی امروزی در جامعه ما را باعث می شود، اما اینبار با خطر جنگی روبرو هستیم كه هستیمان در آن خواهد سوخت و نسل ها تاوان آن را خواهیم داد و ما موظفیم به تلاشی جدی برای تاثیر گذاری بر روند ها و جلوگیری از جنگ به هر قیمتی هستیم.

باید باور داشت كه نتیجه همه چیز به تلاش ما بستگی دارد. اینكه بتوانند یا نتوانند جنگی را به ما تحلیل كنند، بیش از هر چیز به سطح مبارزات صلحجویانه مردم وابسطه است. شرایط جهانی برای جنگ سالاران جهانی و شركت های تسلیحاتی بسیار سخت تر از گذشته است. جنبش صلح جهانی موفق شده علیرغم بایكوت رسانه ای، صدای خود را به بخش های بزرگی از مردم دنیا برساند و آنها ها را آگاه سازد كه جنگ در نهایت به خرج آن ها صورت می گیرد و با دامن زدن به فجایع هر چه گسترده تر انسانی تنها به نفع گروه كوچكی از صاحبان صنایع تسلیحاتی – امنیتی بزرگ جهانی است. واقعیت آن است كه بخش نه چندان بزرگی از مردم ما نیز در كنار مردم مترقی جهان پا به میدان مبارزه گذاشته اند و در راه صلح می رزمند. نباید منتظر اولین شعله های آتش شد تا خطر را با گوشت و پوست فهمید. اگر فدری دقت كنیم، سیر رویداد ها آنقدر تكاندهنده هست كه ما را به واكنش وادارد. فردا می تواند بسیار دیر باشد.

احمد جواهریان



همچنین مشاهده کنید