پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

استاد تراژدی ایران


استاد تراژدی ایران

ادیبان و اساتید ادبیات فارسی متفق القول فردوسی را بزرگترین استاد هنر تراژدی در ایران می دانند

ادیبان و اساتید ادبیات فارسی متفق القول فردوسی را بزرگترین استاد هنر تراژدی در ایران می دانند.

البته باید به این مسأله توجه داشت كه شاهنامه فردوسی تراژدی منظوم است و با آنچه غربیان خاصه ارسطو درباره تراژدی می گویند كمی متمایز است. از سوی دیگر باید به این مسأله نیز توجه داشت كه تمامی داستان های شاهنامه تراژیك نیستند. بسیاری از این گونه داستان ها جنبه حماسی دارند. برخی به داستان های درام رمانتیك وار شباهت دارند و برخی نیز پایان بندی غم انگیزی دارند و می توانند درگونه آثار تراژدی قرار گیرند. داستان های رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، فرود، سیاوش، كیخسرو و... ماهیت تراژیك دارند و بی شك جزء بزرگترین آثار تراژدی جهان قرار می گیرند.

ارسطو در بوطیقای خود تراژدی را این گونه تعریف می كند:

«تراژدی تقلیدی است از یك عملكرد كاملاً جدی و كامل كه در مدت زمان معینی روی داده است. این تقلید نباید قالبی روایتی داشته باشد و باید روی صحنه نمایش داده شود. حوادث باید حس ترحم و ترس مخاطب را برانگیزد تا باعث شود در فرد تزكیه صورت پذیرد.»

ارسطو همچنین می گوید كه باید میان زمان، مكان و موضوع یكپارچگی و انسجام برقرار باشد. او می گوید تراژدی باید نظری هم بر رفتار و اعمال انسان داشته باشد و نگاهی منتقدانه به كلیه حوادث رخ داده داشته باشد. لازم به ذكر است كه در تراژدی غرب، تقدیر سهم بسیار مهمی در روند داستان دارد و همواره انسان ها منتظر تقدیرشان هستند. آن ها بر این باورند كه سرنوشت شخصیت های تراژدی از پیش تعیین شده و به این سادگی ها نمی توان تراژدی و پایان بندی آن را تغییر داد. این در حالی است كه در شاهنامه همواره تقدیر نقش اصلی را ایفاء نمی كند. بسیاری مواقع خود انسان ها مسوول رفتارها و اعمال خود هستند. آنچنان كه رستم خود و به دست خود سهراب را به قتل می رساند و این اشتباه هم در اثر یك دسیسه از قبل تعیین شده صورت می پذیرد.

برخی از منتقدین ایرانی بر این باورند كه میان داستان كیخسرو و تراژدی هملت شباهت بسیار زیادی وجود دارد. شباهت آنچنان زیاد است كه برخی منشأ پیدایش این دو داستان را یكی می دانند. آنچنان كه داستان ایرج شباهت كمی به نمایشنامه شاه لیر دارد. در داستان ایرج بین سه برادر اختلاف وجود دارد و فریدون جهان هستی را به سه بخش تقسیم می كند. تخت و تاج خود را به ایرج می دهد. روم و خاور را به سلم وامی گذارد و توران را به تور می دهد. این عمل باعث می گردد تا دو برادر نسبت به ایرج احساس كینه كنند. باید به این مسأله توجه داشت كه مصائب مطرح شده در تراژدی های شاهنامه بسیار بزرگ و جهانشمول است. فردوسی به كنكاش و جدال روحی انسان ها نیز توجه دارد و به راحتی می تواند با زبان شیرین و با تمثیل های بجا و حساب شده این گونه مسایل را مطرح سازد.

در داستان رستم و اسفندیار دو تراژدی به موازات هم رخ می دهد. یكی زمانی كه از زاویه دید گشتاسب و اسفندیار به ماجرا نگاه كنیم. از این زاویه دید داستان حسادت پدر به پسر مطرح می گردد كه در نهایت به فاجعه ختم می گردد. و دیگر به رابطه اسفندیار و رستم باز می گردد. در این داستان ما شاهد دو پهلوان محبوب هستیم كه به مصاف هم رفته اند. خواننده دوست ندارد هیچ یك از میان بروند. او می خواهد تقدیر به گونه ای باشد كه آن ها از ستیز با یكدیگر دست بكشند.

باید به این مسأله مهم توجه داشت كه هدف اصلی فردوسی از سرودن شاهنامه صرفاً شرح تراژدی نیست، بلكه تراژدی بخش كوچكی از این دریای جوشان است. او به گونه ای بدیع بر آن بوده تا داستان های ملی ایران زمین را به نظم درآورد و بدین ترتیب حفظ كند. میزان تأثیرپذیری شاعر از این قبیل داستان ها به اندازه ای است كه در خواب نیز با شخصیت های برجسته ای چون رستم رو در رو می شود. این افسانه ها هویت ایران و ایرانی را نشان می دهد. در واقع افسانه های ملی بهتر از هرگونه روایت خشك و بی روح تاریخی می تواند بن مایه های نهفته در وجود یك ملت را به تصویر درآورد. با تمامی این اوصاف فردوسی از عهده توصیف صحنه های تراژیك نیز به خوبی برآمده است.

او همچون سایر تراژدی نویس های مشهور جهان چون سوفوكلس و هملت به خوبی از عنصر تعارضات و كشمكش های درونی و بیرونی سود برده و در بستر حوادث غم انگیز به كار برده است. اوج تعارضات یاد شده در داستان كیخسرو بیشتر به چشم می خورد. فردوسی چونان روانشناسی زبردست به تمامی حالات و واكنش های روحی و روانی انسان اشراف دارد و از تمامی فعل و انفعالات ذهنی در جهت خلق آثار تراژیك سود برده است. آنچنان كه به نظر بسیاری از تحلیلگران آثار او، تراژدی رستم و سهراب به دلیل وجود عقده بزرگ روانی انسان صورت پذیرفته است و آن چیزی نیست جز حسادت نسل پیر به نسل جوانی كه قصد دارد جای او را بگیرد. این افراد معتقدند بن مایه اصلی بروز حادثه در رستم و سهراب وجود این گره روانی است والا ماجرا می توانست به گونه ای دیگر تمام شود. آن ها همچنین مدعی هستند همین عقده روانی میان گشتاسب و پسرش اسفندیار وجود دارد. جدای از این فردوسی كه خود یك روانشناس بزرگ به حساب می آید در سایر داستان های خود از تعارضات روحی و روانی دیگری نیز استفاده كرده است. همچون مشكل روانی حسد میان برادران و رویارویی وجدان فردی با هنجارها و قوانین گاه دست و پا گیر و اشتباه. باید به این مسأله توجه داشت كه فردوسی پیش از آن كه یك شاعر تمام عیار باشد، یك روانشناس، یك سیاستمدار، یك آشنا با مباحث علوم اجتماعی و یك فیلسوف است.و رمز ماندگاری شاهنامه در این است والا این اثر نیز چون سایر آثار بی محتوا به وادی فراموشی سپرده می شد.

فاطمه معزی



همچنین مشاهده کنید