چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

جایزه هایی برای تکاندن ادبیات


جایزه هایی برای تکاندن ادبیات

نگاهی به علل رشد تعداد جایزه های ادبی

پرداختن به مبحث تزاید قارچ وارجایزه های ادبی با نگاهی به عملکرد جشنوارهها در طی این چند سال، پیش از آنکه بهانه ای برای انگشت گذاشتن بر ضعفها باشد تلاشی درجهت آسیب شناسی نگاه فرهنگی در این دیار است. نگاهی که ریشه در خلقیات ما ایرانیها دارد. از خلقیات دیرین ما ایرانیها که به نوعی ویژگی شخصیتی اکثر ماست تکانشی بودن در رفتارها و تصمیم هایمان است که همگی به بی ثباتی در عملکردهایمان منتهی می شود. تاریخ معاصر ما که در بردارنده جزئیات دقیق تری نسبت به گذشتههای دور است سرشار است از نمونهها و مصداقهایی از چنین رفتارهای تکانشی. ناگهان به انجام کاری علاقمند و گاه شیفته می شویم و بعد ناگهان به همان کاری که به انجامش شیفته و ذوق زده بودیم بی علاقه و بی رغبت می شویم و طبیعتا رهایش می کنیم. این ویژگی در تصمیمهای کوچک و کلان ما نمود پیدا می کند. از نمونههای این رفتار تصمیمهای کوتاه مدتی است که برای سامان دادن زود هنگام اموردر حوزه فرهنگ اخذ می شود و گاه منجر به اجرای برنامههای موقتی و کم اثری در این حوزه شده است. برنامه هایی که در کمتر از یکی دوماه در سراسر کشور باب و تکثیر می شود.

رشد یکباره تعداد جشنوارهها در سه سال گذشته از نمونههای روشن چنین تصمیم هایی بود. به نحوی که در آن سالها با تعداد زیادی از جشنوارههای موضوعی روبرو شدیم که هر کدام اولین یا دومین سال برگزاری خود را پشت سرمی گذاشتند. و به نوعی می توان گفت جشنواره زدگی همه ابعاد فرهنگی و هنری کشور را تحت تاثیر قرار داده بود و البته همچنان متاثر می کند. این پدیده بقدری در حال افزایش بوده و هست که توان مدیریتی و مالی فرهنگی به ناچار تحت تاثیر این پدیده برنامههای کوتاه و بلند مدت خود را تنظیم می کند. در حالی که جشنواره به تعبیر عبدالحسین لاله عضو هیت علمی فرهنگستان هنر "کیفیتی حادث است که با بهره گیری از صورتهای تاثیرگذار و نوعا عرصات هنر، تجمیعی از انسانها را گرد هم می آورد. در جشنوارهها آنچه به عنوان زینت و سرگرم کننده محور تجمع است صورتهای مختلف هنری است." این تعریف نشان از آن است که جشنوارها تعلق کمی نسبت به ذات هنر دارند و بییشتر مطیع اداره غیرهنری ها است. هرچند که برگزاری جشنواره -آنهم به صورت منظم و پیگیرانه- منجر به ایجاد نشاط هنری در میان هنرمندان وبخشی از جامعه می شود و همین طور زمینهای فراهم می کند تا اهالی هنر درفضایی جذاب یکدیگر را ببیند و تبادل نظر کنند اما تعداد بی رویه این جشنوارهها طبیعتا با سطحی نگری و کم عمقی همراه شده و هنرمندان حرفهای و جدی را گریزان می کند از این رو سزاوار بود که همان جشنوارههای پیشین با افزایش قدرت در اجرا و ارتقای کیفیت به ایجاد چنین نشاط هنری در جامعه دست می زد نه با افزایش تعداد آن.

اکنون جایزههای کتاب و به خصوص جایزه های ادبی خلف بر حق جشنوارهها شده اند. جوایزی که از گوشه و کناربرنامههای فرهنگی تعیین شده سر می زنند و پیش بینی می شود با این تزاید همگی جوانه نزده خشک شوند یا با غلطیدن در ورطه سطحی نگری و ابتذال آنقدر به حاشیه روند که بود و نبودشان تاثیری بر ادبیات نداشته باشد. اما جایزه ادبی چیست و چرا یکباره توجه مسوولین و حتی بخش خصوصی به برگزاری جوایز ادبی در موضوعات مختلف جلب شد؟ "جایزه ادبی افتخاری است که به آثار ادبی خاصی که توسط نهادهای دولتی یا غیر آن، فرهنگستان ها، انجمن های ادبی، بنیادها و حتی اشخاص منفرد اعطا می شود." دریافت این جوایز با قرار دادن آثار منتخب در شعاع توجه رسانهها تاثیر بسزایی در فروش آثار دارد.

از این رو اعطای این جوایز را می توان ممیزی برای کیفیت اثر به حساب آورد که مخاطب با اعتماد به رای داوران متخصص اثر را انتخاب می کند; پس روشن است که این جوایز در شکل دهی سلیقه مخاطبان و در نهایت درایجاد رغبت آنان برای خرید کتاب وخواندن آن تاثیری بسزا دارد و از همین سو نیز محل خطر و آسیب برای ادبیات خواهد بود که ذکر آن خواهد آمد. برگزاری این جوایزعلاوه بر آنکه هدف بزرگ رونق واقتدار حوزه نشررا دنبال می کند با تقویت انگیزه نویسندگان آنان را به سمت خلق آثار قوی تر هدایت می کند. اما این همه رخ نمی دهد مگر آنکه معیارها و ممیزهای انتخاب کتاب بر مبنای نظر منتقدان و داستان شناسان کارکشته و بی غرض صورت گیرد کسانی که تنها کارشان داوری آثار نیست بلکه خود نیز به خلق اثر چه در حوزه داستان و چه درحوزه نقد می پردازند از این رو محتمل است نویسندگان با گذر آثارشان از لایههای متعدد قضاوت و خوانش دقیق مسیر حرفهای شدن را که در جامعه ما با نقص همیشگی نبود منتقد ادبی کارکشته همراه است طی کنند.

اما این اتفاق افزایش قارچ وار جایزههای ادبی جریان داوری و حتی شرکت کنندگان را نیز تحت تاثیر قرار داده و به ورطه سطحی نگری می کشاند. نگاهی به چند عنوان از جایزههای ادبی که در کشور برگزار می شود خالی از لطف نیست. علاوه بر جایزههای ادبی که از سالهای گذشته برگزار می شد چون جایزه ادبی ایران، جایزه کتاب سال، جایزه مهرگان، جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی، جایزه ادبی صادق هدایت و... از سال ۸۷ جوایزی چون جایزه دولتی جلال آل احمد نیز سر بر آورد تا با علم کردن جایزهای مقابل جایزه معتبر گلشیری و مهرگان -که با معیارهای محض هنری و محتوای آزاد آثار را مورد بررسی قرار می دادند- بتواند به کتاب هایی که مضامین مورد اقبال مسوولین را ترویج می کنند افتخار ادبی دهند. البته منظور از این گفته زیر سوال بردن اعتبار جایزه ادبی جلال آل احمد نیست بلکه غرض بررسی علت زایش جایزههای ادبی است. این اتفاق با افزایش جایزههای موضوعی و محتوایی پی گرفته شد به طوری که جوایزی چون جایزه پاسداران اهل قلم وارد گود شد، که در آن ملاک داوری دو ملاک فنی و محتوایی است که البته همواره بار محتوایی بر ارزش فنی آثار می چربد به طوری که گاه تخصصی ترین کتابهای ادبی هم به سبب عدم برخورداری از محتوای موردنظرگردانندگان ازغربال گزینش این جوایز نمی توانند عبور کنند.

از سوی دیگر نیز برخی از بخشهای خصوصی با در نظر گرفتن مبلغ جایزهای ناچیز با داوری افراد متوسط و نه متخصص در حوزه ادبیات اقدام به راه اندازی جایزههای ادبی کردند تا از این راه شاید برای خود کسب اعتبار و آبرو کنند و شاید با اتکا به اسپانسرهای خود که اغلب ناشران هستند نبض بازار نشر را به دست گیرند. عده ای از برگزار کنندگان این جوایز نیز در فراخوانهای خود از نام نویسندگان صاحب نام بهره می برند اما داوری را به نویسندگان و داوران ضعیف تر می سپارند با نگاهی حتی گذرا می توان دید که رشد این جایزهها چیزی شبیه به رشد جشنوارههای هنری بوده است همانطور که در دو، سه سال گذشته شاهد پایه گذاری جشنوارههای مختلف بودیم تا به سبب آمار کمی در انجام برنامهها کارنامه مسوولین فرهنگی را پر بار می کرد این بار نیز با متداول شدن جایزههای ادبی والبته عدم اقبال هنرمندان جدی از جشنوارههای برگزار شده عده ای ذوق زده رو به برگزاری جایزههای ادبی آوردند تا با راه اندازی جایزه ادبی که به عکس جشنوارهها تا به حال مورد اقبال هنرمندان حرفهای بود بتوانند آمار انجام کاری با ارزش را در کارنامه کاری خود ثبت کنند. اما این کار با کیفیتی که در دست اجراست جز هرز رفتن بودجهها و سرمایهها و از همه مهم تر بی اعتمادشدن مخاطبان به کیفیت آثاری که نایل به جایزه شده اند تاثیری بر ادبیات نخواهد داشت.

برای روشن شدن این موضوع همین ادله بس که اعضای آکادمی جایزه ادبی گنکور -معتبرترین جایزه ادبی فرانسه- دوشنبه اول هر ماه در تالار مخصوص خود در طبقه نخست رستوران دروان پاریس گرد هم جمع می شوند و آثار را مورد نقد و بررسی قرار می دهند تا درنهایت در سوم نوامبر هر سال جایزه ادبی را به اثر ممتاز اعطا کنند.این نشان از اهمیت جایزه ادبی در جریان ادبیات دارد.

آیا یکی از اغراض برگزاری جایزههای ادبی گشودن راهی برای ورود ادبیات کشورمان به عرصه جهانی نیست؟ و اگر هست در صورتی می توان جایزه دیگری اضافه کرد که در تکمیل جایزههای قبلی باشند نه اینکه چندین جایزه ادبی در عرض هم قرار بگیرند وحتی برخی با کیفیتی نازل تر در داوری و حساسیت در گزینش اثرهیچ تاثیری برای ارتقای ادبیات نداشته باشند.

جایزه هایی که آثار میان مایه وگاه کم مایه و مناسبتی را نشانه می گیرند و زمینه تولید آثاری در همان حد و اندازه را فراهم می کنند. در حالی که اکنون با افزایش شمار نویسندگان نسبت به سابق می توان امیدوار بود که اگر درصدد رفع نواقص چنین برنامههای حمایتی برآئیم، کم کم دارای نویسندگانی شویم که آثارشان شایسته ترجمه به زبان های خارجی باشد نه اینکه ادبیاتمان در این دایره تنگ زبان فارسی - با مخاطب زبانی کمتر از ۱۵۰ میلیون نفر در جهان-بچرخد و امیدی به جهانی شدن نداشته باشد.



همچنین مشاهده کنید