پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رئیس جمهوری در پوست ابرقدرت


رئیس جمهوری در پوست ابرقدرت

بازخوانی مواضع جدید پوتین, از مخالفت با سپر دفاعی آمریکا تا آزمایش پدر همه بمب ها

ولا دیمیر پوتین، نظامی ورزشکاری که بر کرسی بالاترین مقام روسیه تکیه دارد، شاید باید روزگاری دیگر به مقام ریاست جمهوری می رسید. در واقع روحیات او به گونه ای است که به نظر می رسد باید جانشین ژوزف استالین رئیس جمهور مستبد ابرقدرتی به نام اتحاد جماهیر شوروی می شد تا جایگزین بوریس یلتسین; رئیس جمهور در هم شکسته و الکلی روسیه ضعیف و گرفتار صدها مشکل داخلی و بین المللی ناشی از فروپاشی شوروی سابق! این واقعیت اما در تمام سال های به قدرت رسیدن پوتین مانع از بلندپروازی های او نشده است، چرا که حال پس از هفت سال ها ریاست جمهوری، پوتین چهره جدیدی از خود و کشور تحت امرش را به دنیا نشان می دهد. «پوتین ۲۰۰۷» نسخه جدیدی از رئیس جمهور نسبتا قدیمی روسیه است که در سال های آغاز حکومت، جز سرفرودآوردن، چاره دیگری در مقابل آمریکا نداشت اما پوتین این روزها، هر روز بیشتر از دیروز، سرش را بالا می گیرد، سینه اش را جلو می دهد و حریف می طلبد; چیزی که اصلا مورد پسند آمریکایی هایی نیست که دوران جنگ سرد را تمام شده تلقی کرده اند و سال هاست پروژه های دیگری چون نظم نوین جهانی و مبارزه همه جانبه علیه تروریسم را با پیش فرض رهبری یگانه و بدون رقیب آمریکا بر تمام دنیا، دنبال می کنند.

یازدهم سپتامبر ۲۰۰۷ روزی بود که پوتین، برگ دیگری از قدرت خود را بر زمین زد و اقدامی دیگر در راستای نمایش چهره جدیدی از روسیه و خود به دنیا انجام داد. در این روز شبکه یک تلویزیون روسیه اعلام کرد که قوی ترین بمب خلا» جهان که از لحاظ قدرت با بمب های هسته ای برابری می کند در این کشور با موفقیت مورد آزمایش قرار گرفته است. خبر آزمایش این سوپر بمب که «پدر همه بمب ها» لقب گرفته است را می توان قسمتی از مجموعه فعالیت های تازه پوتین دانست که سرآغاز آن با طرح برنامه سپر دفاع موشکی آمریکا و مخالفت روسیه با این امر، شکل گرفت.

● هشدار شروع دوباره جنگ سرد

برنامه دفاع موشکی از جمله طرح های بحث برانگیز و تنش زایی است که آمریکا در فضای ایجاد شده بعد از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ توانسته آن را مطرح کند و به بهانه مبارزه با تروریسم به اجرای آن همت گمارد. براساس آنچه آمریکا ادعا می کند لازم است که سپری دفاعی آمریکا و اروپا را در برابر حملات موشکی احتمالی از جانب منطقه خاورمیانه حفظ کند. سابقه برنامه ای با هدف سپرموشکی البته به دهه ۵۰ میلادی بر می گردد که در آمریکا، برنامه ای برای استقرار سیستم انهدام موشک های شوروی - و بعدها چین - قبل از اصابت آنها به هدف مورد توجه قرار گرفت، اگرچه در دهه ۸۰ بود که این برنامه به عنوان تلاشی برای تحت پوشش قرار دادن تمامی خاک ایالات متحده آمریکا مطرح شد. در سال های اولیه دهه ۸۰، رونالدریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا برنامه گسترده ای را تحت عنوان طرح دفاع استراتژیک (معروف به جنگ ستارگان) برای حفاظت آن کشور در برابر حملات موشک های حامل کلاهک اتمی مطرح کرد که بنا به ادعای برخی مقامات آمریکایی، در نهایت باید به از کاراندازی و حذف تمامی زرادخانه های هسته ای در جهان منجر می شد! این برنامه، اما پس از پایان دوران زمامداری ریگان کمتر دنبال شد و با پایان دوران موسوم به جنگ سرد تقریبا فراموش شد اما در سال ۲۰۰۲ جورج دبلیو بوش اعلام کرد که با توجه به امکان دستیابی گروه های تروریستی و کشورهای به زعم وی، یاغی به کلاهک های اتمی، ایالات متحده آمریکا برنامه دفاع موشکی را با جدیت دنبال خواهد کرد. همزمان دو کشور انگلیس و دانمارک نیز با ارائه تسهیلاتی برای استقرار سیستم های راداری و موشکی، از آمریکا خواستند این دو کشور را نیز تحت پوشش سپر دفاع موشکی قرار دهد. در سال های بعد، آمریکا مذاکراتی را با لهستان و چند کشور دیگر اروپای شرقی در مورد تعمیم دفاع ضدموشکی به این کشورها دنبال کرد. مقامات آمریکایی در ضمن این رایزنی ها و اقدامات تاکید داشتند که هدف از نصب سیستم دفاع ضدموشکی در اروپای شرقی مقابله با روسیه نیست بلکه حفاظت از اروپایی ها در برابر حملات موشکی کشورهای دیگر است! با همه این احوال ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ (دوم بهمن ۸۵) هنگامی که کاخ سفید اعلام کرد قصد دارد با استقرار سیستم رهگیر موشک در لهستان و تاسیسات راداری در جمهوری چک با تهدید فرضی موشکی کشورهایی نظیر ایران و کره شمالی مقابله کند، سران کرملین به شدت با این تصمیم به دلیل اینکه تاسیسات فوق الذکر در نزدیکی خاک روسیه نصب می شود، مخالفت کردند و آن را تهدیدی برای امنیت کشور خود عنوان کردند. این موضوع باعث شد تا پوتین و سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه نسبت به احتمال آغاز مجدد جنگ سرد و عکس العمل شدید هشدار دهند اما پوتین به این اکتفا نکرد و در نطق سالانه اش خروج روسیه از یک پیمان مهم نظامی را اعلام کرد. او گفت که کشورش دیگر به تعهدات خود در «پیمان نیروهای متعارف در اروپا» پایبند نخواهد بود.

این پیمان در سال ۱۹۹۰ میان سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و کشورهای عضو پیمان ورشو در اروپای شرقی با هدف کنترل تسلیحاتی بسته شد و طبق آن، شمار تانک های زرهی، توپخانه سنگین و جنگنده های دو طرف نباید از حد تعریف شده ای، تجاوز کند.

حرف های رد و بدل شده میان آمریکا و روسیه پس از شدت گرفتن درگیری، نوسانات عجیبی داشت. بعد از تهدید اولیه روسیه، اعلام شد که رئیس جمهور آمریکا در تماس تلفنی با پوتین در ۲۸ مارس (۸ فروردین) پیشنهاد داده که جزئیات بیشتری در مورد طرح سپر دفاعی برای روسیه تشریح شود. دولت مسکو هم از این طرح استقبال کرد اما پس از چندی، پوتین در گفت وگویی با روزنامه ایتالیایی «کوریرا دلاسرا» هشدار داد که اگر آمریکا به گسترش سیستم دفاعی موشکی اش به اروپای شرقی ادامه دهد، این کشور می تواند موشک هایش را به سمت اهدافی در اروپا نشانه گیری کند. وی در ادامه گفت: طرح آمریکا برای گسترش سیستم موشکی موجب مسابقه تسلیحاتی جدیدی خواهد شد و در آن صورت روسیه مسوولیتی درباره این وضعیت ندارد چون آمریکا مساله را شروع کرده است.

یک هفته قبل از این اظهارات، روسیه موشک قاره پیمای جدیدی را آزمایش کرده بود که پوتین به صراحت آن آزمایش را پاسخی به اقدام های آمریکا دانست که به نظر او «توازن استراتژیک» در جهان را بر هم زده است.

اظهارات پوتین درگفت وگو با روزنامه ایتالیایی همچنین به نوعی تکمیل کننده اظهارات قبلی اش در اجلاس جهانی امنیت در مونیخ آلمان بود که در آن، پوتین دولت آمریکا را متهم به استفاده بیش از اندازه از زور کرد و به صراحت عنوان کرد که آمریکا به دنبال تسلط بر کل جهان است.

اظهارات پوتین باعث واکنش کاندولیزا رایس شد و وی در سنای آمریکا با انتقاد از وضعیت حقوق بشر در روسیه گفت که این کشور در دوره زمامداری پوتین شاهد سیر قهقرایی در روند گسترش دموکراسی بوده است. این اظهارات متقابل در حالی صورت گرفت که پیش از آن گزارش شده بود پوتین و رایس توافق کرده اند که در اظهارات علنی خود درباره کشور مقابل از لحنی ملایم بهره جویند اما طرح دفاع موشکی آمریکا این توافق را تحت تاثیر قرار داده بود.

جنگ لفظی روسیه و آمریکا درماه بعد به حدی بالا گرفت که رایس و رابرت گیتس وزرای خارجه و دفاع آمریکا مجبور شدند با انتشار مقاله ای مشترک در روزنامه دیلی تلگراف شماره ۲۶ آوریل (۶ اردیبهشت) اعلام کنند سیستم دفاع موشکی آمریکا محدود است و برای مقابله با دشمنی فرضی با زرادخانه کوچک طراحی شده است که ممکن است قصد باج گیری داشته باشند. رایس همچنین هراس روسیه از این سیستم را مضحک خواند.

اظهارات تهدید آمیز پوتین در گفت وگو با روزنامه ایتالیایی همچنین بین کشورهای اروپایی بازتاب وسیعی داشت. سازمان ناتو ضمن محکوم کردن اظهارات وی، روسیه را تنها کشوری دانست که از هدف قرار دادن اروپا با موشک سخن به میان آورده است. دولت انگلیس هم به طور رسمی از روسیه پرسید که آیا واقعا خواهان رابطه ای سازنده با غرب است؟! نیکولا سارکوزی رئیس جمهور جدید فرانسه هم گفت که در اجلاس گروه ۸ در آلمان با پوتین، بی پرده و رک برخورد خواهد کرد. با این حال، اجلاس مزبور محلی برای آتش بس و گفت وگو بود. بوش پیش از اجلاس گروه ۸ در مورد نزاع دو کشور بر سرسیستم دفاع موشکی از لحنی آشتی جویانه استفاده کرد و گفت: روسیه به اروپا حمله نخواهد کرد. روسیه دشمن غرب نیست و نیازی به واکنش نظامی ندارد زیرا ما با روسیه جنگ نداریم. روسیه حتی یک تهدید هم نیست.

پوتین هم در آن اجلاس به خبرنگاران گفت: اگر آمریکا و روسیه به طور شفاف در مورد دفاع موشکی با یکدیگر همکاری کنند، هیچ یک از طرفین مشکلی نخواهد داشت. با این حال اوجآشتی، پیشنهاد غیرمنتظره پوتین در آن اجلاس مبنی بر استفاده مشترک دو کشور آمریکا و روسیه از پایگاه راداری به نام قبله (Gadala) در خاک جمهوری آذربایجان و تحت اجاره روس ها بود. پوتین گفت: روسیه و آمریکا می توانند برای ایجاد سپر دفاع موشکی که از تمام اروپا محافظت خواهد کرد به طور مشترک از سیستم رادار مستقر در جمهوری آذربایجان استفاده کنند.

بوش هم در اجلاس گروه ۸، پیشنهاد پوتین را جالب توصیف کرد و مقامات کاخ سفید هم اعلام کردند که این طرح را بررسی خواهند کرد; اگرچه بعدها هیچ خبری از پیگیری این پیشنهاد نشد. در واقع می توان ادعا کرد که در این مساله، پوتین نشان داد که بازیگری در عرصه بین المللی را به خوبی بلد است. او هر نوع تهدیدی که می خواست کرد و در انتها پیشنهادی داد که براساس قرار گرفتن روسیه و آمریکا در کنار هم به عنوان دو ابرقدرت بود، نه چیزی شبیه قرار گرفتن انگلیس در کنار آمریکا که در طول این سال ها همواره با عنوان نوچه بودن انگلیس، تفسیر می شود. در طول این درگیری ها هم ابتکار عمل در دست مسکو بود و هم برتری روانی. مقامات روسیه و بالاخص پوتین در رویارویی ها دست بالا را داشتند و بی پرواتر از آمریکا و متحدانش عمل کردند، ضمن اینکه در گرفتن ژست دیپلماتیک و در گفت وگوها هم از طرف مقابل عقب نیفتادند و از موضع ضعف سخنی نگفتند.

این مسائل تجربه مفیدی برای پوتین بود که به شدت روحیه وی را تقویت کرد و زمینه ساز اقدامات بعدی مسکو شد. پوتین این موضوع را علی الظاهر در مسافرت تفریحی اش به آمریکا و اقامت در املاک خانوادگی جورج دبلیو بوش به پایان برد اما در باطن، او برنامه های جدیدی را در سر داشت.

● سرزمین های تازه برای ابرقدرت تازه

قطب شمال، جایی که روزگاری جز کوه های عظیم یخ چیزی برای انسان ها نداشت، با حرکت تازه روسیه در اواسط مرداد گذشته موضوع مناقشه تازه ای میان کشورهایی شد که قلمرو آنها تا این قطب کشیده می شود. تا یک دهه پیش هیچ کس به صرافت تقسیم این منطقه نیفتاده بود زیرا این عمل اصلا موضوعیت نداشت. منطقه پوشیده از کوه های یخ که حضور زیردریایی ها هم به سختی در آن صورت می گرفت جایی نبود که ارزش تقسیم و مرزبندی داشته باشد. در طول این سال ها اگرچه احتمال وجود ذخائر نفتی در این منطقه می رفت - چیزی که بعدها ثابت شد - اما مقدور نبودن دسترسی و استحصال نفت از این منطقه، اهمیت وجود این ذخائر را از میان برده بود. در سال های اخیر ولی گرمایش زمین باعث شده تا دستیابی به این ذخایر آسانتر شود و این گمان می رود که تا چند سال دیگر بتوان از این ذخائر استفاده کرد.

این وضعیت باعث شد که اواسط مرداد ماه روسیه دست به کار شود و گروهی از دانشمندان خود را همراه با دو زیردریایی کوچک به منطقه اعزام کند تا پرچم روسیه را در عمق ۴۲۰۰ کیلومتری در بستر آب قطب شمال و در منطقه نفت خیز لومونوسوف فرو کنند. روسیه با این اقدام ادعا کرد که این منطقه جزو روسیه است. از این اقدام تصویربرداری مناسبی هم صورت گرفت و شبکه های مختلف خبری کار تازه روسیه را به نمایش گذاشتند.

ماموریت انجام شده زیردریایی ها و دانشمندان روسیه باعث شد تا سایر کشورهایی که قلمروشان به قطب شمال کشیده می شود هم به تقلا بیفتند تا مبادا در زمان دستیابی به ذخائر غنی نفت و گاز چیزی از سهم آنها کاسته شود. کشورهایی مانند کانادا، آمریکا، نروژ و دانمارک کشورهایی هستند که همچون روسیه ادعای مالکیت منطقه را دارند. این در حالی است که منطقه قطب شمال شامل قانون دریاهای آزاد است و با تعیین خط الراس مشخص می شود که هر کشور از ذخائر کدام قسمت بهره می جوید اما احتیاط شرط عقل است! کانادا پس از اقدام روسیه اعلام کرد که در صدد است در این منطقه تاسیسات نظامی جدید بنا کند و آمریکا یک یخ شکن به منطقه اعزام کرد تا بستر اقیانوس منجمد شمالی را نقشه برداری کند. یک گروه از دانشمندان دانمارکی هم یک هفته پس از اقدام روسیه، این کشور را به قصد قطب شمال ترک گفت تا به جمع آوری اطلاعات زمین شناسی لازم برای تعیین مرزهای قانونی این کشور در منطقه نفت خیز قطب شمال بپردازند.

اقدام روسیه کاری از موضع ابرقدرتی است! شاید بعضی از صاحب نظران اقدام روسیه در نصب پرچم این کشور در عمق ۴۲۰۰ کیلومتری را مساله ای فاقد ارزش حقوقی و صرفا اقدامی نمادین و فانتزی بدانند اما واقعیت این است که از دیدگاه یک ابرقدرت، در آینده همین اقدام دستاویز مناسبی برای کسب مالکیت حتی با زور خواهد بود. چنین کاری با هر نیتی انجام شده باشد، اقدامی است که از جایگاه یک ابرقدرت انجام شده است و شاید این مهمترین موضوع برای پوتین باشد.

● بازگشت بمب افکن های دور پرواز

اواسط اوت (اواخر مرداد ماه) رئیس جمهور روسیه اعلام کرد هواپیما های بمب افکن راهبردی این کشور پس از سال ها وقفه، از این پس پروازهای دوربرد خود را از سر می گیرند. این پروازها از هنگام فروپاشی شوروی که پایان جنگ سرد را رقم زد. متوقف شده بود.

پوتین ۱۷ اوت در پایان رزمایش مشترک نظامی ارتش های روسیه و چین در کوهستان اورال روسیه در جمع خبرنگاران اعلام کرد: در ساعت دوازده نیمه شب گذشته، چهارده بمب افکن راهبردی از هفت پایگاه در نقاط مختلف روسیه همراه با هواپیماهای پشتیبانی و سوخت رسان به صورت همزمان به هوا برخاسته اند و از این پس، این پروازها به صورت منظم و دائم ادامه خواهد یافت.

وی همچنین عنوان کرد که با اینکه روسیه از سال ۱۹۹۲ این پروازها را متوقف کرده، دیگر کشورها، پروازهای راهبردی خود را ادامه داده و این موضوع مشکلاتی را از لحاظ تامین امنیت روسیه فراهم ساخته است. در حالی که پوتین، این سخنان را می گفت، چهار هلی کوپتر نظامی بر فراز سر او به پرواز درآمدند و در پشت سرش هم تانک ها در حال حرکت بودند، در حالی که رزمایش نظامی چند ساعت قبل به پایان رسیده بود!

● پدر همه بمب ها

یازدهم سپتامبر امسال (۲۱ شهریور)، مسکو بزرگترین اقدام خود را در پاسخ به طرح سپر دفاع موشکی و استقرار تجهیزات ضدموشکی بر مبنای آن در خاک اروپا را اعلام کرد. خبر منتشره، انجام آزمایش بمب خلا» جدید در روسیه بود که قوی ترین بمب در جهان است که از لحاظ قدرت تخریب قابل مقایسه با سلاح هسته ای است. این بمب خلا» می تواند جایگزین یک سری از سلاح های هسته ای با قدرت ضعیف تر شود که قبلا ساخته شده بود. وزارت دفاع روسیه همزمان با انتشار این خبر، اعلام کرد که این طرح نظامی هیچ یک از توافقات بین المللی را نقض نمی کند.

این وزارت همچنین خاطر نشان کرد که بمب مزبور تاکنون نام رسمی نداشته و صرفا دارای نام رمزی است اما چون تا قبل از آزمایش این سوپر بمب، قوی ترین بمب خلا» در خدمت نیروی هوایی آمریکا قرار داشت که آزمایش آن در سال ۲۰۰۳ از طریق همه شبکه های خبری جهان پخش شد و در آن تاریخ به آن لقب «مادر همه بمب ها» را داده بودند، روس ها لقب «پدر همه بمب ها» را برای سلاح جدید خود برگزیدند. بنا بر اعلام روسیه، این بمب از لحاظ همه مشخصات فنی بر نمونه آمریکایی خود برتری دارد. وزن مواد منفجره آن کمتر اما در عین حال چهارمرتبه قوی تر از «مادر همه بمب ها» است و مساحت تحت الشعاع انفجار آن هم ۲۰ مرتبه بیشتر است. همچنین مقامات نظامی روسیه مدعی اند که قدرت آن فقط با کلاهک های هسته ای قابل مقایسه است، در حالی که آثار مخرب بمب های هسته ای بر روی محیط زیست را هم ندارد.

روزنامه انگلیسی گاردین در تحلیل این خبر نوشت که آزمایش این بمب را می توان نشانه توان نظامی روسیه در پاسخگویی به طرح های آمریکا برای استقرار تجهیزات ضدموشکی در خاک اروپا دانست و این خبر در حالی به گوش می رسد که تنش های روسیه و غرب رو به افزایش است.

جالب اینجاست که چند روز پس از اعلام این خبر، پیشنهاد پوتین برای استفاده مشترک از پایگاه قبله در جمهوری آذربایجان به یاد آمریکا می افتد و اعلام می شود که تیمی از ارتش آمریکا عازم جمهوری آذربایجان می شود تا ایستگاه رادار قبله را بازرسی کند. از سوی دیگر در حالی که واشنگتن، پراگ وورشو مذاکرات خود را برای استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا شدت می بخشند. مخالفان این طرح هم تلاش های خود را در این روزها برای مقابله با طرح مزبور تشدید کرده اند.

شنبه گذشته خبرگزاری ها خبر دادند رهبران احزاب سوسیالیست آلمان، لهستان، اتریش، جمهوری چک، اسلونی و اسلواکی بیانیه مشترکی را در محکومیت رویکرد یک جانبه واشنگتن درباره طرح دفاع موشکی که بر امنیت کل اروپا تاثیر می گذارد، امضا کردند. همچنین یکی از جنبش های مخالف در جمهوری چک که در هر فرصتی مخالفت شدید خود را با استقرار سامانه موشکی آمریکا در این کشور ابراز کرده، تصمیم گرفته تا گردهمایی مخالفان این طرح را بیستم اکتبر در منطقه نظامی بردی که قرار است رادار آمریکا در آنجا نصب شود، برگزار کند. سازمان دهندگان این گردهمایی در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کردند که این اقدام بیان همبستگی با شهرداران این منطقه از خاک چک خواهد بود. نمایندگان محلی مناطق همجوار محل استقرار رادار، هفته گذشته بار دیگر اعتراض خود را به این اقدام به نمایش گذاشته بودند و با سر و صدای زیاد، جلسه مناظره ای را که ولاستا پارکانووا وزیر دفاع جمهوری چک ترتیب داده بود، ترک کردند.

براساس نظر سنجی ها نیز ۶۵ درصد مردم جمهوری چک و ۵۶ درصد از مردم لهستان با طرح سپر دفاع موشکی مخالف هستند و این می تواند برای روسیه، نقطه اتکای خوبی باشد.

یک ژنرال بازنشسته بلندپایه آمریکایی هم درروزهای اخیر سعی کرد موجی را که آزمایش بمب خلا» روسیه به وجود آورده، خنثی کند و ادعا کرد که ایالات متحده آمریکا بمبی ۱۴ تنی با قدرت تخریبی بسیار بالا و بیشتر از بمبی که در روسیه آزمایش شده در اختیار دارد. ژنرال مک اینرنی که قبلا معاون ستاد نیروی هوایی آمریکا بوده، توضیح داد: بمب آمریکا قابل نفوذ بسیار بالا است و قدرت تخریبی بسیار گسترده دارد اما بمب آزمایش شده در روسیه بمب نفوذی نبود. بمب آمریکا قادر به شکافتن اعماق زمین است.

به نظر می رسد روسیه به اهداف خود از آزمایش این بمب و اعلام خبر آن رسیده است. نشانه های بسیاری می توان یافت که اقدامات اخیر مسکو تحت رهبری پوتین، بر غرب تاثیر شگرفی گذاشته و بسیاری را به این باور رسانده که جنگ سرد تازه ای در شرف وقوع است. چنین باوری، همان چیزی است که ولادیمیر پوتین آن را می خواهد و به آن احتیاج دارد. یک ابرقدرت همیشه تهدیدی برای سایر کشورها و به خصوص کشورهای رقیب محسوب می شود.

● نصایح پوتین به غربی ها

شاید حالا زمانی رسیده که پوتین آخرین مرحله تبلیغاتی خود را در عرصه بین الملل اجرا کند و با خطاب قرار دادن متحدان آمریکا، آنها را با نصایح خویش، تهدید ضمنی کند. در واقع سیاست «چماق و هویج» این بار از سوی روسیه برای غربی ها به کار گرفته شده است. هر چند که شاید بسیاری از کشورها آن را اصلا جدی نگیرند!

پوتین طی این هفته در جمع خبرنگاران خارجی، از کشورهای غربی خواست که اگر خواهان ارتقای روابط با روسیه هستند از اتحاد و همبستگی احمقانه آمریکا دست بردارند. او، آمریکا و برخی کشورهای اتحادیه اروپا را متهم کرد که افکار و رویکردهای منسوخ دوران جنگ سرد را در ذهن نگه داشته اند و این امر به بی اعتمادی خصوصا در زمینه مسائلی نظیر امنیت انرژی و تجارت منجر می شود.

پوتین همچنین به غربی ها هشدار داد که از اظهارنظر درباره دموکراسی در روسیه دست بردارند و تصریح کرد: ما با شرکای خود در هر مناظره ای حاضر خواهیم شد. اگر آنها می خواهند که ما مشکل کوزوو را حل کنیم، بیایند درباره آن گفت وگو کنیم. اگر درباره برنامه های هسته ای ایران نگران هستند. بیایند درباره آن صحبت کنیم، ولی نباید درباره دموکراسی در روسیه صحبت کنند.

● پوتین سال ۲۰۰۸ کجاست؟

چهره تازه پوتین و روسیه و فرو رفتن در قالب یک ابرقدرت در حالی رخ می دهد که پوتین آخرین سال ریاست جمهوریش را می گذراند و باید در ماه مارس آینده (اسفند ماه) صندلی قدرت اول روسیه را به جانشینش تحویل دهد. شاید عجله پوتین برای نمایش چهره جدید مسکو از همین موضوع نشات گرفته است. او می خواهد سال ۲۰۰۷، سالی ماندگار در تاریخ سیاسی روسیه باشد. این در حالی است که سوالی در اذهان عمومی روسیه و پیگیران مسائل سیاسی در دنیا شکل گرفته است: پوتین پس از پایان دوران ریاست جمهوری، چه نقشی برای خود متصور است؟ او در جدید ترین اظهاراتش گفته است. من علاقه ای به یک رئیس جمهور ضعیف بعد از خودم ندارم. جانشین من باید یک فرد مقاوم، کارآمد و خادم مردم باشد. ضمن اینکه خودم هم هیچ قصدی برای ترک عرصه سیاست ندارم. هنوز جوان و شایسته هستم و قصد دارم به خدمت به کشورم ادامه دهم. همچنین هر کاری که بتوانم برای کمک به جانشین خودم انجام می دهم واجازه نخواهم داد که دستاوردهای چند سال اخیر از بین برود.

هنوز معلوم نیست ولادیمیر پوتین که سال ها حکومتی خودکامه داشته چگونه با مساله تفویض ریاست جمهوری روسیه به جانشین خود برخورد خواهد کرد. اما شواهد حاکی از آن است که وی برنامه ای برای ماندن در قدرت و ادامه روند پیش گرفته دارد. آیا هشدار های او مبنی بر عدم دخالت در دموکراسی روسیه، می تواند با انتخابات ریاست جمهوری روسیه مرتبط باشد؟! ممکن است پوتین به فکر تعریف جایگاهی فراقانونی برای خود افتاده و سعی دارد دیکتاتوری جدیدی در روسیه تازه بسازد؟ سوالاتی از این قبیل را نمی توان به سادگی پاسخ داد اما می توان گفت که پوتین همچنان که به دنبال نمایش ابرقدرتی تازه است. فقط خود را در شان رهبری این ابرقدرت می داند. بر این مبنا می توان گفت که همه اقدامات روسیه و پوتین در سال ۲۰۰۷ نه تنها مصرف بین المللی که برای تاثیرگذاری در داخل روسیه هم بوده است.

● رجزخوانی و جنگ سرد

اینک غرب شاید مهمترین موضوعی که درباره روسیه در فکر دارد، این است که چه کسی جای پوتین خواهد نشست. این موضوع کلیدی ترین مساله در روابط شرق و غرب و آینده ای است که جنگ سرد در آن محتمل است.

پوتین در سال ۲۰۰۷ سعی بسیار کرد با فاصله گرفتن کشورش از بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، خود را میراث دار ابرقدرتی معرفی کند که در تاریخ جدید استعماری، همواره قطب دوم قدرت دنیا در مقابل غرب بوده است. روزگاری تحت پرچم روسیه تزاری در مقابل بریتانیای کبیر عرض اندام کرده و روزگاری با پرچم سرخ و مرام کمونیستی در برابر آمریکای مدافع سرمایه داری ایستاده است. پوتین سعی دارد بدون اینکه به طور شفاف سخنی بگوید. این موضوع را القا کند که جنگ سرد هرگز تمام نشده بود، بلکه ابرقدرت شرق، آتش بسی چند ساله را پذیرفته بود تا خود را بازسازی کند. این چهره ای است که پوتین سعی دارد از روسیه نشان دهد اما هیچ کس در دنیا موضوع را به تمامی و سادگی قبول نمی کند. در مقابل آمریکا هم می کوشد به مسکو تفهیم کند که حداکثر نقش و قدرتی که درعرصه بین المللی برای روسیه قائل است، چیزی در حد انگلیس است و نه بیشتر.

جانشین پوتین، هر که باشد، ناگزیر است حداقل در سال های نخست، راه ولادیمیر پوتین را دنبال کند و این چنین است که باید گفت اگرچه جنگ سرد را نمی توان آغاز شده دانست اما رجزخوانی پیش از جنگ همچنان ادامه خواهد یافت. ممکن است این رجزخوانی به مرور کمرنگ و فراموش شود ولی این احتمال هم هست که با همین شدت ادامه یابد. در آن صورت شرق و غرب دهه ای را پیش رو دارند که به رجزخوانی و مبارز طلبیدن خواهد گذشت و اگر جنگ سردی باشد، پس از آن اتفاق خواهد افتاد.

نویسنده : محمدحسین روانبخش



همچنین مشاهده کنید