جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

در كمال خونسردی


در كمال خونسردی

«فیلیپ سیمور هافمن» كه جایزه اسكار برترین بازیگر مرد امسال را برد و به خاطر حضور درخشانش در فیلم «كاپوتی» به این توفیق بزرگ رسید, سال ها است كه نقش های تخصصی و سخت را در هالیوود تجربه می كند و با این حال تا قبل از موفقیت امسالش از بسیاری از نظرها و دیده ها دور مانده و تبدیل به یكی از رازها و گنج های پنهان مانده آن شده بود

«فیلیپ سیمور هافمن» كه جایزه اسكار برترین بازیگر مرد امسال را برد و به خاطر حضور درخشانش در فیلم «كاپوتی» به این توفیق بزرگ رسید، سال ها است كه نقش های تخصصی و سخت را در هالیوود تجربه می كند و با این حال تا قبل از موفقیت امسالش از بسیاری از نظرها و دیده ها دور مانده و تبدیل به یكی از رازها و گنج های پنهان مانده آن شده بود.او كه در «كاپوتی» نقش «ترومن كاپوتی» نویسنده معروف آمریكایی را بازی كرده است، ۳۹ سال سن دارد، حالا یكی از برترین بازیگران نسل خود محسوب می شود و همگان كلاس و كارایی او را قبول دارند. با این حال فقط درخشش در «كاپوتی» و فتح اسكار او را صاحب شهرتی كرد كه او سزاوار آن بوده است و چنان شهرتی بسیار دیر ولی سرانجام به سراغ او آمده است.اگر نخواهیم فقط امروز را مبنا بگذاریم، باید یادآوری كنیم كه او به مدت ۱۵ سال در فیلم هایی كه مختص دیگران بود، صحنه ها و عرصه و میدان را از رقبایش و صاحبان اصلی آن فیلم ها ربوده بود. او در آن فیلم ها كه در بین شان «شب های بوگی»، «آقای ریپلی بااستعداد» و «خوشحالی» هم قابل ذكر هستند، معمولاً نقش های دوم و سوم و مهم تر این كه رل آدم های دردسرساز و آماده درگیری اما عاقل و خاص را بازی می كرد و به گونه ای توی چشم می خورد كه انگار همیشه سرنخ قضایا در دست او است و هر چیزی را باید با او مرتبط دانست.

‌●تجلیلی دیرهنگام

بر این اساس هافمن همیشه یك بازیگر سبك و مكتب «كاراكتر- اكتور» خوانده و توصیف شده است و خیلی ها فكر می كردند ارج و تجلیل فعلی از او چیزی است كه باید بسیار پیش از این شامل حالش می شد و این حق مسلم او بوده است. او آنقدر شجاعت داشته كه مخصوصاً رل های خطرناك را بر عهده گیرد و از این فیلم تا آن فیلم و از عرصه ای به عرصه دیگر دائماً در حال پرواز و در پی كاراكترهای جذاب و نو و غیرمتعارف باشد و در نهایت بیننده كارهایش را با چنین تنوع و انعطافی در كارش شگفت زده كند، منتها وی تا قبل از «كاپوتی» هرگز به شهرت و اعتباری كه باید به آن نایل می شد، دست نیافته بود و حالا در سایه آن فیلم صاحبش شده است.هافمن كه استاد فرورفتن در قالب های دشوار و پیچیده است و نگاه آرام او صدها راز دربردارد، می گوید: «مخصوصاً سعی كرده ام نقش های متنوع و بسیار پرشماری را بازی كنم تا هرگز در یك نقطه متوقف نمانم و اگر هم كسی می خواهد به سراغم بیاید و رل و نقشی متفاوت و خاص را برایم در نظر دارد، از اهدا و واگذاری آن به من ابایی نداشته باشد.»هافمن می افزاید: «كاراكترهایی مثل كاپوتی بیش از آنكه باور داشته باشید، غیرقابل لمس اند. آنها فارغ و رها از تجربه و قالب های مورد نظر شما زندگی می كنند و مثل غریبه ای می مانند كه هرگز برایتان قابل كشف نیستند. در نتیجه هر موقع كه به سمت آنها می روید بیش از پیش احساس ریسك و غریبگی می كنید و از متن زندگی عادی و جاری دور می مانید.»

●مسائل روحی و روانی

«كاپوتی» كه ساخته بنت میلر است بیشتر روی شش سالی تمركز دارد كه طی آن ترومن كاپوتی داستان مشهور خود «در كمال خونسردی» را نوشت. با بازی هافمن ما نه فقط نوع برخورد خاص كاپوتی را با مسائل مختلف و صدای تیز و تندش می بینیم و می شنویم بلكه موارد روحی و درونی و روانی ای را هم كه باعث شد او دائماً به سمت مسائل خطیر كشیده شود، حس می كنیم و تمام اینها از هنرهای ویژه او برمی خیزد.خیلی ها می گویند او با همان اندیشه ها و احساسات بدیع و خطیر نه فقط افراد دور و بر خود را ویران كرد بلكه در نهایت خودش را نیز به عرصه تضعیف و پسروی كشاند و در نهایت در هیئت یك هنرمند نابود كرد.در فیلم بنت، كاپوتی را در حالی می بینیم كه در حال صحبت و مذاكره با بسیاری از هواداران كارهای خود است و گاهی بی خیال است اما در مواردی دیگر قصد تخلیه اطلاعات مخاطبان خود را دارد و انگار مثل یك خوره به جان آنها افتاده و هر فكر و تصوری را از وجود آنها بیرون كشیده و جذب خود می كند.او برای ترسیم هرچه صحیح تر و دقیق و بهتر كاراكترهای مورد نظرش و به ویژه كسانی كه در دو كتاب او كارشان به محاكمه و اعدام كشیده می شود، مخصوصاً و با برنامه قبلی با دو زندانی محكوم به اعدام ساعاتی متمادی را سپری كرد و با ایده ها و دیدگاه های آنان آشنا شد و بر پایه وجود كاراكترها و حرف هایشان قصه های فوق العاده خود را روی كاغذ برد و به بیشترین حد تاثیر گذاری خود رساند. اما چنان فشار فكری و روحی ای را بر خود وارد ساخت كه پس از آن هرگز نتوانست قصه دیگری را بنویسد و بهتر بگوییم هیچ وقت قادر نشد كتاب ها و رمان های بعدی ای را كه نوشت، به پایان برساند و آن كارها اغلب ناتمام ماند و ثمر نهایی را نداد.

●خیره سر و درون گرا

فیلیپ سیمور هافمن با مهارت تعجب برانگیزی این اتفاقات و كارهای فوق از سوی ترومن كاپوتی را به تصویر كشیده و در قالب های وی فرورفته و همان كاراكتر را به طور كامل و اخص بازسازی كرده است. رفتار، نوع حرف زدن و حركات دست هایش مانند همان نویسنده است و چنان حساب شده نشان می دهد كه لس آنجلس تایمز آورده است: «همه می دانند كه كاپوتی در بعضی روزها چقدر خیره سر و درون گرا و در عین حال پرخاشگر بود و اگر قرار بود بازیگر دیگری به جز هافمن این نقش را بازی می كرد، شاید نمی توانست همچون او در این قالب های گریزان جای گیرد و در آن چارچوب چنان خوب بازی كند كه با آن یكی شود. باید اعتراف كرد كه حضور و بازی هافمن در این رل به طرز خطرناكی صداقت بار است.»با این حال این تمامی قصه نیست و باید متذكر شد كه او برای فرورفتن هرچه بهتر در نقش مطروحه ۱۸ كیلو از وزن بدنش كم كرد و ماه ها سرش را در نوشته ها و كتاب های كاپوتی فرو كرد و به مطالعه آنها پرداخت و فیلم های موجود و نوارهای صوتی باقی مانده از كاپوتی را دید و شنید و سنجید و بررسی كرد و نهایت كوشش خود را مبذول داشت تا مثل او شود و هركس كه ترومن كاپوتی را می شناسد اعتراف می كند كه وی تقریباً به هدف زده است. خود او می گوید: «بدترین كار این است كه بخواهید كلمه به كلمه و حركت به حركت ادای یك نفر را دربیاورید، چون در آن صورت فقط یك كپی بی روح از روی آن فرد خواهید بود. تلاش كرده ام كه انرژی و روح و روند كار او را ترسیم كنم. می خواستم چیزی باشم كه در قالب های حقیقی وجود كاپوتی بگنجد و همانند آن باشد و نه یك چیز مصنوعی و تقلید صرف. فقط از این طریق می توانید وجود حقیقی یك نفر را به تصویر بكشید و تصویر صحیحی را از او ارائه بدهید.»

●یك خانواده بی سرانجام

فیلیپ سیمور هافمن در جولای ۱۹۶۷ در ایالت نیویورك به دنیا آمد.او سومین فرزند از چهار فرزند خانواده ای بود كه شاید انجام و پایان خوشی نداشت زیرا وقتی او فقط ۹ سال سن داشت، پدر و مادرش طلاق گرفتند. پدر او یك مدیر اجرایی در شركت زیراكس بود و مادرش زنی كه به رغم خانه داری در امور مربوط به حقوق زنان فعال بود و در این زمینه به كار و تلاش فراوانی می پرداخت.خود او به ورزش و فعالیت های آن علاقه ای بسیار داشت و در این عرصه ماندگاری زیادی را نشان می داد. او در زمانی كه به مدرسه می رفت، به كارهای نمایشی و تئاتری نیز مشغول شد و شدت و وسعت این كار زمانی فزونی گرفت كه طی مسابقات «فوتبال آمریكایی» مصدوم و مجبور به كنار گذاشتن فعالیت های ورزشی خود شد.

● یك نام اضافی

در سال ۱۹۸۹ یك مدرك هنرهای دراماتیك را از دانشگاه ایالت نیویورك گرفت ولی برای مدتی به دردسر افتاد و به مشروبات الكلی معتاد شد. در این مقطع از زندگی اش بود كه هافمن نام سیمور را كه اسم پدربزرگش بود در بین دو نام كوچك و فامیلی اش قرار داد و اسم فیلیپ سیمور هافمن از این طریق به وجود آمد و در غیر این صورت او فیلیپ هافمن بوده و چنین نامی داشته است.

●در حال تغییر

فیلم عمده ای كه هافمن در آن رویت شد كاری بود به نام «لبوفسكی كبیر» و محصول ۱۹۹۹ كه در آن برادران كوئن (ایتن و جوئل) از وی چهره یك دلال و مرد دائماً در حال تغییر را ارائه دادند و او چه خوب در این نقش و طرح و قالب نشست.در «آقای ریپلی بااستعداد» هافمن گوی سبقت را از بازیگران اصلی كه مت دیمون، جودلا و گوینیت پالترو بودند ربود و این كار را با ایفای هنرمندانه نقش یك جنبی اما مهم به نام «فردی مایلز» انجام داد.یك كار جالب دیگر او طی آن ایام بازی در «تقریباً مشهور» فیلم بسیار جالب و تماشایی سال ۲۰۰۰ كامرون كرو درباره یك گروه معروف موسیقی دهه ۱۹۷۰ بود كه هافمن در آن نقش یك گزارشگر وقایع موسیقی به نام لستر بنگز را بازی می كرد. او پیش از این در فیلم «خوشحالی» (۱۹۹۸) نیز نقش یك مرد تك رو را با هنرمندی ایفا كرده بود.باز اگر بخواهیم سایر نقش های بارز اما پنهان مانده سیمور هافمن را معرفی كنیم باید از «مگنولیا» كار درخشان سال ۱۹۹۹ پل تامس اندرسون، در «بدون اشتباه» كه او روبه روی رابرت دونیرو ظاهر شد و رل یك آدم دوشخصیتی و خلافكار را بازی می كرد و «كوهستان سرد» فیلم «نیمه وسترن» و «چندین و چند اسكاری» سال ۲۰۰۳ آنتونی مینگلا یاد كرد و «منگ عشق» فیلم خاص دیگری بود كه هافمن در این پروسه زمانی در آن ظاهر شد.

● آخرین و بهترین توصیف

و سرانجام بهترین و كامل ترین تصویر از زندگی و وجود فیلیپ سیمور هافمن را نشریه «اینترتین منت ویكلی» ارائه داده است: «هافمن به رغم تمام چهره آرامش گرای خود به طرز غریبی به سمت پروژه های ناآرام كشش دارد و به سوی ناشناخته ها پر می كشد و نتیجه و محصول آن خلق شماری از عجیب ترین و پررمز ترین كاراكترهای سینمایی ۱۰ سال اخیر است.ما با او به سوی غیرقابل لمس ترین وجوه كاراكترهای بشری سفر كرده و معمولاً دست خالی برنگشته ایم. فقط كافی است به چشم ها و خطوط چهره او دقیق شوید كه حالا، همین حالا مشغول تغییر یافتن مجدد و ورود به یك وادی تازه است. او مربوط به هیچ جا و همه جا است.»

ترجمه: وصال روحانی



همچنین مشاهده کنید