سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

یک بازیچه سرگرم کننده


یک بازیچه سرگرم کننده

نگاهی به فیلم سایه های تاریک آخرین ساخته تیم برتون

"سایه‌های تاریک" تیم برتون تماما با بی هدفی پیراسته شده است، محصولی زیبا بدون یک خط محوری پیش برنده داستان. این فیلم چیزهای شگفت انگیری را ارائه می‌کند ولی آنها فاقد اهمیت هستند. به گونه ای است که انگار برتون داستان را در حد سرشاخه‌ها کارگردانی کرده و تمایلی به یافتن جوهره داستان نداشته است. بله نمایش تلویزیونی اصلی به سبک کلاسیک بوده، ولی برتون به فیلم "سایه‌های تاریک" خود رویکرد یک بازیچه سرگرم کننده را دارد، و برای ساخت یک فیلم برجسته بیشتر به یک شوق و شور نیاز است تا صرفا یک تمایل.

صحنه‌های گیرای اول فیلم، انتظاراتی را ایجاد می‌کنند که این فیلم، آنها را برآورده نمی‌کند. در این صحنه‌ها در خصوص خاندان کالینز در آمریکا آگاه می‌شویم، که یک سلسله خانواده‌های ماهیگیر را ایجاد کرده و خون آشامی‌به نام بارناباس کالینز (جانی دپ) را در میان خود به وجود آورد. برتون به خاطر جلوه‌های بصری اش مشهور شده است و در اینجا یادگاری همنوا و هماهنگ در خصوص حساسیت موجودات وحشی در دست داریم. او برپایی قلعه کالینوود را نمایش داده است، یک شاهکار معماری بر روی تپه ای مشرف بر شهر جدید الاحداث کالینزپورت. ما میفهمیم که چگونه بارناباس جوان عاشق جوزته (بلا هیت کوت) شده و به عشق آنجلیک (اوا گرین) پشت پا می‌زند. آنجلیک، که یک ساحره است، جوزته را وادار می‌کند که وحشت زده به سمت یک پرتگاه صخره ای خشن فرار کند. امواج بسیار پائین تر به صخره‌ها می‌کوبند. بارناباس او را تعقیب کرده و تلاش می‌کند که نجاتش دهد، ولی قادر به بازداشتن او از خودکشی نمی‌شود. این یک داستانسرایی عالی است، چرا که به صراحت بازی شده است. من انتظار نداشتم که کل فیلم در این سطح باشد ولی این بخش از فیلم فرازی را ایجاد کرده است که باقی صحنه‌های فیلم هرگز به پای آن نرسیده اند. بارناباس پس از تبدیل شده به یک خون آشام توسط آنجلیک به زنجیر کشیده شده و برای ۱۹۰ سال در یک تابوت محبوس و دفن شد. داستان به سال ۱۹۷۲ که خون آشامی مانند بارناباس متعلق به قرن هفدهم از جای خود خارج می‌شود منتقل شد. پس از آزادی از مدفن، بارناباس به کالینوود بازگشت تا آن را مخروبه و پر از تار عنکبوت و اقبال خاندان را نیازمند بازیابی و اصلاح بیابد. با غرور یک تاجر اشراف زاده قرن هجدهمی و با تعصب نسبت به کاخی که والدینش بنا کرده بودند، او وارد می‌شود تا امور را اصلاح کند.

ساکنین فعلی شامل افراد ذیل می‌شود: الیزابت کولینز (میشل فایفر) که امور خانواده را در دست دارد، دختر نوجوان او کارولین (شول گریس مورتز)، برادر بیکاره الیزابت، راجر (جانی لی میلر)، پسر پریشان احوال راجر، دیوید (گالی مک گرات) و یک روانپزشک سر خانه به نام دکتر جولیا‌هافمن (هلنا بونهم کارتر). شام در این خانواده یک رویداد کسل کننده است که از اعضای خانواده در یک گوشه میز جمع شده اند به جز کارولین که در یک گوشه دیگر انزوا گزیده است. غذا توسط یک پیرمرد دائم الخمر، ویلی لومیس (جکی ارل‌هالی) سرو می‌شود.

جانی دپ، با رنگ پریده ای که هر کس پس از دو قرن مدفون شدن خواهد داشت، با ناخن‌های چنگال مانندش ساختمان و اجزای آن را نوازش می‌کند و با دیگران با مهربانی حساب شده ای برخورد می‌کند. رفتار تصنعی اش فریبنده است و شاید چنین هم باید باشد، ولی نتیجه رفتارش چیزی بین طعنه و کنایه زدن و هجو دیگران است، و این چنان فاصله ای بین شخصیت‌ها و روش برخورد آنها می‌اندازد که به نظر نمی‌رسد کسی به آنچه که اتفاق می‌افتد توجهی کند- به جز برای آنجلیک که هنوز زنده است و کارخانه کنسرو سازی آنجل بی متعلق به او خانواده کالینز را ورشکست کرده است.

با وجود تصمیم به دفن ابدی بارناباس، آنجلیک به طور غیرمنتظره ای به بارناباس تمایل نشان می‌دهد. ولی تنشی بین آنها به خاطر وجود ویکتوریای جوان و زیبا وجود دارد که اخیرا به عنوان پرستار بچه استخدام شده است، و مطمئنا این تصادفی نیست که این نقش توسط بلا هیت کوت بازی شده که همان بازیگر نقش جوزته است. اکنون ما همان رقابت عشقی را در زمان مدرن ملاحظه می‌کنیم.

بیشتر جنبه طنز فیلم از عکس العمل‌های دپ نسبت به فرهنگ آزاد دهه ۷۰ ناشی می‌شود. موسیقی راک کلاسیک همه گیر شده است، اتاق کارولین مانند هر دختر نوجوان دیگری تزئین شده و به بارناباس با دیدن اولین حباب کدازه ای حسی بین ترس و شیفتگی دست می‌دهد. می‌دانید که حباب‌های گدازه ای ظاهری شبیه لخته‌های خون شناور در میان ادرار دارند. با دلایلی که مناسب یک قهرمان رمان‌های جین آستن می‌باشد، بارناباس، کالینوود را به عصر درخشان خود بازگرداند و تصمیم گرفت یک مجلس رقص رسمی‌برای تحت تاثیر قرار دادن افراد محلی برگزار کند. کارولین لب ورچید که چنین چیزی دور از دسترس و غیرقابل باور است. به عنوان یک ایده بی ضرر، آلیس کوپر برای اجرا دعوت شد. بارناباس پس از مشاهده آلیس با آن عینک‌های مخصوص اپرایش چنین اظهار نظر می‌کند: "زشت ترین زنی که تاکنون دیده ام". افسوس که حضور آلیس کوپر محدود به همان صحنه‌های جزیی آوازخوانی است-نوعا خواننده‌های راک عادت کرده اند هنگام حضور در فیلم‌ها کسی کاری به آنها نداشته باشد. ما از یک صحنه جذاب با حضور همزمان آلیس و بارناباس محروم شده ایم. این هشتمین همکاری بین برتون و دپ است که شروع همکاری آنها به فیلم "ادوارد دست قیچی" در سال ۱۹۹۰ باز می‌گردد. می‌دانیم که می‌توان انتظار یک بازی درجه یک توسط دپ را داشت که نقش بارناباس را با تمرکز و حضور ذهن کامل بازی کرد، و می‌دانیم که مجموعه گردآوری شده توسط برتون و بازی گردانی او دیدنی خواهد بود. من فکر می‌کنم بهترین استفاده از دپ در دنیای برتون در فیلم "اسلیپی‌هالو" در سال ۱۹۹۹ بوده است. در آنجا به نظر می‌رسد شاید در دفاع از خود، دپ در دنیای خودش قرار گرفته است. به نظر می‌رسد بقیه نقش‌های خود را با تقلید و مسخره کردن اجرا کرده اند. "سایه‌های تاریک" با وعده وعیدهای بزرگی آغاز شد ولی آن انرژی به هدر رفته است.

مترجم: محمد حمیدی



همچنین مشاهده کنید