پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دیواری آهنین از سر نیزه


دیواری آهنین از سر نیزه

شصت سال جنایت شصت سال مقاومت ۹

● ولادمیر هیتلر و ارتش یهود

"آژانس یهود" در ابتدا رسماً دارای شاخة نظامی نبود و اساساً به زعم انگلستان، قانوناً چنین حقی برای "آژانس یهود" در "سند قیمومیت" پیش‏بینی نشده بود و ارتش انگلستان وظیفة تأمین امنیت یهودیان و مهاجرنشینان را برعهده داشت؛ اما تعهدات "آژانس یهود" در برابر "دولت قیمومیت" به قدری در "سند قیمومیت" مبهم ترسیم شده بود که عملاً دست "آژانس یهود" را برای هر کاری باز می‏گذاشت. در سال ۱۹۱۹، یک صهیونیست دوآتشه از اعضای "سازمان جهانی صهیونیزم" به نام "ولادیمیر ژابوتینسکی" مصمم شد ارتشی پر جلال و شکوه برای "کشور یهودی" که در آینده تأسیس می‏شد ایجاد کند.

"ژابوتینسکی" عامل اصلی جلب رضایت دولت‏های "متفقین" در طول جنگ جهانی اول برای تشکیل واحدهای مستقلی از "یهودیان" در ارتش‏ این کشورها بود. این واحدها که "لژیون یهود" نامیده می‏شدند، در ۲۳ آگوست سال۱۹۱۷ اعلام موجودیت کردند.

به دنبال صدور اعلامیة بالفور، داوطلبان خدمت در "لژیون یهود" به یازده هزار نفر رسید گرچه این نیروها در جریان جنگ جهانی اول، نتوانستند تأثیر ویژه‏ای داشته باشند، اما شش ماه بعد از اشغال فلسطین توسط انگلستان، پنج هزار نفر از آنان در تپه‌های مجاور شهر "نابلس" مستقر شدند. در این مدت "ژابوتینسکی" فرماندهی گروه‌های گشت شبانة "لژیون یهود" را برعهده داشت.

"لژیون یهود" پس از پایان جنگ، منحل شد، ولی هزاران یهودی آموزش دیده در این لژیون، چند سال بعد، شالودة "هاگانا" را شکل دادند. سازمان "هاگانا" در دسامبر سال۱۹۱۹ توسط "ژابوتینسکی" تأسیس شد و در ابتدا تنها تعداد محدودی از یهودیان به آن پیوستند. انگلستان با وجود اطلاع از آغاز فعالیت‏های آموزشی "هاگانا"، هیچ اقدامی برای ممانعت از آن به عمل نیاورد و قیام‏های بعدی اعراب و انتقامجویی خونبار "هاگانا" از اعراب خشمگین نیز بر اهمیت و شهرت چنین سازمانی برای صهیونیست‏ها افزود و "هاگانا" پس از چند سال، عملاً به "شاخة نظامی آژانس یهود" تبدیل شد.این سازمان همچنین یک سرویس اطلاعاتی به نام "شای" برای خود ایجادبنمود که وظیفه آن گردآوری اطلاعات برای فعالیتهای "هاگانا" و نیز به رساندن اطلاعات به رهبران «آژانس یهود» جهت مبارزه سیاسی و نظامی با اعراب فلسطینی و سایر کشور های عربی بود.

● دیوار آهنین

طی سال های دهه بیست و دهه سی ،عملکرد عمومی حاکم بر رهبران پا به سن گذاشته و مجرب "آ‍‍ژانس یهود" مانند "وایزمن" و "بن گوریون" با مراتبی از احتیاط توام بود که به سیاست "گام به گام" شهرت یافت. "ژابوتینسکی" و طرفداران افراطی‏اش به دلیل مخالفت با این سیاست حاکم بر "آژانس یهود" به "تجدید نظر طلبان" معروف شدند.این دسته از صهیونیست ها آشکارا اعلام می کردند که سرزمین های شرقی رودخانه اردن هم بخشی از «موطن ملی یهود» است که توسط انگلستان به صهیونیست ها وعده داده شده است و باید به فلسطین منضم شود.آنان همچنین اعتقاد داشتند عملکرد "هاگانا" ضعیف و خالی از "حداقل شدت عمل لازم"! است و به همین دلیل این سازمان شبهه نظامی تروریستی را رها کردند و در سال ۱۹۲۳ به تشکیل یک سازمان تروریستی دیگر به نام "بتار" دست زدند. «ولادمیر ژابوتینسکی» به قدری در اعمال فشار و سرکوب خونبان بومیان فلسطینی اصرار داشت که «بن گوریون»، از رهبران نه چندان میانه روی «آژانس یهود» او را «ولادمیر هیتلر» لقب داده بود.

از جمله مهم‌ترین ترورهای این سازمان صهیونیستی، قتل "دبیر سیاسی آژانس یهود"، "حییم آرسورُف" بود که به دلیل مخالفت او با افراطیون صهیونیست صورت گرفت.

در چهارم نوامبر سال۱۹۲۳، "ولادمیر ژابوتینسکی" طی مقاله‌ای با نام "دیوار آهنین" که در مجله‌ای به نام "راسوی یت" به چاپ رسید، نظریة معروف خود را دربارة "تجدیدنظرطلبی در جنبش صهیونیزم" منتشر کرد. این نظریه عمری طولانی‌تر از صاحبش پیدا کرد و عملاً به "قانون اساسی" بخش بزرگی از "جنبش صهیونیزم" تبدیل شد. این مقاله، با رد "سیاست گام به گام" که توسط رهبرانی چون "حیم وایزمن" با دقت و وسواس پیگیری می‌شد، هرگونه مماشات با ساکنان بومی فلسطین را مردود و غیرمفید می‌دانست.

در بخش‌هایی از این مقاله آمده است: "... باید این رؤیای کودکانه را کنار نهاد که به تصور بعضی ممکن است به اعراب رشوه داد تا راضی شوند سرزمین خود را در اختیار ما بگذارند. استعمار صهیونیزم در فلسطین، دو راه بیشتر در مقابل خود ندارد؛

یا هدفش را رها کند، یا اراده و خواست سکنة بومی فلسطین را زیر پا بگذارد و در صورت تمایل به انتخاب شق اخیر، چاره‌ای ندارد جز آن‌که علیه اعراب فلسطینی به زور متوسل شود. یعنی باید دیواری آهنین از سر نیزه به وجود آورد تا مردم بومی نتوانند جلوی پیشرفت اهداف ما را سد کنند، و بدانیم که غیر از این هیچ اقدام دیگری ما را به مقصود نخواهد رساند، گرچه در عین حال نیز نباید هرگونه توافقی با اعراب را کاملاً غیرممکن تصور کنیم ولی البته نمی‌توان در پی توافق‌هایی بود که به آن‌ها امتیاز می‌دهد. چرا که اگر اعراب، حتی امید ناچیزی به خلاصی از دست ما داشته باشند، محال است به خاطر کلمات و وعده‌هایی فریبنده از هدف خود دست بکشند، ولی وقتی احساس کنند کوچک‌ترین روزنه‌ای در دیوار آهنین وجود ندارد، دست بسته تسلیم ما خواهند بود. بنابراین هرگونه توافقی با اعراب در هر زمینه‌ای اعم از:

عدم اخراجشان، تضمین حقوق برابر و یا برقراری حق خودمختاری ملی، تنها زمانی میسر است که دیوار آهنین یهود در فلسطین کامل شده و حکومت ما بدون کم‌ترین اعمال نفوذ از سوی اعراب در فلسطین استقرار یافته باشد. به عبارت بهتر، ما فقط موقعی می توانیم در آینده با اعراب به توافق‌های دلخواه دست یابیم که در حال حاضر از هرگونه توافقی با آنان خودداری کنیم..."

آینده نشان داد که حتی صهیونیست‌های مخالف "ژابوتینسکی" چون "بن گوریون" و "وایزمن" به شدت به اندیشه‌های او پایبند هستند و از این منظر باید"ژابوتینسکی" را از تئوری‌پردازان اصلی "دولت یهودی" دانست.

● مکتب قصابان

در سال ۱۹۳۶، "ژابوتینسکی"، پیروان خود را به طور کلی از وابستگی به "هاگانا" جدا کرد و آن‌ها را در یک سازمان تروریستی جدید با نام "ایرگون" سازماندهی نمود. مدتی بعد، گروهی از اعضای افراطی "ایرگون"، ژابوتینسکی را به تسامح متهم کرده و از "ایرگون" منشعب شدند. این گروه، به نام رهبر آن "آوراهام اشترن"، به "گروه اشترن" شهرت پیدا کرد. این سازمان‏ها گرچه در ظاهر با سیاست‏های "آژانس یهود" و "هاگانا" اظهار مخالفت می‏کردند، اما عملاً در جهت اهداف "آژانس یهود" حرکت می‌کردند(در «دولت عبری» به نام و تصویر این شخص نیز سکه و تمبرضرب شد). عمده‏ترین کار این گروه‏های تروریستی، تا چندین سال، عملیات نظامی علیه غیرنظامیان عرب و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان بود. "ژابوتینسکی" سال‌های کوتاه باقی‌مانده از عمر خود را صرف عملی کردن نظریة خود کرد و علی‌رغم رویة افراطی‌اش -که همواره باعث انزوای او بود - شاگران متبحری را تربیت کرد که در بخش‌های بعدی به آنان خواهیم پرداخت.

ژابوتینسکی به سال ۱۹۴۰ در آمریکا مرد و به خاک سپرده شد. شاگردان او در دولت یهودی، ۲۴ سال بعد جنازة او را به فلسطین اشغالی منتقل کردند و به نام و یاد او "سکه" ضرب کردند.

● دندان های تیز "آژانس یهود"

در اوایل دهه ۱۹۴۰ فرماندهی "هاگانا" یک نیروی ضربت محرمانه با عنوان "پالماخ" تأسیس کرد که متشکل از ۵۰۰۰ نیروی جنگی زبده بود.اعضای این گروه‏ها، به اضافة "هاگانا" با آغاز جنگ دوم جهانی فرصت کسب تجربه‏های فراوان و دریافت آموزش‏های ویژه در اردوی متفقین را پیدا کردند . این تشکیلات "نظامی-تروریستی" با توسعة کمی و کیفی، تا سال ۱۹۴۵، در حدود هفتاد هزار یهودی مسلّح آموزش دیده را شامل می‏شدند. این در حالی بود که با هر گونه گروه مسلح عرب از سوی "دولت قیمومیت" با شدت و خشونت رفتار می‏شد. همزمان با پیگیری "صندوق آژانس یهود" ایجاد صنایع نظامی در فلسطین آغاز و همچنین تسلیحات استراتژیکی از حامیان غربی صهیونیست‏ها خریداری شد. "بن گوریون" از رهبران صهیونیست‏ها که بعدها اولین رییس‏جمهور رژیم صهیونیستی شد، در خاطرات خود می‏نویسد:

"با کم‌تر از یک میلیون دلار، وسایلی از آمریکا خریدیم که ارزش آن‌ها بالغ بر ۲۰ میلیون دلار بود."

● حقیقت ماجرای فروش اراضی

تنها بخش برنامة "دولت قیمومیت" که با موفقیت کامل، پیش نمی‏رفت، خرید اراضی از اعراب مسلمان بود. ترفندها و تردستی‏های فراوانی توسط صهیونیست‏ها و "دولت قیمومیت" به کار گرفته شد تا زمین‏های زراعی و املاک اعراب به صورت قانونی به یهودیان منتقل شود، اما حساسیت مسلمانان نسبت به انگلستان و یهودیان و مقاومت منفی آنان، مانع از توفیق این برنامه می‏شد. صدور فتاوای تحریم فروش زمین به یهودیان از سوی علمای مسلمان، کار را برای خریداران یهودی دشوارتر کرد. اجیر کردن واسطه‏های مسلمان مؤثرترین روش برای خرید اراضی و املاک بود که از سوی یهودیان اتخاذ شد. یکی از واسطه‏ها "سیدضیاءالدین طباطبایی" مجری کودتای سال۱۲۹۹ هجری خورشیدی در ایران بود که در ظاهر به فلسطین تبعید شد؛ ولی در آنجا، به عنوان یک مسلمان، اراضی مسلمانانی را که بر اثر فشارهای "دولت قیمومیت" رو به ورشکستگی می‌رفتند، می‏خرید و سپس به صهیونیست‏ها می‏فروخت. البته روش‏های خشونت‏آمیز هم کماکان اِعمال می‌شد و هفته‏ای نبود که گروهی از کشاورزان عرب هدف ترور، ضرب و شتم و آدم‏ربایی قرار نگیرند. با همة این احوال، در پایان "دورة قیمومیت" (سال ۱۹۴۸) چیزی کم‌تر از دو درصد از اراضی سرزمین فلسطین، به صورت قانونی به نام یهودیان ثبت شد اما این خلا? با واگذاری اراضی دولتی به یهودیان از سوی "دولت قیمومیت" تا حدودی جبران شد. مجموع "اراضی دولتی" که در این دوره به یهودیان واگذار شد، بالغ بر هفده هزار و پانصد هکتار می‏شود.

● فرزند نافرمان انگلستان

یکی از سیاست های بریتانیا برای تقویت زیر بناهای سیاسی و اقتصادی صهیونیست ها در فلسطین ،گماردن مقامات انگلیسی طرفدار صهیونیزم به پست‏های مهم اداری و سیاسی فلسطین بود اما آزادی عمل "آژانس یهود" در فلسطین به قدری پیش رفته بود که هیچ گونه اعمال محدودیتی را بر نمی تافت. در همان سال‏های آغاز اشغال فلسطین، نهادی با نام "ادارة سرزمین اشغال شدة دشمن" توسط انگلستان تأسیس شد تا کنترل امور جاری فلسطیمن را بر عهده بگیرد. در این اداره افسران، شخصیت‏ها و بازرگانان یهودی استخدام شدند. رؤسای انگلیسی این نهاد همگی از طرفداران صهیونیزم بودند.کار به جایی رسید که "سِر لوئیس بولس" آخرین رییس ادارة مذکور با این که طرفدار پر و پا قری صهیونیزم بود، از شدت فشارهای صهیونیست‏ها آن چنان به تنگ آمد که از مقام خود استعفا داد. وی طی نامه‏ای که برای "فرمانده کل قوای انگلستان در شرق" به قاهره ارسال کرد، نوشت:

"آژانس یهود، تسلیم دستورات حکومت نیست، توقعات زیادی برای پیشبرد یهود دارد که از حد تفاهم و توافق گذشته است، تا آن‌جا که این آژانس مدعی است قدرت من و قدرت هر ادارة دیگر فلسطین باید به آن‌ها سپرده شود. وعده‏های ما، دیگر در مسلمانان و مسیحیان اثری ندارد و در اثر خلف وعده‏ها و بدقولی‏هایی که از ما دیده‏اند، به کلی از آن‌ها سلب اطمینان شده و دیگر باور نخواهند کرد که ما روزی به وعده‏هایی که در موقع ورود به بیت‏المقدس به آن‌ها داده‏ایم، عمل خواهیم کرد، زیرا حقایق فراوانی وعده‏های ما را تکذیب می‏کند؛ رسمی کردن زبان عبری؛ تشکیل دستگاه‏های قضایی مستقل یهودی؛ عضویت صهیونیست‏ها در بسیاری از پست‏های حکومت فلسطین و امتیازات فراوانی که به صهیونیست‏ها برای مهاجرت و مسافرت داده‏ایم، عناصر غیریهود را معتقد کرده که ما با یهودیان ساخت و پاخت داریم."

البته چنین گزارشاتی که ظاهراً ناشی از ساده‏لوحی نویسندة آن است، هیچ تأثیری در سیاست‏های جاری در انگلستان نداشت.

● زمان تحقق وعدة موعود

سرانجام در ژانویة سال ۱۹۲۰، حکومت نظامی در فلسطین لغو شد و "سِر هربرت ساموئل" با عنوان اولین "کمیسر عالی بریتانیا" به جای "اداره سرزمین اشغال شده دشمن"، ریاست حکومت فلسطین را برعهده گرفت. "ساموئل" یک یهودی صهیونیست انگلیسی و از طراحان "اعلامیه بالفور" بود که با حمایت و پیگیری "حییم وایزمن"- رئیس "سازمان جهانی صهیونیزم"- به فلسطین مأمور شد.

در دستگاه حاکمة انگلستان هیچ‏کس برای عملی کردن "اعلامیه بالفور" و تبدیل فلسطین به "موطن ملی یهود"، مناسب ‏تر از "ساموئل" نبود. وی معاون خود و دادستان کل حکومت قیمومیت را نیز از میان یهودیان صهیونیست انگلیسی برگزید. وقتی جناب "کمیسر عالی" در یک کمیتة یهودی حاضر شد و به زبان عبری مطالبی از کتاب مقدس قرائت کرد، بسیاری از صهیونیست‏ها پی ‏بردند که زمان تحقق وعدة موعود به زودی فرا خواهد رسید.

محمدعلی صمدی



همچنین مشاهده کنید