پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

خالق قهرمانان غمگین


خالق قهرمانان غمگین

نگاهی به زندگی و آثار ژان آنوی نمایشنامه نویس فرانسوی

"هنرپیشگان همیشه مرا مجذوب می‌کردند، همه گروه‌ها، بازیگران نقش‌های مشخص‌ چون دلقک‌ها، قهرمانان جوان، خیانت پیشگان و عشاق، برایم جالب بودند هر چند باید بعد از پرده اول سالن را ترک کنم ‌ ولی درهمان مدت کوتاه بازیگران‌ مرا سخت به هیجان می‌آوردند."

این اظهار‌نظر نمایشنامه‌نویس بزرگ قرن بیستم فرانسه‌"ژان آنوی‌" از یاد‌آوری دوران نوجوانی خود است. کسی که به گفته خودش زندگی شخصی‌اش به اندازه کتاب‌هایش هیچ گاه جالب و هیجان برانگیز نبود. "من شرح حال ویژه‌ای ندارم و از این بابت خیلی خوشحالم."

ژان آنوی در ۲۳ ژوئیه ۱۹۱۰ در شهر"بردو" فرانسه به دنیا آمد، مادرش ویلون می‌نواخت و پدرش با خیاطی کردن امرارمعاش می‌کرد. کودکی آنوی به آرامی با تحصیل درمدرسه کلبر گذشت.

در دوازده سالگی، نخستین اشعارش را سرود و در شانزده سالگی نخستین نمایشنامه‌اش را با عنوان‌"‌زن روی بخاری‌" نوشت.

درجوانی راهی پاریس، مهد تئاتر فرانسه، شد ودنیای جادویی تئاتراو را شیفته خود کرد. با مطالعه آثاربزرگان نمایشنامه‌نویسی دنیا درِ تازه‌ای از دنیای هنر به او گشوده شد.

او خود گفته است:"من بی استاد بزرگ شدم و تا سال ۱۹۲۸"کلودل" را درست نمی‌شناختم و آثار پیرآندللو و برنارد‌ شاو را در جیب داشتم. اما با وجود این تنها بودم، تنها با ترسی که به زودی ۲۰ ساله می‌شوم و ‌تنها با عشق به تئاتر و تمام ناپختگیم. درشرایطی که در تئاترها، نمایش‌های عادی اجرا می‌شد چه کسی می‌توانست راهنمای من باشد، ۱۸ ساله، تحصیل نکرده و برای معاش سرگردان و این ترسی بی‌پایان بود..."

در همان سال تماشای نمایش"زیگفرید"اثرژان ژیرودو به کارگردانی لویی ژووه در تئاتر بزرگ شانزه لیزه او را منقلب کرد و موجب شد تا همیشه احترام ویژه‌ای برای ژیردو قائل شود.

او در پاریس وارد دانشگاه شد و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و به مدت دوسال در یک موسسه تبلیغاتی مشغول به کار شد و سرانجام در سال ۱۹۳۱ با پی‌گیری و تلاش فراوان توانست منشی لویی ژووه کارگردان مشهور تئاتر فرانسه شود.

پس از یک سال برای آن که بتواند با فراغت بیشتر تمام وقت خود را صرف نوشتن نمایشنامه کند از این کار کناره گرفت و با اجرای نخستین نمایشنامه‌اش‌"سمور" در صحنه به موفقیت دست پیدا کرد. از همان دوران بود که آنوی عصیانگرانه به سبک خاص خود دست پیدا کرد، سبکی که کاملا با سبک ژیرو‌دو متفاوت بود.

ازدواج با‌"مونل والانتن"هنرپیشه زن فرانسه زندگی شخصی او را به طرز عجیبی به تئاتر آمیخت و تصمیم گرفت دیگر فقط از طریق تئاتر زندگی کند.

در سال ۱۹۳۷ آنوی با کارگردانان نامی چون آندره بارساک و زوج هنری ژورژو لودمیلا پیتوف که نمایشنامه‌های‌"مسافر بی‌ توشه" و" وحشی‌ها"ی او را به اتفاق همسرش کارگردانی کردند، آشنا شد و بارساک در سال ۱۹۳۸نمایشنامه دیگر او "رقص دزدان " را که کمدی جذاب بود به صحنه برد که با استقبال خوبی مواجه شد.

پس از این موفقیت،آنوی نخستین مجموعه‌های آثارش را با عنوان‌"‌سیاه"، "سرخ" و "دندان قروچه‌ای" منتشر کرد.

● آثارآنوی

ژان آنوی که در طول حیاتش بیش از ۳۰ نمایشنامه نوشت با اجرای برخی از آثارش در کشورهای مختلف زود به شهرت جهانی رسید. آثار این نمایشنامه‌نویس به خاطر تصویری که‌ از وضع انسان و رابطه او با دنیای خود می‌دهند و همچنین از لحاظ شکل و ارزش‌های نمایشی، جالبند؛ او با انسان و مقامش در دنیا سر و کار دارد.

مواجه انسان با سرنوشتش موضوع اصلی نمایشنامه‌های آنوی است؛ پول و عشق، موضوعاتی درجه دوم هستند که انسان را در رابطه با آرزوها، سازش‌‌ها، بزرگی و پستی‌های او بهتر نشان می‌دهند.

هر چند دید اصلی آنوی در آثارش معمولا یکسان هستند اما در آثار مختلفش برداشت‌ها و نقطه نظرها تغییر می‌کنند.

بخشی از نمایشنامه‌های این نویسنده فرانسوی براساس مضامین تاریخی و با اقتباس از نمایشنامه‌های قدیمی یونان شکل گرفته‌؛ نمایشنامه‌هایی مانند"آنتیگون" که آنوی در سال ۱۹۴۴ با اقتباس از تراژدی معروف سوفوکل نوشت. یا "مده‌آ" که در سال ۱۹۵۳ براساس اثر معروف اوریپید یونانی شکل گرفت. نمایشنامه‌"چکاوک" او نیز برگرفته از سرنوشت ژاندراک معروف است. همچنین "بکت" این نویسنده نیز در سال ۱۹۵۹ با نگاهی به تاریخ نورومان‌ها نوشته شد. "رمئو و ژانت" نمایشنامه دیگری از اوست که با اقتباس از تراژدی عاشقانه و معروف شکسپیر درسال ۱۹۴۶ جان گرفت.

آنوی که در سال ۱۹۴۵ به شدت تحت تأثیر تیر‌باران دوست شاعرش برازیلاخ قرار گرفته بود از آن پس در نمایشنامه‌هایش خالق ‌قهرمانان غمگین‌ شد. او در دنیای تئاتر‌های خود که همه متن‌هایشان در سال‌های پیش و پس از جنگ جهانی‌ دوم نوشته شد با استفاده از همه اصول و تکنیک‌های تئاتری مسایلی را مطرح می‌کند که مسایل زمانش محسوب می‌شود؛ مسایلی که با خلوص و صداقت آمیخته شده، همراه با استقامت و بدبینی دربرابر دنیای بیمار و غیر‌قابل علاج.

تم‌های آثار آنوی به طور مشخص از هیولای موحش فقر که موجب نابودی انسان می‌شود، پول که علاوه بر خوشبخت کردن انسان و موفقیت او در پیروزی عشق، مانع شکست و دور شدن او از عشق است و خاطرات گذشته که فکر کردن به آن هم موجب التیام دردهای امروز وهم سبب‌ساز گریز انسان از یاد‌آوری واقعیات تلخ گذشته و روی آوردن به تخیل می‌شود، سخن می‌گوید.

آنوی که در اثر مطالعه فراوان، با آثار بسیاری از بزرگان آشنا شد، عقیده ‌داشت یک نویسنده قبل از هر چیز باید محیطی شاعرانه ایجاد کند و در آن بازیگران را به بازی گرفت تا آنان براساس موقعیت‌های خیالی که در آن قرارمی گیرند ایفای نقش کنند، درست مانند مولیر و ماریوو نویسندگان کلاسیک.

آنوی در نمایشنامه معروف خود"آنتی گون" نشان می‌دهد فقط یک داستان‌سرا و نقال نیست بلکه او بیش از هر چیز به مسئله موقعیت بشر در روی زمین توجه دارد و می‌خواهد این پوچی و انطباق نداشتن بین انسان‌ها را نشان دهد و بر همین اساس است که اثرش با نمایشنامه معروف سوفوکل متفاوت می‌شود و این نویسنده می‌تواند بر اساس تراژدی کهن یونان،اثری مطابق با ذوق مردم جامعه امروز بنویسد.

عقایدی که آنوی درآثارش از آن صحبت می‌کند؛ هم در شخصیت‌ها، هم در ساختمان نمایشنامه و هم در موقعیتی که به وجود می‌آید، بیان می‌شود. او عقیده‌هایش را در قالب پند و اندرز در دهان شخصیت‌های نمایشنامه‌هایش نمی‌گذارد‌. هرچند گفت‌وگو‌ها در نمایشنامه های او از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند اما جزء جزء نمایشنامه‌اش به شکل گیری جریان اصلی کمک می‌کند.

در آثار او داستان، طرح توطئه، شخصیت و دیالوگ همه وحدت هدفی دارند و در راستای یک موضوع ثابت حرکت می‌کنند.

هر چند با گذشت سال‌ها جهان بینی آنوی تغییر نمی‌کند اما در آثار آخر خود بدبین‌تر از آثار نخست قلم فرسایی می کند.

قهرمانان غمگین آثارژان آنوی اکثرا تنها و مخالف عرف و ارزش‌های اجتماع هستند و به مخالفت با جامعه و زندگی خود می پردازند.

هر‌چه آنوی پابه سن می‌گذارد و پخته‌ترمی شود نمایشنامه‌هایش از عصیان‌های جوانی او خالی‌تر می‌شود و جای خود را به سر خورد‌گی می‌دهد.

آنوی با خلق دنیای اسطوره‌های شخصی برای آثارش، این شخصیت‌ها را وسیله‌ای ‌برای بیان موقعیت‌های خاص نمایشی و نظرات خود قرار می‌دهد.

گر‌چه این نمایشنامه‌نویس آثارش را در سه مجموعه سیاه، سرخ، درخشان و نمایشنامه‌های پر سر و صدا طبقه‌بندی کرده که از نظر واقعیت‌گرایی، خیال‌پردازی و آمیزش این دو وجه قابل توجهند اما از نظر تم، موضوع و تشابه آثارش با هم می‌توان آن‌ها را به سه دسته عمده تقسیم کرد: آثاری مانند "مسافر بی توشه" و"رقص دزدان" که در سال ۱۹۳۰ نوشته شد با تم گرفتاری از شخصیتی می‌گوید که می‌خواهد از گذشته خود فرار کند و اغلب موفق نمی‌شود. او در این قبیل نمایشنامه‌هایش به انتقاد‌ خوش باوری نویسندگانی می‌پرداخت که مسایل بغرنج زندگی را به طور سطحی در نمایشنامه‌هایشان نشان می‌دادند.

در دسته دوم آثار آنوی نمایشنامه‌های تاریخی و اقتباسی مانند‌"آنتی گون"،"مده آ" و‌"رمئو و ژانت" شخصیت‌ها شکل قهرمانی می‌گیرند و در مقابل واقعیت قرار داده می‌شوند. مرگی محسوس در نمایشنامه‌های این مجموعه‌اش وجود دارد.

دردسته سوم نمایشنامه‌های او نیز که در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۹ نوشته شده‌اند، می‌توان از آن‌ها با عنوان "ساختن با زندگی" یاد کرد، نمایشنامه‌هایی که دیگر نویسنده در آن به خلق شخصیت‌های قهرمانی و خصوصیات انعطاف‌ناپذیر نمی‌پردازد و شخصیت‌های معمولی و روزمره‌تری راخلق می‌کند که با واقعیات زندگی مواجه می‌شوند.

برداشت آنوی از تراژدی‌های تاریخی از نقطه‌نظر طرح مسایل انسانی دنیای امروز در قالب این داستان‌های برای تماشاگران امروز قابل توجه است. او به لحاظ سبک نویسندگی، عمق فکر، احساس و درک دقیق بدون تردید یکی از درام‌نویسان بزرگ معاصر به شمار می‌آید. او در طول زندگی‌اش ‌موفق شد آثار با ارزشی به گنجینه ادبیات جهان بیفزاید. از دیگر نوشته‌های او می‌توان به‌ "ژه زابل"،"سیسیل یا مکتب پدران"ریال"والس گاو بازان"،"بیتوس بیچاره"،"نانوا، زن نانوا و شاگرد نانوا" و رئیس اپرا" که در سال ۱۹۷۱ نوشت اشاره کرد.

سرانجام پدر قهرمان‌های خیالی نمایشنامه‌های قرن بیستم در سال ۱۹۸۷ با واقعیت بزرگ زندگی مواجه شد و در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت.

فروغ سجادی



همچنین مشاهده کنید