چهارشنبه, ۲۲ فروردین, ۱۴۰۳ / 10 April, 2024
مجله ویستا

دخالت پیش فرضها در فهم دین


دخالت پیش فرضها در فهم دین

فهم دین علاوه بر قواعد و اصول لازم ممکن است با پیش فرضهایی همراه باشد و این پیش فرضها, فهم را کاملا متمایز بنماید این که ذهنیت ها و پیش فرضها تا چه اندازه در فهم دین دخیل هستند و آیا با وجود آنها امکان دستیابی به حقیقت دین وجود دارد و یا خیر, چیزهایی اند که باید در آنها دقت به عمل آید

مباحثی در باره دین : ۹ - دخالت پیش فرضها در فهم دین

فهم دین علاوه بر قواعد و اصول لازم ممکن است با پیش فرضهایی همراه باشد و این پیش فرضها، فهم را کاملا متمایز بنماید. این که ذهنیت ها و پیش فرضها تا چه اندازه در فهم دین دخیل هستند و آیا با وجود آنها امکان دستیابی به حقیقت دین وجود دارد و یا خیر، چیزهایی اند که باید در آنها دقت به عمل آید.

در طول تاریخ اجتهاد در دین، تفاوتهای قابل توجهی میان فقها و متکلمان دینی پدید آمده و نحله های گوناگونی شکل گرفته است . آیا به راستی همه این فهم ها درست بوده اند و همه آنها دستاوردهایی دینی است ؟

بی شک کسانی که وحی و یا کلام اولیای دین را می‎شنوند، در ذهن خود از آن مفاهیم تصوراتی دارند. حتی ممکن است درباره خدا، ملائکه، معاد و بهشت نیز این تصورات وجود داشته باشد; و یا درباره عبادت، راز و نیاز با خدا و کیفیت ارتباط بندگان با معبود خود در ذهن ها برای آن شکل و صورتی وجود داشته باشد.

بنابر آنچه از امام باقر(ع) نقل شده فرمود: "کل ما میزتموه بأوهامکم فی أدق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم و لعل النمل الصغار تتوهم ان لله تعالی زبانیتین"(۱) "هر چه را که شما با وهم هایتان تشخیص می‎دهید در دقیق ترین معناهایش ساخته ذهن شماست، و چه بسا مورچه کوچک هم خیال کند که خداوند دو شاخک دارد."

تحولاتی که ممکن است در طول زمان در برخی مفاهیم پدید آید، انتظاراتی که گروههایی برحسب خواسته هایشان از دین داشته باشند، تحولات اجتماعی و رو به رشد جوامع، همه عواملی هستند که ممکن است فهم دین را دچار تحول کنند و هر کسی از دین چیزی به دست آورد. آیا همه اینها دین است و روندگان آن، راه راست و درستی طی کرده اند؟ آیا چنین برداشت هایی تطبیق مفاهیم دینی با ذهنیت ها و خواست ها نیست ؟ تصورات و برداشت های افراد برحسب استعداد و ذهنیت ها بسیار فراوان است . به همین دلیل ممکن است بدون رعایت قواعد فهم و برداشت، هر کسی برداشتی از انجام فرایض و اعمال دینی پیدا کند و بر همان اساس هم اعمال و تکالیف خود را انجام دهد. اگر برداشت ها و تفسیرها از دین مطابق با اصول و مبانی نباشد، چنین تکالیفی دیگر دینی نخواهد بود، بلکه هواها و خواسته ها و ایده های خود افراد است .

تفاوت تفسیر و استنباط از دین درست است، اما نباید نکته ای اساسی را در این باره نادیده گرفت و یا از آن غفلت کرد. کسانی که دین را دریافته و به مردم ابلاغ می‎کرده اند، از سویی به وحی متصل بوده اند و از سوی دیگر با مردم ارتباط داشته اند. آنان تلاش کرده اند مقصود وحی را با زبان مردم به آنان توضیح دهند و متدینان را به افق نزدیکی در فهم دین برسانند.

از جمله کارها و مأموریت هایی که به عهده انبیا گذاشته شده بود تبیین دقیق دین برای مردم بود: (یا أهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب ...)(۲) "ای اهل کتاب ! فرستاده ما به سوی شما آمد تا بسیاری از آنچه را که از کتاب پنهان می‎کردید برایتان تبیین کند... ." (و ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم )(۳) "و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم جز به زبان قومش تا این که برای آنان تبیین کند." (و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون )(۴) "و ما نازل کردیم برای تو ذکر [قرآن ] را تا برای مردم آنچه را که برای آنان نازل شده است تبیین کنی ; باشد که بیندیشند."

وقتی که آورندگان وحی نقش خود را در تبیین آیات الهی به درستی ایفا کردند، برای مردم و مخاطبانشان فهم جمعی پدید خواهد آمد; و با این توصیف، فهم ها در مورد یک چیز به هم نزدیک می‎شوند و در مسائلی اتفاق نظر به وجود می‎آید; سیره متشرعان را می‎سازد و به تدریج به نسل های بعدی منتقل می‎شود.

جانشینان پیامبران و به خصوص اوصیای پیامبر اسلام (ص) نیز همین نقش مهم را عهده دار بوده اند. مدتی طولانی در میان مردم حضور داشته اند و با بدعت ها و تحریف ها برخورد کرده اند و حقیقت دین را برای مردم بازگو نموده اند. متدینان را به رغم تفاوتها و اختلاف نظرها، به دیدگاهی نزدیک کرده اند. این تلاشها فهم عرفی و جمعی را پدید آورده و روشی را در میان متشرعان ایجاد کرده است . در فهم دین و اجتهاد و استنباط باید به این مهم توجه شود; فهم جمعی از متون دینی با رعایت قواعد فهم .

در ادیان قبل از اسلام تغییر و تحولاتی رخ داده است که از آن به تحریف و یا بدعت تعبیر می‎شود. این واقعیت در قرآن نیز منعکس شده است : (فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به )(۵) "به خاطر عهدشکنی آنها لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت نمودیم . کلمات را از جایگاهشان تحریف می‎کردند و فراموش کردند بخشی از آنچه را که به ایشان پند داده شده بود."

چنین برخوردهایی با دستورات دینی چه بسا به خاطر منفعت طلبی و چه بسا به جهت تحمیل عقاید، ایده ها و ذوق خود بر تعالیم دین بوده که حاصل آن قرار دادن دین در محاق است . این روش را قرآن مجید از برخورد برخی یهودیان با اسلام بازگو کرده است : (أفتطمعون أن یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلا م الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون )(۶) "آیا امید دارید که ایمان بیاورند؟ در حالی که گروهی از آنان کسانی هستند که کلام خدا را می‎شنوند و آن را تحریف می‎کنند پس از آن که آن را می‎فهمند، و آنان می‎دانند."

در قرآن علاوه بر تذکر نکته فوق آیاتی نیز به این حقیقت پرداخته است که آنچه خداوند اراده کرده و فرستاده همان دین حقیقی است و دیگران حتی پیامبر حق ندارند بر آنها چیزی بیفزایند. (تنزیل من رب العالمین ‏ و لو تقول علینا بعض الاقاویل ‏ لا خذنا منه بالیمین ‏ ثم لقطعنا منه الوتین )(۷) "فرود آمده از جانب پروردگار عالمیان است ; و اگر بر ما سخنانی می‎بست، دست راستش را می‎گرفتیم سپس شاهرگش را می‎بریدیم ."

ورود در مباحث دینی بدون رعایت ضوابط لازم، نگرانی تحریف در دین را در پی دارد. و تحریف تنها منحصر در تحریف لفظی نیست، بلکه گاهی تحریف معنوی است . یعنی پیامی دینی را به گونه ای استفاده کنیم که مقصود دین نباشد. در کتاب اصول کافی بابی آمده است درباره بدعت و نظر دادن درباره دین و قیاس در آن.در احادیث آن باب از آثار بدعت و بدعت گذاران سخن به میان آمده است . در همان باب، احکام الهی تغییر ناپذیر معرفی شده است : "حلال محمد حلال أبدا الی یوم القیامة و حرامه حرام أبدا الی یوم القیامة"(۸) "حلال محمد(ص) تا قیامت حلال و حرام او تا قیامت حرام است ."

حدیث صحیح، و دلالتش نیز روشن است . طبق مفاد همین نوع ادله، هر نوع اسنادی به دین و هر برداشتی از آن نمی تواند صحیح تلقی شود. مثلا تأویل های ناروایی که از سوی برخی فرقه ها انجام می‎گیرد، با ظواهر الفاظ و ضوابط سازگار نیست . روش کسانی که از دین برداشت سطحی آمیخته با احساسات می‎کنند و فرازی و یا آیه ای و یا روایتی را بدون توجه به ادله دیگر دستاویز قرار می‎دهند و بر اساس همان حکم دینی صادر می‎کنند، نمی تواند درست باشد.

در صورتی که اهل فن با قواعد و مبانی عرفی و ضوابط شناخته شده مبادرت به دین شناسی کنند و از آن برداشت به عمل آورند به گونه ای که تفسیرها و برداشت ها با سایر بخش ها و روح و حقیقت دین سازگار باشد، پذیرفته است ; و اختلاف فهم ها در این صورت قابل قبول است، چنان که در میان فقها و حتی متکلمان مرسوم و جاری است .

منظور ما از روح و حقیقت دین نیز امری غیرقابل وصول و مجمل نیست ; و به عبارت دیگر مراد ما از روح و حقیقت دین، فلسفه دین و هدف از ارسال رسل و انزال کتب است که اعتلای اخلاقی و معنوی بشر می‎باشد.

تذکر این نکته نیز ضروری است که مقصود از تغییرناپذیر بودن احکام الهی - که در حدیث فوق به آن اشاره شد - تغییرناپذیری حکم شارع با محفوظ بودن و بقای موضوع آن است . زیرا نسبت هر حکمی به موضوع خود مانند نسبت معلول به علت است و با بقای علت، انعدام و زوال معلول عقلا ممکن نخواهد بود.

بنابراین در صورت تغییر در موضوع و در نتیجه زوال موضوع اول، حکم آن نیز تغییر می‎یابد. و این تغییر از راههای مختلفی امکان پذیر است ; از جمله : تغییر ماهوی موضوع حکم نظیر استحاله در اشیای نجس، عارض شدن یکی از عناوین ثانویه بر موضوع، مزاحمت دو حکم در مقام امتثال با فرض رجحان یکی از آن دو بر دیگری، پایان موسم در احکام موسمی، تغییر در موضوعاتی که موضوع احکام ولایی و حکومتی قرار می‎گیرند، و زایل شدن علت در مواردی که حکم منصوص العلة باشد.

در تمام موارد ذکر شده، هرچند مستقیما کشف و دسترسی به مصالح یا مفاسد احکام تغییر یافته برای غیرشارع میسور نمی باشد، ولی از این که تغییری در حکم پیدا می‎شود به نحو برهان ان و کشف علت به وسیله معلول، به دست می‎آوریم که قطعا آن مصالح یا مفاسد به شکلی دستخوش تغییر و تبدل گردیده است .

براین اساس اگر فقیه در حوزه احکام غیر تعبدی، با تشخیص کارشناسان به تغییر مصلحت و مفسده واقعی یقین پیدا کرد، به طوری که بقای حکم اول گزاف باشد، می‎تواند حکم جدیدی را استنباط نماید. در حقیقت در این گونه موارد حکم سابق تغییر نیافته، بلکه موضوع حقیقی آن که همان مصالح و مفاسد واقعی می‎باشد تغییر کرده است ; و تعبیر به تغییر حکم در آنها تعبیر مسامحه ای است .(۹)

محمد صالحی

زیرنویسها :

[۱] مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۲۹۲ و ۲۹۳، حدیث ۲۳ .

[۲] سوره مائده (۵)، آیه ۱۵) .

[۳] سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۴ .

[۴] سوره نحل (۱۶)، آیه ۴۴ .

[۵] سوره مائده (۵)، آیه ۱۳) .

[۶] سوره بقره (۲)، آیه ۷۵ .

[۷] سوره حاقه (۶۹)، آیات ۴۳ - ۴۶ .

[۸] کلینی، کافی، ج ۱، ص ۵۸، حدیث ۱۹) .

[۹] برای تفصیل، ر.ک : "پاسخ به پرسشهایی پیرامون مجازاتهای اسلامی"، پاسخ پرسش اول ; همچنین : رساله استفتائات، ج ۲، ص ۵۰۷ - ۵۰۹، سؤال ۲۴۹۲ .

منبع : کتاب اسلام دین فطرت ص ۵۵ تا ۶۰ ؛ آیه الله منتظری

محمد صالحی – ۱۰/۱/۹۳ http://mahsan.parsiblog.com/



همچنین مشاهده کنید