چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
این زن محبت تقسیم می کند
آن موقع با یک سکه ۵ ریالی میشد یک روز خوب داشت، میشد بچه شادی بود و زنگهای تفریح، خوراکیهای خوشمزه خرید. آن موقع خوشحالی بچهها خرج زیادی نداشت، اما بچههایی هم بودند که بیپول، منتظر زنگ آخر میماندند تا دل ضعفه را پای سفره نان و پنیرشان ببرند؛ اگر بود.
آن موقعها از این بچه ندارها کم نبود، اما به او یاد داده بودند که باید سکه ۵ ریالیاش حتی لباس و عروسکهایش را با این بچهها قسمت کند تا آنها هم مزه خوشحالی را بچشند. آن موقعها پدر، معلم بود و دختر، شاگردش.
● دلها بزرگتر میشود
دنیا چرخید و چرخید تا رسید به ۱۴ سالگیاش، دختر رفت به خانه بخت. آن موقع پدر هنوز معلم بود، ولی دختر خودش، هم شاگردی میکرد و هم شاگرد داشت. او به همسر و بچههایش یاد داد که باید نیکوکار بود و دل مردم را به دست آورد. او باورش شده بود که ثروت پدر و همسرش فقط برای خودشان نیست، او همه مردم ندار را سر سفره خانوادهاش میدید؛ همانطور که هنوز فقرا سهمی از سفره او دارند.
● اینها آبرو میخرند
عروس جوان جهیزیهای ندارد تا مادرشوهر قبولش کند. هنوز هم در ده آنها اثاثیهای که دختر با خودش به خانه شوهر میآورد، ملاک عزیز بودن یا نبودن است. عروس جوان کتکخورده چون دست خالی به خانه شوهر آمده، او از شدت کتک زخمی شده و روی تخت بیمارستان افتاده، چون پدر فقیرش نتوانسته حتی چیزی برایش دست و پا کند و میان خانوادهای که احترام عروس به جهیزیه است، یک لا قبا رهایش نکند.
این زن ولی داستان آن عروس جوان را شنیده، آدمهایی که هم این عروس و هم این زن خیّر را میشناسند برایش خبر آوردهاند. او حالا مشغول تدارک جهیزیه برای دختر است تا به اسم پدر، خانه داماد را پر از اسباب و اثاثیه کند تا شاید بعد از این لااقل عروس امنیت جانی داشته باشد.
● از جهیزیه تا آذوقه فصلی
نه میخواهد اسمش را بنویسیم نه آدرسش را، عکسش را هم نه. اسم و آدرس و چهرهاش پیش ما محفوظ است، اما نسبتش با خانوادهای سرشناس و پولدار را نمیشود مخفی کرد. میگوید هیچوقت حساب و کتاب نمیکند تا بداند سالی چند میلیون تومان خرج تهیه جهیزیه دختران بیبضاعت میکند، چون کار او معامله با خداست و معامله با خدا هم دفتر و دستک نمیخواهد. اما این را میداند که هر سال به بیش از ۳۰ دخترجهیزیه میدهد تا شروع زندگیشان تلخ نباشد.
نکته: او و خانوادهاش به خانوادههای محروم آذوقه فصلی هم میدهند؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، وقتی هم که سفر خارجی میروند، برای خانوادههای تحت پوشش، لباسهای مرغوبمیخرند. «آدمهای ندار هم دل دارند» این اعتقاد قلبی این زن است
او و خانوادهاش به خانوادههای محروم آذوقه فصلی هم میدهند؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، وقتی هم که سفر خارجی میروند، برای خانوادههای تحت پوشش، لباسهای مرغوب میخرند تا دستکم یکسال با همان لباس سر کنند. «آدمهای ندار هم دل دارند» این اعتقاد قلبی این زن است.
● نیازمندان واقعی، به صف
نیازمند در این کشور کم نیست، حتی در تهرانی که به گمان شهرستانیها، شهر خوشی و بیدردی است. در تهران و حومهاش نیازمندان زیادی هستند که در صف گرفتن کمک از این زن ایستادهاند، جهیزیه، لباس و آذوقه اینها هم از قبل آماده است. نیازمندان جدیدی هم در صفاند، برای کمک به آنها محدودیت مالی وجود ندارد فقط میماند اعتماد به نیازمندان که اگر کامل شود کمک این زن و خانوادهاش از آنها دریغ نخواهد شد.
● شیادان، نیازمندان قلابی
هر کاری آفتی دارد، آفت نیکوکاری هم شیادی. شیادها همه جا سرک میکشند، آنها همه چیز را بو میکنند تا برسند به آنجایی که نان و نوایی هست. چند سال پیش یک مرد بو کشید و رسید به اینجا، پشت در خانه این زن. شناسنامه دخترش را آورده بود که نشان میداد عقد کرده است. میگفت چون جهیزیه ندارد باید تا گیسش مثل دندانش سفید شود، در خانه پدری بماند، اما این خانواده دستش را گرفتند تا عاقبت دختر آنی نشود که پدر میگوید.
اما مرد شیاد بود، دختر چند سال پیش مرده بود و پدر با شناسنامهاش شیادی میکرد، جهیزیهای هم که به نام او خریده شد، عاقبت به کام مرد شد. زن میگوید همین اتفاقات است که آنها را کمی محتاط کرده، او میگوید باید آنقدر از مردم شناخت پیدا کرد تا اگر کمکی میشود به دست نیازمند واقعی برسد، مردمان آبروداری که آبرو را نه با پول و نه با هیچ چیز دیگر معامله نمیکنند.
● دستهای بزرگ، دلهای کوچک
بعضیها دلشان کوچک است، دستشان توان بخشیدن ندارد. بعضیها، اما دلشان بزرگ است چه داشته باشند و چه نه. در محفل بعضی ثروتمندان میشود این دلهای کوچک و دستهای کوچکتر را دید. این زن همیشه مهمان این محافل است. او عروسی را میشناسد که همین اواخر لباس عروسیاش ۲۴ میلیون تومان خرج برداشت و وقتی پای سفره عقد از مهمانها هدیه میگرفت، پدرش ۱۰۰ میلیون تومان به او کادو داد.
او میگوید اینها حاضر نیستند به کسی کمک کنند، آنها با نیکوکاری غریبهاند و آدمهای نیازمند را با دخلشان شریک نمیدانند. زن از روزی میگوید که برای فامیل و دوستانش که همه مردمانی ثروتمندند، قلکهایی درست کرد تا کمکهای نقدیشان را درون آنها بریزند، اما بعضیها حتی یک سکه یا اسکناس هم درونشان نریخت. او تعبیرش از این آدمها، کسانی است که آب از دستشان نمیچکد، اما از نگاه این زن، آنهایی که دستشان به دهانشان میرسد، وسیلهای هستند که خدا مورد لطفشان قرار داده و دلی بزرگ و دستی سخاوتمند به آنها داده؛ «در مسیر کار خیر که بیفتی، دلت بزرگ میشود.»
مریم خباز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رهبر انقلاب کارگران پاکستان حجاب دولت مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی دولت سیزدهم مجلس ایران و پاکستان
شهرداری تهران سیل هواشناسی تهران کنکور پلیس فراجا سلامت فضای مجازی سازمان هواشناسی وزارت بهداشت قوه قضاییه
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو بورس سایپا تورم قیمت سکه
ترانه علیدوستی تلویزیون کتاب سریال سینمای ایران تئاتر رادیو شعر سینما فیلم سینمایی انقلاب اسلامی دفاع مقدس
کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه روسیه اتحادیه اروپا طوفان الاقصی عملیات وعده صادق اوکراین حماس
پرسپولیس فوتبال استقلال باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور رئال مادرید بارسلونا سپاهان
هوش مصنوعی فیلترینگ عیسی زارع پور تبلیغات موبایل وزیر ارتباطات ایلان ماسک اپل ناسا فناوری نخبگان همراه اول
سازمان غذا و دارو سلامت روان داروخانه پیری کاهش وزن یبوست دوش گرفتن