پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پرواز در آسمان جوانی


پرواز در آسمان جوانی

نه مخ شان بوی قرمه سبزی می دهد و نه برای خودنمایی دل به خالی کردن زیر پایشان می دهند گویی شوق پرواز چنان معتادشان کرده که حداقل هفته ای یکبار, ارتفاع ۷۷۰ متری حصارک را بالا می روند و به چشم برهم زدنی سبکبال, خود را به آسمان و عشق بی پایان شان می سپارند عشقی که به قول خودشان قابل توصیف نیست و باید لحظه لحظه آن را تجربه کرد

نه مخ‌شان بوی قرمه‌سبزی می‌دهد و نه برای خودنمایی دل به خالی‌کردن زیر پایشان می‌دهند. گویی شوق پرواز چنان معتادشان کرده که حداقل هفته‌ای یکبار، ارتفاع ۷۷۰ متری حصارک را بالا می‌روند و به چشم برهم‌زدنی سبکبال، خود را به آسمان و عشق بی‌پایان‌شان می‌سپارند؛ عشقی که به قول خودشان قابل توصیف نیست و باید لحظه‌لحظه آن را تجربه کرد.

پاراگلایدرسوار هستند‏، وسیله‌ای که ما آن را با نام چتر می‌شناسیم. تمام زندگی‌شان در آسمان به تارهای نازک چتر بسته است، اما آنقدر نیاز به هیجان و ترشح آدرنالین دارند که پیه همه‌چیز را به تنشان می‌مالند و به دل آسمان می‌زنند.

هرچند بیشتر آنها جوان هستند و سری پرشور برای پرواز دارند، اما جوان‌های قدیم هم پا به پایشان هستند و چیزی از آنها کم نمی‌آورند.

● وحشتی دوست‌داشتنی

ساعت ۷ صبح است و کم‌کم ماشین‌ها به سایت حصارک‏، دقیقا نزدیک دانشگاه علوم و تحقیقات می‌آیند و چترهایشان را ـ که هرکدام ۲۵ کیلو وزن دارد ـ برمی‌دارند و مثل کودکی که نیاز به نوازش دارد، دست بر سر چترهای بسته که قرار است تا دقایقی دیگر در آسمان تاب بخورد، می‌کشند و از سالم بودن چترشان اطمینان حاصل می‌کنند.

در همان سایت می‌توان هیجان را در چشمان جوانان بی‌تاب دید. هیچ فرقی ندارد برای اولین بار پریده‌اند یا بار چندمشان باشد، اینجا هیجان حرف اول را می‌زند.

در بین تمام رفت و آمد‌ها و روبوسی‌کردن‌های صبحگاهی جوانان، چهره‌ای آشنا از دور می‌رسد. آرش مجیدی، بازیگر سریال‌های تلویزیونی است. او در حالی که لباس فسفری به تن کرده و دور و برش نسبت به دیگران شلوغ‌تر است، سعی دارد هیجان پرواز را چندان به رو نیاورد.

او می‌گوید: ورزش، بخش عمده زندگی مرا تشکیل می‌دهد. این در شرایطی است که بسیاری از مردم با توجه به شرایط اقتصادی این موضوع مهم را به فراموشی سپرده‌اند. ورزش در جامعه مدرن امروز یکی از مهم‌ترین ضروریات به حساب می‌آید و خستگی کار روزانه را از بین می‌برد، روح را صیقل می‌دهد و این امکان را به انسان می‌دهد تا فضای جدیدی را تجربه کند.

مجیدی، پاراگلایدر را وحشتی دوست‌داشتنی معرفی می‌کند که نمی‌توان عشق آن را در کلام به دیگران فهماند.

● دقایقی پر از استرس

عقربه‌های ساعت کم‌کم روی ساعت ۸ پای خود را سفت می‌کنند و چترها یکی‌یکی‌ راه خود را در آسمان باز می‌کنند، می‌چرخند و تاب می‌خورند تا هرکس آنها را از پایین می‌بیند، چند دقیقه خیره شود و یک ‍ «ایول، خوش به حالشون» در دلش بگوید.

اولین چتر دو نفره که حدود ۲۰ دقیقه در آسمان تاب خورده بود پایش به زمین رسید. دختری بیست‌و‌دو ساله با مربی از چتر جدا می‌شود و با پاهایی لرزان، اما هیجان‌زده خود را در آغوش خواهرش رها می‌کند.

نامش افسانه توکلی است و برای اولین بار است که زیر پایش را خالی حس کرده. او می‌گوید: با این‌که خلبان همراه من بود، ولی خیلی استرس داشتم. حدود یک دقیقه اول پرواز فقط چشم‌هایم را بسته بودم، ولی وقتی دیدم می‌توانم به چترها و خلبان اطمینان کنم، از هیجانی که برایم ایجاد شده بود، لذت می‌بردم.

افسانه در حالی که هنوز دست‌های خواهرش را فشار می‌دهد و کلمات به‌سختی در ذهنش نقش می‌بندد از آرزوی دوباره‌پریدن سخن می‌گوید: «تجربه شیرینی بود، با این‌که زیر پاهایم خالی شد، ولی حس امنیت داشتم. من دوباره دوست دارم بپرم و بعد از یک خلأ بزرگ، پاهایم روی زمین سفت شود.»

● تجربه‌ای که می‌ارزد

این تب و تاب‌ها را نیز می‌توان در چهره امیرمحمد احمدی ـ که هنوز نوبت پریدنش نرسیده ـ دید. او هم برای اولین‌بار است که می‌خواهد دل به آسمان بسپارد.

او می‌گوید: ۷۵ هزار تومان برای پریدن از من گرفته‌اند، هرچند پول زیادی برای یک تفریح کوتاه است، اما به تجربه‌اش می‌ارزد. هنوز نمی‌دانم وقتی در آسمان معلق می‌شوم چه حسی خواهم داشت، ولی امیدوارم آنقدر انرژی به من بدهد که خستگی‌های روزانه‌ام از بین برود.

او در حالی که با خنده تصنعی‌اش بخشی از ترسی را که در وجودش به بازی درآمده، نشان می‌دهد از مرگ یکی از دوستانش در این ورزش سخن به میان می‌آورد: «یکی از دوستانم در راه این ورزش در سایت امامزاده هاشم جان خود را از دست داد، برای همین از پریدن خیلی‌ می‌ترسم؛ ولی چون مربی همراهم است، می‌دانم مشکلی برایم پیش نخواهد آمد و از ورزشی که انجام خواهم داد، لذت می‌برم.»

احمدی ادامه می‌دهد: با این‌که ورزش گرانی است، اما برای یکی‌دو بار ارزش تجربه کردن را دارد. حس شیرینی است وقتی می‌بینیم کسی در آسمان معلق شده است؛ حالا فکر کنید چقدر هیجان دارد وقتی خودمان در آن موقعیت قرار می‌گیریم.

● تکیه بر چند نخ

دیدن دنیایی از هیجان‌های تجربه‌نشده به طور یقین برای هریک از ما شیرینی و جذابیت خاص خود را دارد، اما گویی برای آن کسانی که تجربه تکیه‌زدن بر چند تکه پارچه و نخ را در آسمان دارند، این هیجان چندصد برابر است به طوری که وقتی سوار نیسان می‌شویم تا به بالای «کله قندی» و ایستگاه دکل برسیم، بچه‌های کارکشته هر کدام در فرصت ۱۰ دقیقه‌ای ایجاد شده برای صحبت، از هیجان پروازهای خود صحبت به میان می‌آورند و بی‌سیم‌ها و برنامه‌ پروازشان را چک می‌کنند.

یاسر که ۳۲ سال دارد و به گفته خودش بیش از ۵۰ بار پریده، می‌گوید: ورزش پاراگلایدر نیازمند آمادگی جسمانی بالایی است، هرچند ورزش یا نرمش خاصی برای آن تعریف نشده است. بعد از هر بار پرواز وقتی برای استراحت به خانه می‌رویم، چنان بدن کوبیده می‌شود که گویی با چند نفر درگیری فیزیکی صورت گرفته است.

او ادامه می‌دهد: جوان‌ها به این ورزش گرایش بیشتری دارند، این در شرایطی است که ما افراد مسن و سالخورده را نیز می‌بینیم که هر هفته جمعه‌ها خود را برای پرواز آماده می‌کنند.

این ورزشکار ادامه می‌دهد: هرچند وسایل این ورزش خیلی گران شده و همین الان در باربند نیسان به اندازه پول چهار پنج خودروی پراید چتر وجود دارد، اما پیشنهاد می‌کنم جوانان به سمت این ورزش بیایند و این تجربه جدید را کسب کنند.

او بر این باور است که خطرات این ورزش بمراتب کمتر از خطرات موجود در ورزش دوچرخه‌سواری است. من دوستی دارم که چند سال در این ورزش است و تاکنون هیچ مصدومیتی نداشته، اما همین فرد دو بار از ناحیه مچ پا بشدت در ورزش فوتبال مصدوم شده و آسیب دیده است. این موضوع را مطرح کردم تا بدانید خطرات این ورزش بمراتب کمتر از ورزش‌های دیگر است، هر چند نمی‌توان این واقعیت را کتمان کرد که احتمال هر حادثه‌ای در آن وجود دارد.

یاسر ادامه می‌دهد:‌ هرچه تجربه فرد بالاتر و با تکنیک‌ها و تاکتیک‌های پاراگلایدرسواری آشنا باشد، یقینا حادثه‌ای برای وی پیش نخواهد آمد و بدون هیچ مشکلی پا روی زمین خواهد گذاشت.

● بیداد هیجان در نقطه آغازین پرواز

وقتی از پیست موتورسواری ـ که تعداد زیادی از جوانان را که با موتورهای «کراس» به قله کوه کشانده ـ عبور می‌کنیم و به ایستگاه دکل می‌رسیم، به جمعی ۲۰ نفره که کوچک‌ترین عضو آن پنج سال دارد، برخورد می‌کنیم. پسرک پنج ساله با شیطنت به پدرش برف می‌زند و خنده‌کنان از لا‌به‌لای چترهایی که یکی‌یکی باز می‌شوند، می‌دود و کودکی‌کردن را تجربه می‌کند.

با این‌که برف همه جا را در این نقطه سفیدپوش کرده، اما چنان حرارتی در بین این جوانان وجود دارد که دیگر جایی برای یخ زدن و دست روی دست ساییدن نیست.

● ورزشی که همگانی نشده است

در تمام هیاهوهای ایجادشده، عمیدی ـ مسئول یکی از باشگاه‌های ورزش هوایی ـ در حالی که پرواز شاگردانش را کنترل می‌کند و آرام‌آرام به کار مربیان نظارت دارد، می‌گوید: از آنجا که این ورزش دارای هیجان زیادی است، بنابراین مخاطبان خاصی به این ورزش رو می‌آورند. این ورزش برخلاف آن‌که می‌گویند خطرناک است، بسیار ایمن بوده و شرایط پرواز به‌صورت کلی به پرنده بستگی دارد. اگر پرنده اصول و استانداردها را رعایت کند یقینا هیچ خطری متوجه او نخواهد بود و ما حوادث دردناکی را نخواهیم دید.

او تاکید می‌کند: کسانی که پاراگلایدرسوار می‌شوند به دنبال هیجان هستند و می‌خواهند آدرنالین خونشان خالی شود، اما متاسفانه با وجود این‌که این ورزش کاملا ورزش جوان‌پسند است، به دلیل شرایط اقتصادی و گران‌بودن تجهیزات تمام مردم بویژه جوانان جنوب شهر امکان استفاده از آن را ندارند. برای این مشکل راهکارهای لازم وجود دارد، اما باید از سوی مسئولان عملیاتی شود.

عمیدی بیان می‌کند: معاونت‌های فرهنگی موجود در مناطق شهرداری می‌توانند تجهیزات پرواز را تهیه کنند و در سایت‌های مختلفی که وجود دارد آنها را در اختیار جوانان قرار دهند تا ما شاهد باشیم جوانان قشر متوسط به پایین جامعه به پرواز روی آورده و از آن طریق بتوانند هیجانات‌شان را خالی کنند. متاسفانه به دلیل نبود چنین امکاناتی فقط افراد قشر متوسط رو به بالا به این ورزش گرایش دارند. من تاکنون ندیدم کسانی غیر از قشر مرفه جامعه به این ورزش بپردازند.

او با بیان این‌که آموزش این ورزش در دو دوره مبتدی و پیشرفته برگزار می‌شود، می‌گوید: پرواز با پاراگلایدر هنر است و فرد باید از هوا استفاده کند. فردی که دارای تجربه کافی باشد، می‌تواند ساعت‌ها در فضا معلق بماند، بدون آن‌که مشکلی برایش به وجود بیاید. کلاس‌های آموزشی این ورزش از ۷۵۰ هزار تومان به بالا بوده و این دوره‌ها تنها توسط دو باشگاه که دارای مجوزهای لازم هستند در ۳۰ ساعت کلاس آموزشی برگزار می‌شود.

● و اما...

بازکردن چترها برای پریدن و دل به آسمان دادن یقینا یک نیاز روحی است که فقط برای تعداد کمی از جوانان محقق می‌شود و تعداد دیگر در حسرت آن می‌مانند. به قول یکی از چتربازها دنیا وقتی که زیر پا خالی است رنگ و رویی دیگر دارد، اما حیف که حس‌کردن این رنگ و رو برای آن جوانی که در جنوب شهر سکونت دارد، رنگ تحقق نمی‌گیرد و شاید هیچ‌گاه نیز در حد تماشاکردن برای او فرصت فراهم نشود.

استفاده از ظرفیت‌های ورزشی یقینا برای هریک از جوانان حقی است که مسئولان باید نسبت به آن توجه و اهتمام داشته باشند و پروژه‌های خود را فقط روی کاغذ صرف نکنند.

● ورزشی برای پولدارها؟

از دور یا نزدیک وقتی به ورزش جوانانی که در سایت حصارک حضور پیدا کرده‌اند، نگاه می‌کنی خواه ناخواه این موضوع به ذهن می‌رسد که این ورزش مختص افراد متمکن و به قول معروف مرفهین است، اما آن‌طور که برخی می‌گویند این ورزش چندان ورزش مایه‌داری نیست و افراد می‌توانند به این ورزش رو بیاورند و دل به آسمان بسپارند.

اگر شما بخواهید در کوچه و محل خود هم فوتبال بازی کنید باید برای خرید توپ پلاستیکی هزینه کنید، چه برسد به ورزشی همچون پاراگلایدر.

با یک حساب سرانگشتی ساده می​توان دریافت که هزینه خرید چتر در شرایط حاضر ۱۲ الی ۱۵ میلیون تومان است و این امکان هم وجود ندارد که بتوان آن را کرایه کرد، بنابراین جوان می‌ماند و حوضش و آبی که از گرانی چترها برایش گرم نمی‌شود، چراکه برای یک پرواز ساده و تفریحی باید ۷۵ هزار تومان به بالا آن هم برای یک ربع ساعت کنار گذاشت و چشم روی بعضی قسط‌ها و چاله‌چوله‌ها بست.

مصطفی خدابخشی



همچنین مشاهده کنید