پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کارهای خوبی که از دست دولت «در می رود»


کارهای خوبی که از دست دولت «در می رود»

شوربختانه هرگاه که به نظام بودجه ریزی کشور نگاه می کنیم و هرگاه که تراز تجاری دولت ها را در سال های ماضی ورق می زنیم, نه تنها توفیقی در این مهم نمی یابیم, بلکه روند وابستگی بیشتر به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام را کم و بیش در تمام این سال ها و با شیبی افزاینده حس می کنیم چرا

۲۸ سال از پیروزی انقلاب می گذرد. در تمام این سال ها یکی از محوری ترین و راهبردی ترین شعارهای دولتمردان در همه دوران ها و دولت ها، از ملی گرا، چپ و توسعه سیاسی خواه گرفته تا راست و کارگزار و اصولگرا و مهرورز و آبادگر، «کوشش برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و کم کردن میزان صدور محصولات خام» بوده است.

اما شوربختانه هرگاه که به نظام بودجه ریزی کشور نگاه می کنیم و هرگاه که تراز تجاری دولت ها را در سال های ماضی ورق می زنیم، نه تنها توفیقی در این مهم نمی یابیم، بلکه روند وابستگی بیشتر به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام را کم و بیش در تمام این سال ها و با شیبی افزاینده حس می کنیم. چرا؟

برخی از منتقدان سهمیه بندی بنزین می گویند؛ این خجالت آور است در کشوری که صاحب یکی از بزرگ ترین مخازن نفتی و گازی جهان است، بنزین با محدودیت عرضه شود.می گویم؛ درست است، این موضوع واقعاً می تواند خجالت آور باشد، اما خجالت آورتر آن است که ما برای گریز از سهمیه بندی و ترس از عواقب آن چیزی در حدود سالانه ۱۰ میلیارد دلار از سرمایه ملی را خرج خرید این محصول و ورودش به کشور می کنیم و حتی غم انگیز تر آن که بخشی از این پول را از ذخیره ارزی برداشت می کنیم،می گویم؛ غم انگیز تر آن است که در سال گذشته (۱۳۸۵) دولت - برخلاف ماده ۶۰ قانون برنامه پنج ساله - بیش از ۷/۱۵ میلیارد دلار از موجودی حساب ذخیره ارزی را برای انجام تکالیف بازمانده اش (مثل همین خرید بنزین و پرداخت سود وام های دریافتی اش) برداشت کرد که تقریباً یک چهارم کل وجوه واریزی به این حساب از ابتدای تاسیس آن محسوب می شود،برای همین است که باید از این اقدام دولت احمدی نژاد، همه ما، به ویژه طرفداران محیط زیست دفاع کنند و رنج و درد آن را به جان بخرند.مگر نمی گوییم که سالانه میلیون ها ساعت از وقت شهروندان در ترافیک فلج کننده شهرهای بزرگ کشور تلف می شود؟

مگر نمی دانیم که وضعیت هوا در تهران، اصفهان، تبریز، مشهد، اراک و... به مرز بحرانی و فلج کننده رسیده و از آن تعبیر به خودکشی جمعی می کنند. (۸۰ درصد خودروهایی که در سطح معابر پایتخت تردد می کنند، در سامانه سوخت و احتراق خود دچار نقص فنی بوده و بیش از حد مجاز آلایندگی دارند.) این در حالی است که بیش از ۷۰ درصد آلودگی هوای پایتخت ناشی از تردد خودروهاست. مگر مجموع تلفات جاده ای ما در سال از رقم تلفات در ناامن ترین کشور جهان (عراق) فزونی نگرفته و نزدیک به ۱۰ درصد از تولید ناخالص ملی را بدین ترتیب از دست نمی دهیم و صدها هزار نفر به شمار افسردگان مملکت نمی افزاییم؟

مگر اعلام نمی کنیم که به طور متوسط بیش از نیمی از ایرانیان با اضافه وزن و بیماری های ناشی از آن مواجه هستند؟ و مگر حدود ۱۰ میلیارد دلار از سرمایه ملی را ناچار نیستیم برای خرید بنزین بسوزانیم؟، چرا؟

چون تاکنون هیچ دولت و مجلسی این جرات و شهامت را نداشته است تا این جام زهر را بنوشد، تبعات آن را بپذیرد و یک بار برای همیشه، فکری اصولی و پایدار برای ریشه کنی بحران تردد در ایران بکند. چون هنوز که هنوز است از غلامحسین کرباسچی با غرور نام می بریم، چون نگذاشت پایتخت را منتقل کنند (شهری که اینک میزان آلایندگی هوایش ۸۲ برابر استاندارد جهانی است)؛ یعنی شاید در بین همه کارهای مفیدی که انجام داد، این نابخردانه ترین اقدامش را به رخ می کشیم.

بیاییم از خود شروع کنیم، بیاییم از دولت بخواهیم که تحمل کند و با تقویت هر چه سریع تر وسایل تردد عمومی، به ویژه سامانه قطار زیرزمینی در شهرهای بزرگ، به وقت و جان شهروندان احترام واقعی بگذارد. بیاییم فرهنگ استفاده از دوچرخه را تقویت کنیم.چرا فریاد نزدیم و به خیابان ها نریختیم که برای چه آموزش رایگان در این کشور معطل مانده، کیفیت تحصیلی تا این حد پایین آمده، میزان ترک تحصیل دانش آموزان از مرز یک میلیون نفر در سال گذشته و در مهاجرت مغزها گوی سبقت را از جهانیان ربوده ایم؟

چرا از نابودی بیش از دو هزار گونه گیاهی و جانوری خود اشک نریختیم و رگ گردن مان بیرون نزد؟ چرا اعتراض نمی کنیم که یک رئیس جمهور نباید به خود اجازه دهد در حالی که در پیش پا افتاده ترین موارد، در ساخت کلاس های مورد نیاز مدارس برای کودکان امروز هم درمانده، مردمانش را تشویق کند که دو فرزند کافی نیست و باید برویم به سوی تشکیل خانواده های شش نفره و بیشتر، در کجای دنیا سراغ دارید که کشوری برای کمک به شهروندانی از آن سوی جهان، مردم دردمند خود را از مواهب ابتدایی زندگی محروم سازد؟

مگر نمی گوییم و اعتقاد نداریم این پند حکیمانه را؛ «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»آیا این موارد و موارد پرشمار دیگر، غمناک تر، نگران کننده تر و عذاب آورتر از اعلام سهمیه بندی بنزین و حرکت در مسیر واقعی کردن قیمت همه حامل های کارمایه (انرژی) نیست؟ همان اقدامی که دولت خاتمی با همه ادعاهایش ترسید تا آن را به اجرا درآورد.

برای همین است که می گویم؛ ما- اغلب- اولویت ها را گم می کنیم و آنجا که باید فریاد برآوریم خاموش می نشینیم و آنجا که باید حمایت کرده یا دست کم سکوت پیشه کنیم، به خیابان ها ریخته و پمپ های بنزین، بانک ها و اتوبوس های شرکت واحد را به آتش می کشیم (ماجرای شرم آور قرمز و آبی را یادتان هست).

محمد درویش

www.darvish۱۰۰.blogfa.com



همچنین مشاهده کنید