جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مراقبت


مراقبت

و آن این است که در هر کاری که می خواهد بکند مراقب نفس خود باشد, و آن را با چشم پاسبان و نگهبان بنگرد, که اگر آن را به خود واگذارد سرکشی و فساد می کند, سپس در هر حرکت و سکونی خدا را در نظر آورد به این که بداند که خدای تعالی از درون ها آگاه است و پنهانی ها را می داند, و بر اعمال بندگان مراقب است

و آن این است که در هر کاری که می‌خواهد بکند مراقب نفس خود باشد، و آن را با چشم پاسبان و نگهبان بنگرد، که اگر آن را به خود واگذارد سرکشی و فساد می‌کند، سپس در هر حرکت و سکونی خدا را در نظر آورد به این‌که بداند که خدای تعالی از درون‌ها آگاه است و پنهانی‌ها را می‌داند، و بر اعمال بندگان مراقب است، بر آنچه هر کسی می‌کند حضور دارد، و نهانخانهٔ دل‌ها بر او مکشوف است، چنان‌که ظاهر رخساره برای خلق مکشوف است، بلکه از این هم آشکارتر است، خدای سبحان می‌فرماید:

خدا دیده‌بان و مراقب شماست.

(اِنَّ اللهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱)

و می‌فرماید:

مگر نمی‌داند که خدا می‌بیند.

(أَلَمْ یَعْلَمْ بِانَّ‌اللهَ یَریٰ ) (سورهٔ علق، آیهٔ ۱۴)

و رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

نیکی آن است که خدا را چنان پرستش کنی که گویی او را می‌بینی و اگر نتوانی او را ببینی باری او تو را می‌بیند.

(أَلْإِحْسانُ أَنْ تَعْبُدَاللهَ کَأَنَّکَ تَراهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراکَ )

و در حدیث قدسی وارد است: ”همانا کسانی در بهشت عدن ساکن می‌شوند که چون قصد گناهی کردند عظمت مرا یاد آورند و متوجه من باشند و از گناه باز ایستند، و کسانی که پشت‌های ایشان از خوف من خم شده باشد، به عزّت و جلالم سوگند! چون خواهم که اهل زمین را عذاب کنم وقتی به کسانی که از خوف من گرسنگی و تشنگی را تحمّل می‌کنند می‌نگرم عذاب را از آنان می‌گردانم.“

حکایت کرده‌آند که ”چون زلیخا یوسف را به خلوت دعوت کرد، برخاست و روی بت خویش بپوشانید، یوسف گفت: تو را چه رسیده است؟ آیا از حضور جمادی (سنگی) شرم می‌داری و من از حضور پادشاه جبّار [زمین و آسمان] شرم ندارم؟!“

این معرفت - یعنی معرفت به آگاهی خدا بر بندگان و اعمال و درون ایشان و دیده‌بان بودن او بر آنان - وقتی به یقین پیوست - یعنی از شک خالی شد - و سپس بر دل غلبه کرد قلب را تسخیر می‌کند تا جانب مراقب و دیده‌ور را مراعات نماید و قصد و اندیشه را متوجّه او سازد. و کسانی که به این معرفت یقین حاصل کرده‌اند مراقبتشان دو درجه دارد:

یکی مراقبتِ مقرّبان، و آن مراقبتِ بزرگداشت و تجلیل است، که پیوسته مستغرق جلال و عظمت او باشد، و از هیبت او شکسته گردد، و هیچ التفاتی به غیر نکند، این همان است که فقط یک همّت و اندیشه دارد و خدا او را از دیگر همّ و غم‌ها کفایت کرده است.

و دوم مراقبت پارسایانِ اصحاب یمین (سمت راستی‌ها) است، این‌ها کسانی‌اند که به یقین دانند که خدا بر ظاهر و باطن ایشان مطّلع است، ولیکن در جلال و عظمت او مدهوش و مستغرق نشده‌اند، بلکه دل‌های آنان برحدّ اعتدال و میانه‌روی باقی مانده و بیشتر به احوال و اعمال و مراقبت در آنها التفات دارند، شرم از خدا بر آنان غلبه دارد و از این‌رو به کاری اقدام و شتاب نمی‌کنند مگر بعد از تأنّی و درنگ، و از هرچه در قیامت مایهٔ رسوایی است امتناع می‌ورزند، که ایشان خدا را بر خود مطلّع می‌دانند و نیازی به انتظار قیامت ندارند. پس سزاوار است که بنده لحظه‌ای از مراقبت نفس خویش و تنگ گرفتن بر آن در حرکات و سکنات و خواطر و افعال غافل نشود.

و حالات وی از سه بیرون نیست: زیرا یا در طاعت است، یا در معصیت، یا در مباح.

ـ امّا مراقبتش در طاعت:

به‌وسیلهٔ قصد قربت، و اخلاص، و حضور دل، و طلب کمال، و پاسداری آن از آفات، و مراعات ادب است.

ـ و مراقبتش در معصیت:

به‌وسیلهٔ توبه، و پشیمانی، و بازایستادن از گناه، و شرم، و پوشاندن گناه با کفّاره است.

ـ و مراقبتش در مباح:

به‌وسیلهٔ مراعات ادب است، به‌اینکه هنگام خوردن نام خدا را ذکر کند و دست‌ها بشوید و دیگر آدابی که در شرع برای خوردن مقرّر شده است، و رو به‌‌قبله بنشیند، و پیش از خواب وضو سازد و بر دست راست رو به قبله بخوابد، و هنگام گرفتاری به بلا و مصیبت شکیبائی کند، و در وقت نعمت شکر گوید، و حضور و مشاهدهٔ منعم را به یاد آورد، و نفس را از خشم و بدخوئی هنگام حدوث امری که نفس مایل به خشم و تنگدلی و بی‌قراری و گفتن سخنان زشت است باز دارد، که هر یک از افعال و اقوال او حدودی دارد که ناچار باید بادوام مراقبت مراعات نماید و هر که از حدود خدا تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است.

و سزاوار است که هنگام اشتغال به مباحات از عمل برتر (مانند ذکر و فکر و خالص کردن نیّت) خالی نباشد، که در خوراکی که می‌خورد چندان عجایب صنع خدا هست که اگر در فوائد و حکمت‌های آن و شگفتی‌های قدرت خدا تفکّر و تدبّر کند این برتر است از بسیاری از اعمال اعضاء و جوارح، مردم هنگام غذا خوردن چند گروهند:

گروهی در آن با دیدهٔ بصیرت و پند گرفتن می‌نگرند، و در عجائب صنع او و چگونگی ارتباط وجود حیوانات با آن و کیفیت اسباب چینی خداوند برای آنها و آفرینش شهوتی که باعث آن است و خلقت آلات مسخّر این شهوت و امثال این‌ها نظر می‌کنند، و اینها خردمندانند.

و گروهی در طعام به چشم خشم و کراهت می‌نگرند، و از جنبهٔ ضرورت و حاجت خویش به آن نظر می‌کنند، و آرزو دارند که کاش به آن محتاج نبودند، و مقهور و مسخّر شهوت آن نمی‌شدند، و اینان زاهدانند.

و گروهی آفرینندهٔ آن را در آن می‌بینند و صنع صانع را مشاهده می‌کنند، و به فهم صفات خالق ترقی می‌کنند، از این حیث که هر معلولی اثری است از علّت، و تراوشی است از تراوش‌های ذات و صفات او، پس مشاهدهٔ طعام یادآور علّت است، بلهک تفکّر و تأمّل تو را به آنجا رهنمون می‌شود که هر ذرّه‌ای که از ذرات عالم ببینی بر پروردگار و آفریدگار دلالت دارد و حضور و ظهور او در نزد تو و توجّه و نزدیکی او به تو شدیدتر و قوی‌تر است از دلالت مشاهدهٔ تو بدن زید و صورت وی و حرکات و سکنات وی را بر وجود و حضور وی در نزد تو، و راز این مطلب روشن و آشکار است. و اینان که صانع را در هر مصنوعی و خالق را در هر مخلوقی مشاهده می‌کنند عارفان دوستدارند، زیرا دوستدار (مُحّب) وقتی صنعت و آثار محبوب و آنچه را که منسوب به‌ اوست می‌بیند دلش مشغول محبوب می‌شود، و هرچه از موجودات که بنده از نظر بگذراند همانا صُنع خدای تعالی است، پس نظری که از آن به‌صانع پی ببرد میدان و جولانگاهی است که درهای ملکوت ار برای او می‌گشاید.

و گروهی که در طعام به چشم آز و شهوت می‌نگرند، و اندیشه‌شان همه این است که موافق میل و شهوتشان و لذیذتر و خوشتر به ذائقه‌شان باشد، و از این‌رو اگر موافق میل و شهوتشان نباشد به بدگوئی از آن می‌پردازند، و این حال بیشتر اهل دنیاست.



همچنین مشاهده کنید