جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

یکی از دو سنت مذهبی فلسفی چین


یکی از دو سنت مذهبی فلسفی چین

معرفی آئین دائو

آیین دائو (تائو) یا دائوئیسم یکی از دو سنّت مذهبی ـ فلسفی کهنسال چین است . سنّت خواندن آیین دائو و آیین کنفوسیوس از آن رو است که این دو بیش از آنکه دین و مذهب به‌معنایی که خوانندگان سامی ادیان می‌پندارند، باشد، یک روش زندگی هستند.

«به‌فکر فرو مرو، تاُمل مکن، از هیچ مکتبی پیروی مکن، هیچ راهی در پیش مگیر، آن وقت به‌دائو می‌رسی».

آیین دائو (تائو) یا دائوئیسم یکی از دو سنّت مذهبی ـ فلسفی کهنسال چین است . سنّت خواندن آیین دائو و آیین کنفوسیوس از آن رو است که این دو بیش از آنکه دین و مذهب به‌معنایی که خوانندگان سامی ادیان می‌پندارند، باشد، یک روش زندگی هستند. آیین دائو در رده‌بندی مذاهب در آن دسته مذاهب جا می‌گیرد که ماکس وبر آنها را ادیان اقشار روشنفکر می‌خواند. دائو خود نیز به‌معنای "طریق" و "راه" است.

در ابتدا پیش از تشریح وتوصیف آیین دائو چند نکته قبل ذکر است. این نکات راجع به‌وضع خاص تمدن چینی می‌باشد که در مذاهب آن دیار تأثیر داشته‌اند.

الف) چند نکته در باب روح و تمدن چینی:

۱) ادیان شرق دور ادیانی التقاطی هستند. شاید واژه التقاطی در اینجا چندان متناسب نباشد و واژه ترکیبی که بار ارزشی کمتری دارد مناسب‌تر باشد. به‌هر حال آنچه در خاور دور رخ داده، این است که ادیان جدید به‌راحتی با ادیان قدیم ترکیب می‌گردند. این ترکیب، دینی با نامی جدید به‌وجود نمی‌آورد، بلکه دین قدیمی و دین نوین هر دو از یکدیگر تاُثیر می‌پذیرند و عناصری از یکدیگر را اخذ می‌کنند.

این رویداد را در چین در سه مذهب کنفوسیوسیم، دائوسیم، بودیسم و در ژاپن در بودیسم و شینتو می‌توان مشاهده کرد. این که چرا اینچنین است خود بحث دیگری است.

۲) نگاه مردمان خاور دور و بالاخص چین به‌طبیعت نگاهی است سرشار از تحسین و ذوق طبیعت برای آنان نمونه‌ای بی‌همتا و رمزی به‌غایت جمیل از آن حقیقت غایی است. در نگاه مردمان چین طبیعت اگر چه خود حقیقت غایی نیست ولی رمزی از آن حقیقت غایی هست.این نگاه درست نقطه مقابل نگاه هندی به‌طبیعت است که در آن طبیعت، خوار، پوچ، وهم، خیال و مایه گمراهی انسان است. نکته جالب توجه و در خور تحقیق، چگونگی تلفیق این نگاه ـ‌ نگاه چینی ـ بابودیسم است که در اساس دینی است هندی که به‌قول وبر "اخلاق غایی طرد جهان" را اختیار می‌کند.

۳) اسطوره‌ها و افسانه‌های باستانی چینیان و در باب پیدایش جهان قابل توجه است. شرح و بسط این افسانه‌ها و اسطوره‌ها در حوصله این مقاله نمی‌گنجد و فرصت دیگری می‌طلبد. اما در این میان افسانه "پان کو" را نقل می‌کنیم.

«در آن وقت آدم نخستین موسوم به‌پان کو به‌وجود آمد. جثه و جسد وی در آغاز، چهار برابر آدمیان متعارف بود و بعدها در اثر کار و کوشش بسیار از آن اندازه هم فزون گشت. چون او پا به‌عالم هستی نهاد، عالم در هم آشفته و نامنظم بود. ولی وی با چکش و قلمی آهنین به‌کار نظم جهان پرداخت... آسمان را از زمین جدا کرد و برای هر یک از آفتاب و ماه و ستارگان مکانی در آسمان تراشید.

پس از آن به‌سطح زمین پرداخت و کوههای بلند و دریای عمیق را با نوک قلم آهنین خود بوجود آورد. پس آنگاه جسد خود را بر عالم تقسیم نمود... از نفس او بادها و ابرها و از صوت او رعدها و از گوشت اندام او مزارع و چمن‌ها و از تارموهای او ستارگان و از استخوان‌های او فلزات و از قطرات عرق او باران‌ها به‌وجود آمدند. پس، از جسد او کرم‌ها و حشراتی تولید شدند که همان‌ها بعدها به‌صورت آدمیان در آمدند».

اسطوره‌ها به‌تعبیر یونگ بیانگر ناخودآگاه جمعی یک قوم ـ و در یک فاز بالاتر بشرـ هستند. آنچه در دل افسانه "پان کو" مستقر است اعتقاد به‌یک وحدت وجود است و اینکه کثرت‌های عالم طبیعت همه سرچشمه گرفته از یک واحدند. این بحث وحدت و اصالت آن، یکی دیگر از کلیدهای درک روح چینی و در مقاله حاضر آیین دائو است.

۴) یین و یانگ یکی دیگر از کلیدهای درک و روح و تفکّر چینی است که به‌مانند موارد پیشین پیش از همه مذاهب مطرح فعلی در اندیشه چینیان وجود داشته است. ین در لغت به‌معنای ”طرف سایه“ و یانگ به‌معنای ”طرف آفتاب“ است. دایره‌ای که در شکل دیده می‌شود دایره زمان است که یین و یانگ را دربرگرفته است.

یانگ نماد آسمان، جنس مذکّر، فعالیت و فاعلیت، حرارت و نور است. یین نماد سایه، زمین، جنس مؤنث، سرما، رطوبت و حنبه منفعلانه و باروری و توالد است. در تفکّر چینی هر چیز حاصل سنتز یین و یانگ است.

اختلاف بین موجودات مختلف به‌دلیل نسبت‌های مختلفی است که از یین و یانگ در آنها موجود است. اختلاف در تفکّر چینی عارضی است و محصول عمل. ذات و جوهر همه چیز یکسان است و آن چیزی است که ما نمی‌شناسیم آنچه برای ما قابل شناسایی است اختلاف عارضی است اختلاف در تفکّر چینی حاصل تغییر حالت است و تغییر حالت در عالم طبیعت یک اصل است. همه چیز در معرض تغییر و تبدّل است. چنانکه گفتیم اختلاف در تفکّر چینی عارضی است و محصول عمل. اینگونه است که با بی‌عملی می‌توان به‌کنه حقیقت دست یافت.

«جهان مادّی در نظر چینیان جهان عمل (یا فعل) است. اختلاف اشیاء در ماهیت مواد تشکیل دهنده آنها نیست و بلکه در طریقه عملی است که انجام می‌دهند. مواد از حالت انجام یک کیفیت به‌وضعیت ثانوی نامی دیگر دست می‌یابند و در کیفیت ثانوی نامی دیگر می‌یابند و اختلاف تنها در نوع فعالیت است... به‌عقیده متفکران باستانی چین، اختلاف بین اشیاء ناشی از وجه تکائف و نوعی فعالیت خود به‌خودی، و طبیعت فعالیت است».

نخستین نشانه مکتوب از آنها در تاریخ چین مربوط به‌سده چهارم پیش از میلاد است. در "شی تسو" یا توضیحات ضمیمه که ضمیمه ای برای جینگ است چنین آمده است: «زمانی یین و زمانی یانگ، این است دائو».

رساله هوای نن ذی یا هوای نن ذو (کتاب استاد هوای نن، شرح می‌دهد که دم آغازین (یوان چی) به‌دو بخش تقسیم شد دم لطیف اثیری یانگ، آسمان را تشکیل داد و دم سنگین‌تر یین، زمین را «دم گرم یانگ انباشته شد تا آتش را به‌وجود آورد که جوهر آن خورشید را تشکیل داد. دم سرد یین جمع شد تا آب را به‌وجود آورد، که جوهر آن ماه شد».

عدّه‌ای در جهت بومی کردن اندیشه‌ای مثل تضاد دیالکتیک، اندیشه یین و یانگ را استخدام می‌کنند که جای بحث دارد و به‌نظر می‌رسد شباهت‌ها شباهت‌های صوری است نه شباهت‌های بنیادین و اساسی.

۵) ایده‌های "چی“ و "ووشینگ“

چی به‌معنای "دم"، هوا، نفس یا بخار است. در اصل بخاری است که از پختن حبوبات برمی‌خیزد و در افسانه‌های چینی به‌معنای دم آغازین حیات بخشی است که مایه خلقت جهان گشت. نیرویی اسن فوق العاده و حیات بخش که در هر کس از ابتدای تولد وجود دارد و کوشش‌های چینیان کوششی است برای افزایش و کنترل آن نیرو. ”ووشینگ“ یا پنج عامل و ”ووده“ یا پنج قدرت که عبارتند از آب، آتش، چوب، فلز و خاک از دیگر ایده‌های کهن چینی هستند که تاُثیر عمیقی بر مذاهب و فلسفه چینی گذاشته‌اند.

۶) مذاهب چینیان در زمان‌های اولیه

چینیان از آنجا که کشاورز بودند به‌پرستش زمین می‌پرداختند. آداب و رسوم آن زمان در ادیان بعدی چین تاُثیر خویش را گذاشته است.

از آنجا که در ادیان چینیان ما با خدای خاصی روبرو نمی‌شویم. نیایش به‌بسیاری چیزها تعلّق می‌گیرد که این یک مذهب دیگر چینیان یعنی پرستش ارواح یا انیمیسم را معرّفی می‌کند. انیمیسم ـ که در آفریقا بسیار رواج دارد ـ اعتقاد به‌وجود ارواح فراوان در الم است که به‌رتق و فتق امور می‌پردازند.

هنگامی که پرستش زمین کم رونق‌تر شد، چینیان به‌پرستش آسمان روی آوردند. در هنگام سلطنت شانگ‌ها معبودی با نام "تی" یا "شانگ‌تی" مورد پرستش بود. سلاطین خاندان چو را ”تین تزو“ یا ”پسر آسمان“ می‌خواندند. چینیان برای اجداد خویش احترامی فوق العاده قائل بودند، به‌گونه‌ای که این احترام افراطی به‌پرستش اجداد ختم شد. احترام به‌اجداد در سنّت کنفوسیوسی به‌هنگام دفن مردگان خویش، اگر که مرده جزء بزرگان بود، با آنها تعداد زیادی آدم را زنده به‌گور می‌کردند تا در آن عالم به‌ارباب خدمت کنند. این رسم به‌هنگام سلطنت سلسله چو برافتاد امّا احترام به‌اجداد همچنان بر جا ماند. چینیان هنوز هم با مردگان خویش وسایل و ادواتی دفن می‌کنند که البّته بیشتر بصورت نقاشی آن وسایل تغییر شکل داده است. در هر خانه‌ای ضریحی برپاست که به‌احترام اجداد بر پاشده است در پای آن ضریح نیایش و استغاثه انجام می‌گیرد در پیش آن اطعمه و اشربه قرار می‌دهند و در مشکلات بدان پناه می‌برند.

شش نکته مذکور کلیدهایی است که ما را در نفوذ به‌قلعه آیین دائو یاری خواهند کرد.

ب) آیین دائو

دائو به‌معنای "نظم"، "مسیر" و راه است. سنّتی است بسیار قدیمی که مسلماً مبانی‌اش از بسیاری پیشتر از آنچه که منقول است پی‌افکنده شده‌اند.

آئین دائو را به‌آئین دائو فلسفی و آیئن دائوی مذهبی تقسیم می‌کنند. آئین دائوی مذهبی بسیار قدیمی است. آئین دائوی فلسفی در "دائوده جینگ"، "ژوانگ ذی" و "لیه ذی" خود را نشان می‌دهد.

● بنیانگذاران آیین دائو

چنانکه گفته شد بنیانگذاران آیین دائو چندان بر ما شناخته شده نیستند و آیین دائو بر بستر تفکّر چینی و همپای آن رشد کرده است. امّا در روایت‌ها و داستان‌ها "لائوذی" یا "لائوتسو" بزرگ آیین دائویی است.

آنچه مسلّم است این که لائوذی آیین دائو را خود ابداع نکرده است و به‌نظر می‌رسد که وی مشهورترین و تواناترین کسی بوده است که آیئن دائو و معتقدات آن را شکل داده و پرداخته است و آن را متشکّل ساخته است. عده‌ای در وجود لائوذی تشکیک کرده‌اند، امّا کنفوسیوسی‌ها دلایل و حجّت‌های قوی برای وجود لائوذی ارائه می‌کنند. لائوذی هم در دائوی فلسفی و هم در دائوی مذهبی مورد احترام بسیار است.

لائوذی یا نائوتوکینگ که به‌استادی نیز معروف بود و نام کوچک وی Eul یاErh بوده است. تان نیز نامیده می‌شد و منصب بایگانی در بار چو را بر عهده داشت. گفته می‌شود که وی نکته‌های تشریفات را به‌استاد کونگ یا کنفوسیوس تعلیم می‌داده است. وی سپس دربار را ترک کرده و گویا به‌درخواست یین نگهبان مرز در دو تومار رساله خود در باب تائو را نوشته است و سپس چین را ترک گفته است.

افسانه‌ها در باب لائو ـ ذی یا لائو تسو فراوان است گفته می‌شود وی به‌راز طول عمر دست یافت. دو قرن یا به‌اندازه هشت نسل زیست، سپس آنگونه که جیرجیرکی پوست می‌اندازد، جنازه خود را بر جای گذاشت و از جهان گریخت. لائوذی را که احتمالاً در قرن ششم پیش از میلاد می زیسته است مؤلف کتاب تائونه چینگ یا دائوده جینگ می‌دانند. البّته امروز عقیده بر این است که دائوده جینگ تاُلیف چند نفر است که در قرن سوّم پیش از میلاد پایان یافته است.

چینیان داستانی دارند که بر طبق آن کنفوسیوس دو بار به‌دیدار لائوذی رفته است. بار اول لائوذی به‌کنفوسیوس گفت: «خود را از خلق و خوی و قیحانه‌ات برهان. این امیال را از خود دور ساز و از این منش خود بزرگ بینی و تفرعن که از وجود تو سرریز کرده است دست بشوی. این رفتار تو سودی به‌آن وجود نخواهد رساند این همه آن چیزی است که می‌خواستم به‌توبگویم».

کنفوسیوس به‌سوی مریدان خود بازگشت و ایشان را گفت که وی گمان می‌داشت که تمامی جانداران عالم را می‌شناسد ولی امروز با اژدرهایی به‌نام لائوذی روبرو شده است که بر پشت بادها و ابرها به‌سوی آسمان سفر می‌کند. بار دوّم کنفوسیوس به‌او گفت: «آیا اشتباه کرده‌ام؟ شما چون قطعه‌ای چوب خشک بودید، این جهان را ترک کرده و در تنهایی و انزوایی دست نایافتنی مستقر شده بودید».

لائوذی پاسخ داد: «آری، رفته بودم تا با اصل و منشاُ همه چیز بازی نمایم».

این داستان بیشتر به‌افسانه می‌ماند ولی گویا در دربار چو، لائوذی مقام بالادستی کنفوسیوس بوده است. دائوده جینگ هشتاد و یک بخش دارد و مشتمل بر ۵۰۰۰ کلمه است. دائوده جینگ متنی است ذوبطون که تفاسیر متعدد بر می‌دارد. گفته‌های رمز گونه دائوده جینگ هم تفاسیر برونگرایانه سیاسی بر می‌دارد هم تفاسیر درونگرایانه عرفانی محض.

● دائو چیست؟

دائو قابل تعریف نیست. قابل شناخت نیست. دائو همه چیز است و هیچ چیز نیست. دائو نامی ندارد. «آن [دائو] چیزی است که بی‌شکل است، پیش از زمین و آسمان وجود داشته و نام آن را نمی‌دانیم. دائو اسمی است که ما برآن نهادیم اگر مجبور شویم بگوییم به‌چه طبقه‌ای از چیزها تعلّق دارد، باید آن را عظیم بخوانیم».

«از بی‌نامی بود که آسمان و زمین پدید آمد. با نام، مادری است که ده هزار موجود را پرورش می‌دهد».

وومینگ (بی‌نام) و یومینگ (با نام) به‌همراه وو (ناموجود) و یو (موجود) به‌یکدیگر وابسته‌اند و از یکدیگر ناشی می‌شوند و همگی وجوهی از دائو هستند.

«درروال نامرئی‌اش راز و رمزهای آن را خواهیم دید، در روال مرئی‌اش مرزهای آن را خواهید دید». لائوذی در نخستین جمله دائوده جینگ تعریف دائو را امری محال می‌داند از این رو دائو در پرده‌ای از اسرار نهانی و ازلی مستور است که ظلمات آن طالب رهنمود را در وادی اسرار آمیز کیهان سرگشته می‌سازد. از این نظر دائو بسیار شبیه است به‌انگاره عقاب در آثار کارلوس کاستاندا.

دائو طریق ازلی و پیش نوشته عالم هستی است آن کس که خود را با آن هماهنگ کند به‌موفقیت خواهد رسید وظیفه هرکس کشف دائو و هماهنگ کردن خود با آن است. «دائو فریاد ساکت است»، «دائو همواره ساکن و راکد است و در عین حال هیچ کار و چیزی نیست که نکرده باشد».

«چون با دیده بر دائو نظر می‌کنند، آن را نتوانند دیدن، چنین است که آن را معلوم و نامعلوم گفته‌اند. چون گوش برآن فرادهند، آن را نتوانند شنیدن، چنین است که آن را صوت ساکن گفته‌اند. چون دست به‌سوی آن دراز کنند، آن را نتوانند لمس کردن، چنین است که آن را جزء لایتجزا گفته‌اند. حواس سه گانه در دائو موشکافی کنند. لیکن هیچ یک بدان راه نبردند. عاقبت همه حیران و ناکام باز می‌گردند».

«و با خویشتن گوید بدون بیرون شدن از در سراسر جهان شناختی است و بی برون کردن سری از پنجره‌ای دائوی آسمانی دیدنی است. چه بسیارند سفر کردگان و از آن میان چه کمند آنان که مرد شناسا شده‌اند، امّا حکیم بی‌رنج سفری همه چیز را می‌داند و همه چیز را بی‌دیدنی، می‌نامد و همه چیز را بی‌آنکه کاری انجام دهد به‌اتمام می‌رساند».

چینیان جهان را عالم فعل می‌دانند. آنچه جهان را بدین شکل در آورده است، عمل است. اما این جهان حقیقت غایی نیست. برای رسیدن به‌حقیقت غایی، دائو آدمی باید به‌نه موجود (وو) دست یابد و در درون خویش نوعی تهی بودن، بی‌وسوسه بودن، بدون «پیش ذهنی» بودن را بوجود آورد.

آدمی بسان دیگ غذایی است که برای دست یافتن به‌آن غذای آسمانی باید ابتدا محتویات اولیه خویش را خالی کند. این مساُله از طریق بی‌عملی ممکن است بی‌علمی در مکتب دون خوان نیز نقشی مهم برعهده دارد که این مطلب شایسته تحقیق است که آیا بی‌عملی دائویی و بی‌عملی دون خوانی از یک جنس هستند یا نه. تهی بودن به‌معنای داشتن تمام امکان‌های بالقوه در خویشتن است آن هنگام که سالک دائویی به‌تهیت می‌رسد دائو طریق مناسب را از طریق بالفعل ساختن بعضی امکانات او، به‌او نشان می‌دهد.

خودانگیختگی یا ذی‌جن که مشخصه اصلی دائو است با کمک بی‌عملی به منصه ظهور می‌رسد. ذی جن به‌معنای نامشروط، خود چنین است: «راه و رسم آسمان با راه و رسم دائو مشروط شده‌اند و راه و رسم دائو با خود چنین».

● علم و دانش در آیین دائو

«انسان دارای فضیلت برتر با فضیلت نیست به‌این دلیل است که فضیلت‌ دارد. انسان دارای فضیلت فروتر هرگز از فضیلت دور نمی‌شود به‌این دلیل است که فضیلتی ندارد».

فضیلت برتر آگاهی از نحوه فعالیت کامل است به‌کار بستن وو ـ وی است. ووـ وی عملی است که چنان در هماهنگی با جهان انجام می‌گیرد که فاعل آن رد پایی در آن از خود به‌جای نمی‌گذارد.

«انسان با فضیلت برتر هرگز عمل نمی‌کند. با این حال کاری نیست که او انجام نداده بگذارد. فعالیت کامل هیچ ردپایی از خود به‌جا نمی‌گذارد، سخن کامل، مثل یک پشم تراش است که از خود هیچ نشانی نمی‌گذارد».

مولف : سعید قاسمی‌نژاد



همچنین مشاهده کنید