چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

خشونت نیک یا زشت


خشونت نیک یا زشت

بررسی رویکرد اسلام به مسئله خشونت

اسلام دینی است جامع و کامل که برای تمامی عرصه های زندگی اجتماعی برنامه و دستورالعمل دارد.بحث قضا و مقررات حقوقی و قضایی نیز یکی از جنبه های مهم زندگی بشری است.عده ای مغرضانه یا ندانسته باتوسل به احکام قضائی اسلام اعم از حدود و قصاص و...سعی دارند که اسلام را دینی خشن وحامی ترور و تروریسم جلوه دهند وازاین رو بررسی جایگاه خشونت در احکام اسلامی و نسبت سنجی آن با خشونت تروریستی برای روشن شدن موضوع ،ضروری به نظر می رسد. فلذا در نظر داریم در این مجال در حد وسع علمی و صلاحیت خود به بررسی این مسئله بپردازیم. در این مطلب، پس از بررسی مفهوم خشونت، نظر ارزشی اسلام درباره خشونت را نیز مورد بررسی قرار داده و تضاد گفتمان اسلامی خشونت با تروریسم را نشان خواهیم داد.

الف) معنای لغوی خشونت

خشونت از ماده “خشن” به معنای تندی دربرابر نرمی و نیز به معنای زبری در برابر صافی و همواری است. صفت خشن گاهی برای توصیف اشخاص استفاده می‌‌‌شود و در این صورت به معنای شدید ونیرومند است. فرهنگ فارسی معین در مقابل واژه خشونت این چنین نوشته است : “درشتی، زبری، همواری، مقابل نرمی و... تندخویی، درشت خویی.

خشونت، انزجار و خلاف فطرت است و لذا برخی خشونت را خلاف نرم معنی کرده‌اند و معتقدند خشونت دارای معنایی فلسفی است و در مقابل کلمه طبیعت قرار دارد و لذا خشونت، امری است که ضد مجری و مسیر طبیعی باشد و در آن عنصری از غضب و خشم نهفته است.

ب) تعریف اصطلاحی خشونت

خشونت مفهومی گسترده دارد و تعاریف اصطلاحی آن نیز متعدد است و از ابعاد مختلف می‌‌توان، تعاریف متعددی از آن به دست داد. فلذا در تعریف آن مناقشه و مجادله وجود دارد و ارائه تعریفی دقیق از آن ‌مشکل است و مهمترین دلیل هم شاید کاربردهای لغوی ، ادبی، اجتماعی و حقوقی گوناگون آن است. گاه خشونت به تندخویی و منش و کنش سخت گیرانه اطلاق می‌‌شود . در محاورات اجتماعی، گاه به معنای برخورد فیزیکی بکار می‌‌رود . خشونت،گاه به معنای قاطعیت و عدم چشم پوشی از خلاف وخطای متهمان ومجرمان به کار می‌‌رود . بدین مفهوم، خشونت در حوزه حقوق و قانونگذاری و اعمال قانون،بکار می‌‌رود . کاربرد دیگر واژه خشونت،معادل با نابردباری مذهبی وعدم مماشات با رقبای سیاسی است. این معنا معطوف به رفتار و روابط اجتماعی وسیاسی است.

روان شناسان اجتماعی و پژوهشگران مسائل سیاسی و اجتماعی، تعاریف دیگری از واژه خشونت دارند که پاره ای از آنها عبارتند از :‌پرخاشگری، تحمیل اراده خود به دیگران، پیشبرد هدف و قصد با توسل به زور، گفتار و رفتار آزاردهنده، حرکت قهرآمیز ناشی از اراده خاص (خارج از محدوده و قوانین و قواعد) و نیز اعمال نیروی جسمانی یا بدنی برای اینکه به شخص دیگری آزار وآسیب برسانیم یا مجروحش کنیم یا او را بکشیم یا درجهت هدفی که می‌‌خواهیم بکار گیریم.

اگر بخواهیم تنها مفهوم فیزیکی یا طبیعی خشونت را در نظر داشته باشیم، آن را می‌‌توان نوعی قدرت یا زور تعریف کرد که با تحمیل خود به سایر پدیده ها اعم از انسانی یا غیر انسانی، حدود وقدرت آن پدیده‌ها را مشخص می‌‌کند. از سوی دیگر، خشونت را می‌‌توان به صورت یک کنش، یعنی نیرویی در جهت محدود کردن میل، اراده و آزادی و از سویی دیگر به صورت یک واکنش،‌یعنی نیرویی برای ایجاد و بازگرداندن آن آزادی و نیل به هدف در اراده ومیل در نظر گرفت.

در مفهوم اجتماعی، خشونت را می‌‌توان به وارد آوردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد، فرد یا گروه، به نهاد، فرد یا گروهی دانست که با هدف وادارکردن آنها به انجام کاری برخلاف میل و اراده شان انجام بگیرد . از این رو خشونت در برابر میل، اراده و آزادی قرار دارد. زمانیکه موضوع خشونت، دستیابی به قدرت، اعتراض و نابود کردن آن یا حفظ و تداوم قدرت باشد. خشونت،سیاسی می‌‌شود .

بطور کلی در خشونت، عنصر بکارگیری نوعی فشار و زور فیزیکی وجود دارد و می‌‌توان در حالت کلی خشونت را چنین تعریف کرد: کاربرد نیروی فیزیکی و تهدید ناشی از کاربرد نیروی فیزیکی که می‌‌تواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخص یا اشخاص بگذارد . با اینکه در این تعریف، بر خشونت فیزیکی تکیه شده ولی مشهود است که امروزه برخی خشونتها بدون اعمال فیزیکی عینی صورت می‌‌گیرد مانند خشونتهای کلامی وتحریم های اقتصادی یا خشونتهای رسانه ای . به ضرورت تحقیق، هر جایی لازم باشد،این خشونت‌ها نیز مد نظر قرار خواهند گرفت . از سوی دیگر باید دانست که اقدامات قانونی و غیر قانونی که دارای این خصوصیات باشند، از آن جهت که اقدام علیه افراد بوده و در آنان ایجاد ترس می‌‌نمایند، می‌‌توانند از مصادیق خشونت باشند.

ج) خشونت، نیک یا بد

مسئله مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد،نیکی یا بدی خشونت است، آیا خشونت،فی نفسه ارزش است و یا ضد ارزش؟ به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد که دیدگاه مطلق دراین مورد، مشکلات بسیاری را به بار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد و منطقی ترین نگاه، رویکردی واقع بینانه و عقلانی به موضوع است . کمتر کسی خشونت را یک ارزش مطلق می‌‌‌‌‌‌داند ولی از سوی دیگر ممکن است افراد زیادی در نگاهی سطحی به قضیه، خشونت را بطور مطلق نفی‌ کنند . ولی این نگاه از تناقضی درونی رنج می‌‌‌‌برد، چرا که اگر اعمال خشونت برای جلوگیری از خود خشونت مجاز نباشد .همین نفی مطلق خشونت، بهترین شیوه برای گسترش آن خواهد بود.

پس به نظر می‌‌رسد که رویکرد واقع بینانه و خردمندانه این است که خشونت را با لذات ارزش یا ضد ارزش نپنداریم و آن را دارای ارزشی نسبی بدانیم . از این رو می‌‌توان خشونتهای قابل قبول و مجاز را به شرح ذیل بر شمرد:‌ خشونت به معنای قاطعیت و سرسختی در اجرای قانون و سخت‌گیری در تحقق عدالت و دفاع از حق خشونت قانونی و سخت‌گیری طبق قانون، زیرا اگر چنین نباشد نظم در جامعه پدید نمی‌آید-خشونت از سوی مقام مسئول، زیرا دخالت نابجا و بی جواز در کاربرد خشونت، نظم و امنیت عمومی را به مخاطره می‌‌اندازد- خشونت در مقابل حق ستیزان و متجاوزین به حقوق مردم-خشونت بازدارنده در برابر خشونت و علیه خائنان و فتنه گران-خشونت برای اهداف برین انسانی و احقاق حق -خشونت در دفاع از منافع ملی و حراست از مصالح بشریت-خشونت به عنوان واپسین چاره در برابر جرایم و جنایات.

واضح است که نمی‌توان تمامی انواع خشونت را رد کرد چرا که بارد مطلق خشونت، فساد، جرم و جنایت و بی عدالتی و بویژه خود خشونت در جامعه نهادینه می‌‌شود و مجازات به عنوان خشونت قانونی، آخرین چاره و راه حل بسیاری از معضلات اجتماعی، ضروری به نظر می‌رسد. مجازات خودنوعی آزار و خشونت است که قاضی به علت ارتکاب جرم وبه نشانه نفرت جامعه از عمل مجرمانه برای فرد مقصر، طبق قانون معین می‌‌کند و این نوع آزار و خشونت، به خودی خود هدف نیست، بلکه هدف، اصلاح مجرم ودفاع از عدالت و امنیت جامعه و بیگناهان و ستمدیدگان است . تصور مجازات بدون نوعی خشونت و آزار غیر ممکن به نظر می‌‌رسد و البته در این مورد، خشونت وسیله ای بیش نیست و حدود و مقررات آن کاملا طبق قانون تعیین می‌‌شود و در جهت حفظ مصالح و نظامات اجتماعی، بکار گرفته می‌‌شود.

د) رویکرد اسلام به خشونت

پس از آشنایی اجمالی با مفهوم خشونت، در ادامه خواهیم کوشید تا رویکرد اسلام نسبت به خشونت را بررسی کنیم. آیا خشونت بطور کامل در اسلام رد شده است؟ حد و مرز خشونت در اسلام تا کجاست؟ خشونتهای مشروع و قانونی در اسلام کدامند؟ و آیا در اسلام، خشونت یک ابزار عادی و روزمره است و یا اینکه به عنوان آخرین حربه و از سر ناچاری به آن توسل جسته می‌‌‌شود ؟

● سیره نبوی

گذشت و بخشندگی، حسن خلق و معاشرت نیکو و اخلاق حسنه، از بارزترین ویژگیهای پیامبر بزرگوار اسلام بوده است. قرآن کریم، پیامبر(ص) را دارای اخلاقی عظیم و تحسین برانگیز معرفی می‌‌کند. همچنین از دیدگاه قرآن، یکی از رموز گسترش اسلام و گرایش شدید همگان به سوی آیین اسلام، همانا اخلاق نیکو ورفتار کریمانه نبی مکرم اسلام(ص) بوده است.

پیامبر اسلام(ص) در تمام عمر شریف خود، هرگز به کسی دشنام نگفت و سخن بیهوده برزبان نیاورد. سخن کسی را قطع نمی‌کرد و فکر آزاد را سرکوب نمی‌کرد، اما خطای اندیشه و کردار را با منطقی استوار و بیانی شیرین ودلنشین روشن می‌‌ساخت . تاریخ صدر اسلام و سیره عملی آن حضرت، گواهی روشن و گویاست بر مهر بیکران پیامبر(ص. ) اما در عین حال این لطف و نرم خویی، به صورت انفعال ناشی از ضعف در نیامد. ایشان گرچه با دشمنان خود با سعه صدر و عطوفت برخورد می‌‌نمود، اما در برابر دشمنان خدا و مردم، با صلابت و استواری می‌‌ایستاد و برای پاسداری از حق، اندکی سازش روا نمی‌داشت.

ایشان در میدان نبرد و کارزار نیز ار رعایت اخلاق کریمانه فاصله نمی‌گرفت. به عنوان نمونه هایی از سیره و اخلاق جنگی ایشان می‌‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: بخشش و بازگرداندن اسیران و اموال آنها در جنگ حنین- اعلام رحمت و عفو و آزادی عمومی دشمنان پس از فتح مکه-مخالفت با مسموم کردن یا بستن آب به روی یهودیان در محاصره خیبر ونهی مسلمانان از استفاده کردن از سم در مقابل دشمنان بطور کلی -جلوگیری از مثله کردن کشته های دشمن و عدم اخذ مال جهت تحویل اجساد آنان -نهی از کشتن زنان، کودکان و پیران و جلوگیری از آتش زدن مزارع و باغستان ها -جلوگیری از عبوردادن زنان اسیر از کنار کشته ها.

گرچه دراخلاق وسیره پیامبر(ص) غلبه با مهر و عطوفت است، اما این مسئله مانع مبارزه قاطع با جریانات انحرافی و موجب کوتاه آمدن در اجرای عدالت وسازش با سران کفر وفساد و تباهی نبوده است. در تاریخ زندگی حضرت رسول(ص) مبارزه بی امان در برابر توطئه ها و دسیسه های محاربان ومنافقان بسیار است. از این مختصر می‌‌توان نتیجه گرفت که در سیره پیامبر(ص)، اصل بر مهر و عطوفت و مدارا و رحمت است و ایشان تا حد ممکن از خشونت دوری می‌‌کردند و خشونت را آخرین راهکار و چاره ای برای مقابله با مفاسد و شرور اجتماعی می‌ دیدند و فقط در مواقعی که کیان و حیثیت و اساس و بنیان جامعه و عدالت به خطر می‌‌افتاد ناچارا‌ به خشونت قانونی در قالب مجازات و کیفر دست می‌‌زدند.

ه) اسلام و خشونت های مجاز

اسلام دینی جامع و کامل و آیینی است که در پی کمال و سعادت جاودان انسان است ومسئله خشونت را نیز باید از این حیث بررسی کرد. از این رو، هر گاه به عللی تامین سعادت و کمال انسان در گروی اجرای احکام خشونت آمیز باشد، اسلام آن را روا می‌‌شمرد . و در غیر این‌صورت رد می‌‌نماید . نکته حائز اهمیت این است که اصالت رحمت در احکام اسلامی، موجب شده است تا اسلام تنها در حد ضرورت و لزوم، خشونت را تجویز کند و به عبارت دیگر راهبرد حداقل گرایی را دنبال کند.همچنین در مجازاتهای اسلامی، نیز ابتدا باید سراغ مراحل ساده تر رفت و اگر کارسازشد نبایدبه مراحل شدیدتر روی آورد واین نشان می‌‌دهد که اسلام، شدت عمل را فقط به مقدار ضرورت اجازه می‌‌دهد . و پر واضح است که هدف از اعمال مجازات، در اسلام، اصلاح فرد و جامعه است و خشونت هیچگاه هدف نبوده است. از این رو ملاکهای خشونت مجاز از دیدگاه اسلام را چنین می‌‌توان برشمرد: خشونت مجاز خشونتی است که در جهت سعادت وکمال فرد یا جامعه بشری باشد-اعمال خشونت برای گشودن راه کمال و زدودن موانع آن، ضروری و تبدیل ناپذیر باشد-خشونت باید مطابق با عدالت باشد و از مرزهای آن تجاوز نکند.

این ملاکها، ملاکهایی کلی واساسی است که به نظر می‌‌رسد، شارع مقدس اسلام در تشریع قوانین به ظاهر خشونت آمیز، رعایت کرده است، اما ملاک عمل نهایی در جامعه اسلامی، حدود و احکام جزایی اسلام و تعزیرات حاکم شرعی است. از سوی دیگر، در مقررات اسلامی، همواره بر ممنوعیت شکنجه و باطل بودن اقراری که از این طریق حاصل می‌‌شود، تاکید شده است. اصل “برائت” در حقوق جزایی اسلامی و معین بودن ادله اثبات دعوی در سیستم حقوقی اسلام، حاکی از اهمیت این امر از دیدگاه اسلام است. در مورد ممنوعیت شکنجه از نظر اسلام، می‌‌توان از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شاهد مثال عینی آورد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که نشات گرفته ازقوانین شرع مقدس اسلام است، در اصل ۳۸ چنین آورده است :

هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقدارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌‌شود .

مشاهده می‌‌‌شود که حد و مرزهای کاربرد خشونت دراسلام کاملا‌ مشخص است. اسلام به خشونت، به‌صورت حداقلی و شر ضرور و آخرین حربه می‌‌نگرد و خشونت فقط در راه نیل به کمال انسانی، حفظ کیان وامنیت جامعه، حفظ مصالح اجتماعی ومقابله با جرم و ناامنی و بزهکاری و خشونت، اعمال می‌‌گردد و تمامی مجازات ها و کاربرد خشونت، فقط بایستی طبق قانون مدون و احکام فقه جزایی اسلام، انجام پذیرد.

و) اسلام، خشونت و ترور

خشونت را اصطلاحا به معنای کاربرد نیروی فیزیکی و تهدید ناشی از کاربرد نیروی فیزیکی که می‌‌تواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخص یا اشخاص بگذارد، تعریف کردیم. از سوی دیگر، بیان شد که درباره خشونت نمی‌توان بطور قطعی ومطلق داوری کرد و آن را مطلقا رد و طرد یا قبول نمود. خشونت فی نفسه نه ارزش است و نه ضد ارزش . گرچه در وهله اول بنظر می‌‌رسد که به محض شنیدن لفظ خشونت، حالت تنفر و انزجار نسبت به آن حادث شود، ولی با اندکی تعمق در امور و مسائل اجتماعی می‌‌توان دریافت که رد مطلق خشونت و عدم کاربرد آن از سوی مقامات قانونی، خود به گسترش خشونت وشیوع نا امنی وفساد و بزهکاری، منجر می‌‌شود.

اسلام نیز چنین رهیافتی به خشونت دارد. در اسلام، خشونت، قبل از همه، جنبه دفاع و بازدارندگی دارد و تنها در شرایط تهدیدآمیز جایز است. روح غالب در شریعت اسلام و سیره عملی و نظری پیشوایان اسلام، رحمت و عطوفت و مداراست و در نگرش اسلام، خشونت “شر ضرور” است و قهر نیز از سر مهر است . در جهان بینی اسلام، رحمت خدا بر غضب وی پیشی گرفته است و در مواردی که از نظر اسلام،مجازات و کیفرهایی برای جرمهای خاص و مجرمان تعیین شده، باید در نظر داشت که این احکام جنبه انتقام جویی از مجرم ندارد. بلکه جنبه ای کاملا‌ پیشگیرانه از تکرار جرم دارد ودر وهله دوم، این نوع خشونت، کاملا‌ مشروع و قانونی و از طریق مجاری قانونی اعمال می‌‌گردد. نتیجه گیری کلی این است که در اسلام، اصل، عدم خشونت است و خشونت آخرین راه و چاره در نظر گرفته می‌‌شود که تنها بایستی به صورت قانونی و از طریق مجاری قانونی، بکار گرفته شود.

در ترور، عنصر خشونت جزئی لاینفک از این پدیده است. از سوی دیگر، خشونت ملحوظ درترور، خشونتی کاملا کور، بی هدف، غیر انسانی و غیر قانونی است و این نوع خشونت،

از اصل و اساس، درتضاد با خشونتهای قانونی مدنظر اسلام است، چرا که خشونتهای تروریستی، خودسرانه، نا بخردانه وبی هدف است، در حالی‌که خشونت های مجاز از نظراسلام، کاملا قانونی، مشروع و منطقی بوده و با هدف اصلاح و یا جلوگیری از ارتکاب جرم صورت می‌‌گیرد . پس گفتمان شرعی و اسلامی از خشونت، خشونت تروریستی را پس می‌‌زند و در چارچوب گفتمان اسلامی از خشونت، خشونت تروریستی، قابل مفصل بندی نیست و جایگاهی دراین گفتمان ندارد . نه تنها منطق درونی این گفتمان، بلکه حتی نگاهی بیرونی به مسئله، آشکار می‌‌سازد که در چارچوب گفتمان اسلامی از خشونت، نمی‌توان خشونت تروریستی را جای داد. پس، از بررسی مفهوم خشونت در اسلام ونیز خشونت تروریستی،می‌‌توان به راحتی نتیجه گرفت که اسلام، خشونت تروریستی که خشونتی کور، ناگهانی وغیر قانونی است را مطرود و محکوم می‌‌داند و از این رو،نمی توان اسلام را به ترور و خشونت های تروریستی متهم نمود.

کارشناس ارشد علوم سیاسی

منابع:

۱ - حمید رضا شاکرین، خشونت ، تهران، کانون اندیشه جوان، ۱۳۸۳.

۲ -محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران،امیرکبیر، ۱۳۶۲.

۳ -حسن تربتی نژاد، اسلام و خشونت، قم، حرم، ۱۳۸۲.

-۴علی اکبر رشاد، خشونت و مدارا، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹.

-۵ناصر فکوهی، خشونت سیاسی،تهران، قطره، ۱۳۷۸.



همچنین مشاهده کنید