چهارشنبه, ۱۷ خرداد, ۱۴۰۲ / 7 June, 2023
تداوم هنجاری در سیاست خارجی آمریکا

باراک اوباما قبل از ورود به سنای آمریکا، مخالفت خود را با حمله آمریکا به عراق اعلام کرد. با توجه به اینکه او از ایالت ایلینویز خواهان رسیدن به مقام سناتوری از حزب دموکرات بود و مهمتر از همه با توجه به اینکه او به عنوان یک سیاهپوست از شیکاگو که مقر رادیکالیسم نژادی است انتخاب شده بود پرواضح بود که او مخالف سیاست آمریکا تحت رهبری رئیسجمهور محافظهکار باشد. با در نظر گرفتن اینکه هیچگونه پیامد منفی برای مخالفت با جنگ در آن مقطع زمانی متصور نبود، برای باراک اوباما کاملا منطقی جلوه میکرد که او به مخالفت بر خیزد. اما سناتورهای حاضر در سنای آمریکا با توجه به حمایت بیش از ۶۰ درصد مردم از حمله به عراق و اینکه انتخابات میاندورهای سال ۲۰۰۴ در برابر بود و اینکه بعضی از این سناتورها چشم به دستیابی به مقام ریاستجمهوری در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸ داشتند، سنای آمریکا با رأی مثبت به قطعنامه موافقت با حمله آمریکا به عراق به تقویت موضع جورج دبلیو بوش پرداخت. سناتور هیلاری کلینتون از جمله کسانی بود که رأی موافق به حمله به عراق داد. در انتخابات سال ۲۰۰۸ با توجه به ناکامی آمریکا در سروسامان دادن به شرایط امنیتی، کشتار سربازان آمریکایی و تظاهرات مداوم مردم عراق علیه حضور نظامیان خارجی، مخالفت با حضور آمریکا در عراق و صحبت از اشتباه بودن حمله به عراق به یک ارزش انتخاباتی تبدیل شد.
در یک چنین فضایی، به یکباره کسانی که در ابتدا مخالف حمله عراق بودند به اعتبار آنی دست یافتند و کسانی که موافق حمله بودند خود را در موقعیت بسیار نازلی یافتند. لیبرالهای آمریکایی که در حزب دموکرات جای دارند با توجه به اینکه مخالفان سرسخت و همیشگی گرایشهای جنگطلبانه بودهاند، حمایت خود را به سوی باراک اوباما سرازیر کردند و هیلاری کلینتون که در ابتدا گمان بر کسب کاندیداتوری حزب دموکرات بهوسیله او بود تاوان دیدگاه خود را در رابطه با جنگ عراق پرداخت و در انتخابات مقدماتی درون حزبی شکست خورد. باراک اوباما در طول مبارزات انتخاباتی قول داد که در کمتر از شش ماه نیروهای آمریکایی را از عراق خارج کند و به سیاستهای شکستخورده رئیسجمهور جمهوریخواهان پایان دهد. او در هنگامی که جورج دبلیو بوش به توصیه بعضی از نخبگان سیاسی فرمان به افزایش ۳۰ هزار نفری نیروهای آمریکایی داد مخالفت صریح و قاطع خود را به نمایش گذاشت. جورج دبلیو بوش برای اجرای این سیاست جدید، رابرت گیتس را جایگزین وزیر دفاع دونالد رامسفلد نمود. رابرت گیتس که سابقا هدایت سیا را بر عهده داشت از حامیان اصلی طرح افزایش نیروها بود و بههمین روی به وزارت دفاع دست یافت. در نهایت باراک اوباما به پیروزی در انتخابات نهایی علیه جان مککین دست یافت و کلید ورود به کاخ سفید را دریافت کرد. پیروزی باراک اوباما این توهم را در بعضی ایجاد کرد که شاهد سیاستی بهشدت متفاوت از آمریکا خواهیم بود. اما آنچه بسیاری به آن توجه نمیکنند این مهم است که تفاوت فاحشی بین مرحله مبارزات انتخاباتی و مرحله حکومت کردن میباشد. در مرحله انتخابات، نوع مخاطب به گونهای واضح متفاوت با مخاطب در مرحله حکومت کردن است.
در مرحله اول، باراک اوباما مخاطب اصلی خود را در بین دموکراتها و به عبارت صحیحتر لیبرالها مییافت، اما در مرحله حکومت کردن مخاطب او مردم آمریکا هستند و از سویی دیگر یک مخاطب دیگر را نیز باید توجه کند و آن هم کشورها و شهروندان خارجی هستند، کاندیدای حزب دموکرات شعار اصلی انتخاباتی خود را براساس مفهوم تغییر قرار داد و به همین روی بسیاری این نظر را بیان کردند که اگر باراک اوباما رئیسجمهور شود شاهد تغییر در سیاست خارجی آمریکا خواهیم بود. اما عملکرد رهبر حزب دموکرات در تعیین تیم سیاست خارجی به وضوح نشان داد که ارزیابی و دیدگاه از این دست تا چه حد غلط بوده است. اینان تفاوت بین مرحله انتخاباتی و حکومت کردن را درک نکردهاند و این سببساز این اشتباه شده است. الزامات انتخاباتی با الزامات حکومت کردن به شدت فرق میکند. اعضای اصلی تیم سیاست خارجی چهل و چهارمین رئیسجمهور آمریکا از افرادی تشکیل شده است که برخلاف سخنان رئیسجمهور در طول مبارزات انتخاباتی، اعتقاد بر این نداشتند که حمله به عراق از نظر «مفهومسازی» غلط بوده است. برخلاف بیانات در طول مبارزات انتخاباتی رئیسجمهور اعلام کرده است که هنگامی نیروهای آمریکایی از عراق خارج خواهند شد که شرایط مناسب باشد و دولت عراق آن را طلب کند، این کاملا در تعارض با خروج بیقید و شرط در کمتر از شش ماه است. هیلاری کلینتون بهعنوان وزیر خارجه، رابرت گیتس بهعنوان وزیر دفاع و جیمز جونز در جایگاه مشاور امنیت ملی، نمادهای تداوم در سیاست خارجی آمریکا هستند که خود نشاندهنده این واقعیت است که تا چه میزان دیدگاههای شخصی تابع الزامات ساختاری هستند.
دکتر حسین دهشیار