پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تئاتر یا دیپلماسی


تئاتر یا دیپلماسی

تبدیل شدن «دیپلماسی» به «نمایش», «اقدام» به «تظاهر» و «فشار» به «حفظ آبرو» مهم ترین مشخصه دوران جدیدی است که با صدور قطعنامه ۱۸۳۵ وارد آن شده ایم

تبدیل شدن «دیپلماسی» به «نمایش»، «اقدام» به «تظاهر» و «فشار» به «حفظ آبرو» مهم ترین مشخصه دوران جدیدی است که با صدور قطعنامه ۱۸۳۵ وارد آن شده ایم. صبح دیروز شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای علیه ایران تصویب کرد که به اعتراف تدوین کنندگان و به شهادت متن آن، فاقد هرگونه تحریم جدید و صرفا تاکیدی بر قطعنامه های قبلی است. بعد از صدور قطعنامه، امریکایی ها که ذوق زده به نظر می رسیدند بلافاصله سعی کردند مقصود ۱+۵ از این اقدام را هر چه شفاف تر کنند تا هیچ سوءتفاهمی باقی نماند. خانم رایس در اولین دقایق پس از صدور قطعنامه به رویترز گفت که از نظر او «به ویژه مهم است که ایرانی ها تشخیص دهند که فرآیند کاری گروه پنج به علاوه یک همچنان به قوت خود باقی است». بعد از او هم، دیگر وزرای خارجه گروه ۱+۵ جملاتی قریب به همین مضمون برای توضیح دلایل صدور ۱۸۳۵ بیان کردند. دیوید میلیبند وزیر خارجه انگلیس که همواره میدان دار شر علیه ایران بوده به خبرگزاری فرانسه گفت این قطعنامه نشان می دهد اراده و تصمیم شش قدرت جهانی درباره برنامه هسته ای ایران «تضعیف نشده است». فرانک والتر اشتاین مایر منظور خود را در قالب عبارت خوشمزه تر و البته واضح تری بیان کرد. خبرنگاران حاضر در نیویورک از قول او نوشتند «تحریم جدیدی علیه ایران در این قطعنامه مطرح نشده است اما صدور آن حرکتی بود برای این که ایران از اختلاف درونی ۱ + ۵ خوشحال نباشد». این تعابیر روش بسیار ساده ای برای فهم درست وضعیتی که در آن قرار داریم در اختیار می گذارد و می توان بر مبنای آنها به نتیجه گیری های مهمی درباره اتفاقی که درون گروه ۱+۵ در حال وقوع است دست یافت.

اجازه بدهید بحث را با یک سوال آغاز کنیم:

ایران باید از این قطعنامه چه پیامی دریافت کند؟ امریکایی ها و ظاهرا همه اعضای گروه ۶ مایلند پیامی که ایران دریافت می کند این باشد که حساب باز کردن روی اختلافات درونی گروه ۶ صرفا یک اشتباه محاسبه از جانب ایران است و همه آنها درباره جلوگیری از ظهور یک ایران هسته ای اجماع دارند. منازعات اخیر بر سر گرجستان و دیگر مسائل نیز هر چه که هست در دیدگاه گروه ۶ نسبت به ایران تغییری بوجود نیاورده و آنها همچنان به آنچه قبلا در قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران نوشته اند پای بند هستند. اما حقیقت این است که ۱۸۳۵ به هیچ وجه قادر به رساندن چنین پیامی به ایران نیست، بلکه کاملا برعکس -همانطور که عموم محافل تحلیلی و سیاستگذاری در تهران معتقدند- نگاهی به فرایند صدور این قطعنامه و تامل در آنچه مقام های غربی برای تبیین اقدام خود در صدور این قطعنامه گفته اند همگی نشان می دهد ایران کاملا درست محاسبه کرده است و ۱۸۳۵ چیزی جز یک روکش نازک بر اختلافات شدید درون گروه ۶ نیست که جالب است خود غربی ها هم در سخنان خود تلویحا تایید کرده اند هدف آنها «جلوگیری از خوشحال کردن بیشتر ایران» و سرپوش نهادن بر اختلافات درباره چگونگی برخورد با ایران بوده است نه «کتمان» این اختلافات که وجود آنها اظهر من الشمس است.

کمی اگر به عقب بازگردیم موضوع روشن تر خواهد شد.

بعد از مناقشه اخیر گرجستان که در خلال آن روسیه و غرب برای اولین بار پس از جنگ سرد تمام قد روبروی هم ایستادند، فرایند همکاری گروه ۶ علیه ایران دچار شوک شدیدی شد و برخی از منابع روس و اروپایی همان روزهای اول نوشتند قربانی اصلی این منازعه قبل از آنکه گرجستان باشد، گروه ۱+۵ و فرایند همکاری دستجمعی برای مهار برنامه هسته ای ایران است. در چند روز پس از این درگیری، این تحلیل در تقریبا تمامی رسانه های جهانی فراگیر شده بود که «دیپلماسی بزرگ» پایان یافته و روسیه از این به بعد درباره هیچ موضوعی از جمله ایران همکاری های سخاوتمندانه قبلی را با غرب انجام نخواهد داد. در داخل ایران اگرچه به طور طبیعی تلاش غرب برای فتنه انگیزی در منطقه قفقاز مورد نکوهش قرار گرفت، اما بویژه درون حکومت و در سطوح تصمیم سازی استراتژیک به هیچ وجه این توهم وجود نداشت که منازعه گرجستان روسیه را از اردوگاه غرب جدا کرده و به اردوگاه ایران ملحق ساخته است. اتفاقا قریب به اتفاق افراد دخیل در موضوع عقیده داشتند روسیه همواره بر سر ایران معامله کرده و از این به بعد هم خواهد کرد منتها اتفاقی که بعد از جنگ گرجستان رخ داده این است که «قیمت» پیشنهادی آنها برای این معامله افزایش می یابد و این دقیقا همان اتفاقی است که رخ داد، ضمن اینکه نه لزوما به خاطر مقاومت روسیه بلکه عمدتا به دلیل مقاومت موفق و موثر ایران، فرایند تشدید فشار بر ایران از راه سخت تر کردن تحریم ها مدت ها پیش به بن بست رسیده بود و منازعه گرجستان تنها به عنوان یک عامل کمکی در این میان عمل کرد نه بیشتر.

شیوع بیش از حد این گمان که ۱+۵ کارایی خود را ازدست داده و این گروه را دیگر باید در رده اموات دیپلماتیک طبقه بندی کرد، اعضای گروه ۶ را واداشت به رغم همه اختلافات بسیار حادی که با یکدیگر دارند و به قول آقای اشتاین مایر «فقط برای اینکه زیاده از حد خوش به حال ایران نشود» همه سعی خود را برای ارسال مقادیر بسیار کوچکی از علائم حیاتی به خرج بدهند (مثل مردی که به کما رفته و در این حال تکان خوردن پلک چشم یا یکی از انگشت های او فقط به این معنا خواهد بود که او «نمرده است» و نتیجه ای بیش از این از آن نمی توان گرفت) و ۱۸۳۵ همان علامت حیاتی یا بهتر بگویم«تکان خوردن انگشت مرد به کما رفته» است. این قطعنامه به طور کامل فاقد محتواست و حتی لحن آن هم نسبت به قطعنامه های سابق تفاوت نکرده است. گرفتن یک کپی از قطعنامه های سابق و به هم سنجاق کردن آنها، همه اتفاقی است که رخ داده است. در واقع آنچه در گروه ۱+۵ روی آن توافق شده -پس از اصرار و التماس امریکا- در همین حد است که «ایران نباید بفهمد اختلاف داریم» والا خبری از توافق بر روی اقدام های سفت و سخت نیست و اساسا نباید باشد. تازه می توان حدس زد که روس ها همین مقدار را هم به قیمتی گزاف به غرب فروخته باشند.

بسیار خوب، حالا می توان دوباره به آن سوال سابق بازگشت؛ آیا ۱۸۳۵ می تواند پیام مدنظر غرب را به ایران برساند؟ اگر مقصود غربی ها رساندن پیام اجماع به ایران بوده تنها چیزی که نمی توان از این قطعنامه فهمید اجماع در گروه ۶ است. واقعا غربی ها تصور می کنند اگر تحریم های بسیار ابتدایی را که چند ماه قبل روی آن توافق کرده بودند -والبته جامعه جهانی در مقام اجرا به هیچ وجه آن را جدی نگرفته است- دوباره روی کاغذ بنویسند و در بوق و کرنا کنند که «مجددا» روی همان ها توافق کردیم ایران باید به وحشت وهراس بیفتد و به این نتیجه برسد که روابط درونی ۱+۵ در اوج استحکام است؟! چرا در حالی که امریکایی ها همه تلاش خود را کردند ۱۸۳۵ نسبت به قطعنامه های قبلی حتی به اندازه یک میلی متر پیشرفت ندارد؟ آیا علت اینکه اعضای گروه ۶ به تئاتر بازی کردن و نمایش دادن در مقابل ایران-و اعلام صریح اینکه این چیزی جز یک نمایش و مانور با هدف ارسال پیام برای ایران نیست- روی آورده اند چیزی جز این است توان انجام «اقدام واقعی و موثر» ندارند که اگر داشتند نیازی به بازی کردن نقش دستگاه فتوکپی نبود. اتفاقا ایران از محتوای ۱۸۳۵ پیام اوج گرفتن اختلاف و استیصال در ۱+۵ را دریافت خواهد کرد. صدور قطعنامه ای که «هیچ نمی گوید» یعنی امکان صدور یک قطعنامه دندان دار وجود نداشته و این خود مستقیما به این معناست که گروه ۶ برای جلوتر رفتن مشکلات عبورناپذیری سر راه دارد و چون در خود توان غلبه بر آنها را نمی بیند به خیمه شب بازی و کبوتر از داخل کلاه درآوردن متوسل شده است. ۱۸۳۵ برای ایران نه حاوی پیام اجماع است و نه نشانه تشدید فشارها، فقط علامتی است از اینکه مسیری که می رود صحیح است و دشمنان پیشرفت ایران از سر درماندگی به فراهم آوردن اسباب تفریح برای دیگران روی آورده اند.

غرب به یک کاغذ که نامش قطعنامه باشد نیاز داشت تا به ایران نشان دهد که نمرده و هنوز نفس می کشد، روس ها هم به این کاغذ نیاز داشتند تا اتهام «بی مسئولیتی» و «نقض توافقات» را از خود دور کنند. اما ایران با علم به اینکه از حالا تا شب انتخابات باید اتفاقات فراوانی ازاین دست را انتظار بکشد، به این نمایش ها فقط خندید. از این به بعد البته هیچ چیز مثل سابق نخواهد بود،و بدیهی است که ایران اسلامی باید در تعامل قبلی خود با حریف تغییراتی جدی بدهد.

مهدی محمدی



همچنین مشاهده کنید