پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

درآمدی بر فلسفه سیاسی ابن سینا


درآمدی بر فلسفه سیاسی ابن سینا

ابن سینا قلت آن نسبت به دیگر بخش‌های فلسفه وی است و این امری است که تقریبا همه پژوهندگان در فلسفه بوعلی بویژه فلسفه سیاسی وی بر آن صحه نهاده‌اند با وجود آنکه وی فیلسوفی بود که …

ابن سینا قلت آن نسبت به دیگر بخش‌های فلسفه وی است و این امری است که تقریبا همه پژوهندگان در فلسفه بوعلی بویژه فلسفه سیاسی وی بر آن صحه نهاده‌اند با وجود آنکه وی فیلسوفی بود که خود وارد عرصه سیاست عملی شده و عهده‌دار مقام وزارت نیز گشته بود و با توجه به استواری بنای فلسفی وی در ابعاد وجودشناسی و معرفت شناسی شاید انتظار آن بود که شیخ الرئیس سهم وقوت بیشتری در تدوین بخش سیاسی فلسفه‌اش لحاظ می‌کرد و مسیری را که با فارابی شروع شده بود، بسط می‌داد ولی عده‌ای گفته‌اند شاید همین قوت‌های فلسفه‌ای که فارابی بنیان نهاده بود، به حدی می‌نمود که

ابن سینا خیلی مجال و امکان گذر از آن را نداشت و شاید هم ابن سینا اتفاقا به دلیل پرداختن به امر سیاسی و وزارت در جایگاه یک فیلسوف سیاسی نمی‌توانست ایده‌آل‌ها و مطلوب‌هایش را در تضاد و تعارض با اوضاع موجود مطرح کند مگر آنکه می‌خواست کاملا اوضاع موجود را در فلسفه‌اش بازتولید کند که آن هم چندان برایش جالب نمی‌توانست باشد و بالاخره این فرضیه هم قابل اعتناست که گرایش شیعی بوعلی سینا در شرایطی که محیط غالب فعالیت وی اهل سنت بودند، او را به احتیاط واداشته به طوری که به برخی کلیات و مباحث کلیدی پرداخته و خیلی وارد عرصه‌های جزئی‌تر بحث سیاست نشده است و «به هر حال، حاصل این فرضیات به این ختم می‌شود که ابن سینا را نباید همچون فارابی فیلسوف سیاسی تلقی کرد، هر چند بدون تردید، نظام فلسفی وی و فارابی در وجوه مهمی از اشتراک برخوردار است».

بنابراین هر چند ابن سینا در مابعدالطبیعه، منطق و پزشکی میان حکیمان مسلمان شخصیتی کم نظیر است که آثارش تا قرون متمادی محور تعالیم حکمت مشاء بوده است و متافیزیک با حضور وی به اوج خود رسید ولی در حکمت عملی بویژه سیاست مدن یا فلسفه سیاسی، ابن سینا نه تنها از آن عظمت افسانه‌ای برخوردار نیست بلکه به جای آنکه ادامه منطقی و یا حداقل تکرار حکیمان پیش از خود بویژه فارابی باشد، نوعی عقب­گرد در فلسفه سیاسی حکیمان مسلمان محسوب می‌شود و حتی رساله «فی السیاسه» هم اگر در انتسابش به بوعلی تردید نکنیم، آکنده است از سیاست نفس و منزل و نه سیاست مدن و باز جالب است تاکید شود که این به رغم ورود و دخالت زیاد ابن سینا در عرصه سیاست عملی بوده است به طوری که او از این جهت فقط با خواجه نصیرالدین طوسی قابل مقایسه است.

ابن سینا در مباحث مختلفش در خصوص جامعه سیاسی و مدینه تحت تاثیر افلاطون بوده است چنان که فرمانروایی را در افرادی شایسته و بجا می‌داند که در خردورزی و عقلانیت به مرحله بالایی نایل آمده باشند و لذا یادآور فیلسوف شاه افلاطونی است؛ او نظام شهر و مدینه یا اجتماع را هم شامل سه گروه می‌داند، مدیران، صنعتگران (پیشه‌وران) و سلحشوران (نظامیان و نگهبانان) که هر کدام از اینها بر مبنای شغل و وظیفه‌شان از هم ممتاز شده و شناخته می‌گردند.

همچنین رهنمودهای بوعلی سینا در امور زناشویی و ازدواج و امور مربوط به آموزش و پرورش نیز یادآور اندیشه‌های افلاطون است و همانند وی به نقش این اتباع در سرنوشت سیاسی دولت و حاکمیت اهمیت فراوانی می‌دهد و با توجه به تلقی‌اش از اینکه هر کس باید در جایگاه خاص خودش قرار گرفته و به ایفای نقش خود بپردازد لذا مثلا در خصوص زنان نیز مسئله مهم برای آنها را تربیت اولاد نیک برای اجتماع بر می‌شمارد و به دلیل احساساتی‌تر بودن آنها بودنشان در حجاب را نیکوتر و ارجح می‌داند و در باب سیستم کلی طرح و پیاده کردن عدالت در جامعه نیز معتقد است هر کس که فلسفه را ادراک می‌کند باید طبق اصول آن عمل کند و هر کس هم که از فهم آن ناتوان بوده باشد باید طبق مبادی دین رفتار کند.

ابن سینا «به تعاریفی از عدالت از جمله (اعطاء کل ذی حق حقه) و(وضع کل شیء فی موضعه) اعتقاد داشته و عدالت را به معنای برابری مطلق نمی‌داند بلکه در زمینه استحقاق‌های متساوی، تساوی و نفی تبعیض را لازم می‌داند. ابن سینا به جای برابری مطلق و تغالب به تفاوت و تعاون در بین انسان‌ها عقیده‌مند است.»

رضا نصیری حامد



همچنین مشاهده کنید