پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

داستان هایی خوب با موضوعی یکسان


داستان هایی خوب با موضوعی یکسان

نگاهی به مجموعه داستان«نقشه هایت را بسوزان»

بسیاری از مترجمان ادبیات در کشور ما مشغول فعالیت هستند که خواننده در همان نگاه اول به آن ها اعتماد می کند،مترجمانی که پیشتر با سخت گیری به خود کارهای منحصر به فردی ارائه کرده اند._

مژده دقیقی که مدتی پیش دو گزیده از ترجمه بهترین داستان های جهان را به نام های«این جا همه آدم ها این جوری اند» و«مشقت های عشق» را عرضه کرده بود با ارائه سومین کتاب از این سری، دریچه های دیگری را به جهان رازناک حوزه داستان کوتاه گشود.

موضوع داستانهایی که در این مجموعه همان گونه که گفته شد هیچ کدام از داستان های این مجموعه داستان های ضعیفی نیستند اما نزدیکی بیش از حد موضوعات آن ها تا حدودی خواننده را اذیت می کند و ای کاش دقیقی همه داستان ها با موضوعات یکسان را یک جا عرضه نمی کرد زیرا خواننده با خواندن هر کدام از کارها احساس می کند که اثری تکراری را خوانده و بر همین اساس ممکن است از خیر ادامه دادن کتاب بگذرد. به چشم می خورند اغلب از نظر سبک و شیوه روایت متنوع اند و موضوعاتی چون عشق،تنهایی،بیگانگی،فروپاشیدن خانواده،مهاجرت،جنگ،بیماری و...را در خود دارند.

دقیقی در این مجموعه داستان هایی چون،دریاچه بهشت،نقشه هایت را بسوزان،خواب هاروی،بوهمی ها،شمنگوا،کمین،قاضی شیوامورتی،دختر خاله ها و پسری در ساکیتوس را ترجمه و به چاپ رسانده است.

به راحتی می توان گفت در این مجموعه داستان های ضعیفی که دارای چهارچوب های جذب مخاطب نباشند وجود ندارد و همه کارها از زاویه های گوناگون قابل مطالعه اند.

عمده دغدغه ذهنی دقیقی در انتخاب داستان ها حول محور بیگانگی نسل ها دور می زند، به گونه ای که این مشکل اجتماعی و تاریخی را می توان از خلال تک تک کارها دریافت کرد،دانشجوی چینی گرفتار شده در ابرشهری چون نیویورک در داستان دریاچه بهشت نوشته« جس رورا» شاید بتواند به عنوان موثر ترین شخصیت دور افتاده از نسل خویش معرفی شود،شخصیتی که با هنرمندی تمام ساخته شده و تاثیرش را تا مدت ها درذهن مخاطب حفظ می کند:«...وقتی وارد آشپزخانه می شوم بی آن که سرشان را بلند کنند نگاهشان دزدانه از روی میز می لغزدروی زمین ،روی تلویزیون.می چرخشی که نویسنده در پیوند دنیای یک خانواده به ظاهر آرام و مسئله جنگ از خود نشان داده چرخشی هنرمندانه است که دو روایت خانوادگی و جنگی را به موازات هم به پیش می برد،اوج داستان کمین لحظه ای است که راوی یک تیراندازرا در خلال تصاویر جنگی تلویزیون می بیند و ناخواسته او را دشمن خود می پندارد:«...در درخشش سبز غبار آلود بوته های کاملیا چیزی از جنس کابوس وجود داشت،در ژرفای مخفیگاهی که تیر انداز آن جا کمین کرده ودر انتظارمان بود.هرروز،گویی نیروی افسونی مسموم من را به سوی خود می کشید،هرروز با خیزی از این دام می گریختیم و سینه خیز به جست و جوی پناهگاهی بر می آمدیم.....» گویم ژائوصبح به خیر،و خشکشان می زند،انگار لیوانی از دستم افتاده،یا ناخن هایم را روی تخته سیاهی کشیده ام. گاهی مجسم می کنم که در مکث بین اورتو وآریا بر حسب تصادف وارد اپرایی شده ام و هر آن است که صدای زاریشان در هم بپیچد و اوج بگیرد.صدای آوازشان را می شنوم.پدرمان مارا در قلعه ای زندانی کرده.نجاتمان بدهید....»

جس رو در این داستان گرچه اغلب فضاهای مربوط به داستان را در خدمت ذهنیت خود یعنی نشان دادن فرو پاشی یک خانواده از یک سو و میل به شناخت هرچه بیشتر خود از سوی یک دانشجوی غیرآمریکایی به کار گرفته و عناصر دیگر را فدای این مسائل کرده اما حاصل کار او اثری از آب در آمده که در ردیف داستان های ناب جای می گیرد.

همان گونه که گفته شد هیچ یک از داستان های این مجموعه داستان های ضعیفی نیستند اما نزدیکی بیش از حد موضوعات آن ها تا حدودی خواننده را اذیت می کند و ای کاش دقیقی همه داستان ها با موضوعات یکسان را یک جا عرضه نمی کرد، زیرا خواننده با خواندن هر کدام از کارها احساس می کند که اثری تکراری را خوانده و بر همین اساس ممکن است از خیر ادامه دادن کتاب بگذرد.

متفاوت ترین داستان این مجموعه داستان«کمین» است وهمان گونه که از نامش پیداست درونمایه ای جنگی دارد،داستان کمین که از زبان دو کودک روایت می شود شاید یکی از درخشان ترین داستان های مربوط به جنگ باشد.

«دانا ترت» در داستان کمین با نگاهی موشکاف و بیانی ماهرانه ابعاد فاجعه انسانی را نشان می دهد و با ترفند های بدیع به عمق فاجعه جنگ در زندگی انسان ها نقب می زند:ئ «... جنگ را هر شب توی اخبار می دیدیم،ولی من چیزی از آن نمی فهمیدم،حتی وقتی مادرم سعی می کرد برایم توضیح متفاوت ترین داستان این مجموعه داستان«کمین» است وهمان گونه که از نامش پیداست درونمایه ای جنگی دارد،داستان کمین که از زبان دو کودک روایت می شود شاید یکی از درخشان ترین داستان های مربوط به جنگ باشد. بدهد تصویرها بدون هیچ نظم مشخصی مثل برق می گذشتند:جاده های ویران،انفجارها،آتش هایی که در جنگل شعله می کشیدند،دختر مدرسه ای ها سوار دوچرخه و شهرهای به ظاهر متروک که توی خیابان هایشان کاغذها در باد می چرخیدند.یک اسیر جنگی آمریکایی از کمر در هر چهار جهت خم می شد، اسم مکان ها شبیه اسم های توی داستان های اشباح بود.بعضی جاهای دور افتاده روستایی اسم هم نداشتند،فقط شماره داشتند و بعضی سربازها- که از سر تا پا گل بودند و می خندیدند،تلوتلو می خوردند و می افتادند زمین و کلاه خودهایشان پوشیده از نوشته های بی ریخت سیاه بود- عین دیوانه ها بودند.....»

نگاه بی طرفانه راوی این داستان در نقل هر آن چه در دوران جنگ دیده تصاویری جان دار در اختیار خواننده قرار می دهد که نشانگر رسوخ بلای جنگ در همه اقشار جامعه است. عمده دغدغه ذهنی دقیقی در انتخاب داستان ها حول محور بیگانگی نسل ها دور می زند به گونه ای که این مشکل اجتماعی و تاریخی را می توان از خلال تک تک کارها دریافت کرد،دانشجوی چینی گرفتار شده در ابرشهری چون نیویورک در داستان دریاچه بهشت نوشته جس رورا شاید بتوان به عنوان موثر ترین شخصیت دو رافتاده از نسل خویش معرفی کرد.

نکته جالب توجه در این داستان موضع منفعل و کودکانه راوی است که فقط به ذکر دیده ها بسنده می کند و داوری را بر عهده مخاطب می گذارد،تماشای صحنه های خشن جنگ از تلویزیون به قدری گویا عنوان شده اند که خواننده حس می کند در همان لحظه همراه با راوی و خانواده اش شاهد حاضر آن صحنه هاست.

چرخشی که نویسنده در پیوند دنیای یک خانواده به ظاهر آرام و مسئله جنگ از خود نشان داده چرخشی هنرمندانه است که دو روایت خانوادگی و جنگی را به موازات هم به پیش می برد،اوج داستان کمین لحظه ای است که راوی یک تیرانداز را در خلال تصاویر جنگی تلویزیون می بیند و ناخواسته او را دشمن خود می پندارد:«...در درخشش سبز غبار آلود بوته های کاملیا چیزی از جنس کابوس وجود داشت،در ژرفای مخفیگاهی که تیر انداز آن جا کمین کرده ودر انتظارمان بود.هرروز،گویی نیروی افسونی مسموم من را به سوی خود می کشید،هرروز با خیزی از این دام می گریختیم و سینه خیز به جست و جوی پناهگاهی بر می آمدیم.....»

مجموعه داستان «نقشه هایت را بسوزان»سال ۱۳۸۷در شمارگان۲۲۰۰نسخه و قیمت ۳۹۰۰تومان توسط انتشارات نیلوفر عرضه شده است.

رسول آبادیان



همچنین مشاهده کنید