شنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۱ / 28 January, 2023
هر کس را دیدی بکش تا امتیاز بگیری

اگر شما از طرفداران مجلات کمیک باشید، بهتر میتوانید درباره فیلم «اردنگی» که توسط جین گولدمن و وان از نسخه اصلی مارک میلر و اس. رومیتا نیوز برداشت شده است، قضاوت کنید. میدانید مسئله چیست؟ اگر فکر میکنید که فیلم اقتباس منصفانهای دارد، باید بگویم به دنیایی علاقه دارید که برای من جالب نیست. یک دوربین فیلمبرداری میتواند خیلی صحنهها را برای فیلم ضبط کند و در این فیلم، قتل عامی که دختر ۱۱ ساله و پدر بالغش انجام میدهند، همه صحنهها را خون باران میکند.
پیرنگ فیلم این است که برخی از شخصیتها شامل یک بچه دبیرستانی بهنام اردنگی، یک دختر ۱۱ ساله و پدرش سعی دارند که تا در شمایل ابر قهرمان (superheroes) با انسانهای شیطان صفت بجنگند. مشکل اینجاست که دختر بچه ۱۱ ساله، ابر قهرمان اصلی میشود. در صحنههایی او حمله میکند، ضربه میزند، قتل عام میکند و گانگسترهای مسلح را به گلوله میبندد در حالی که با قدرتهای غیرمعمول در هوا به پرواز در میآید.
این خشونت کتابهای کمیک نیست. افراد زیادی بهراحتی در فیلم کشته میشوند و یک دختربچه ۱۱ ساله بدون هیچ احساسی آن را انجام میدهد.
فکر میکنیم که بسیاری از تماشاگران همسنوسال این دختر قاتل پس از دیدن قتل ۸تا ۱۲ نفر توسط وی، بعد از تماشای فیلم به چه فکر میکنند؟ میدانم، خوب هم میدانم. این غیرواقعی است و به سرگرمی نزدیک است. اما سرگرمی برای چه کسانی؟ فیلم درجه R دارد که معنی آن این است که تماشای «اردنگی» برای افراد زیر ۱۷ سال ممنوع است. من حتی نگران ۱۶ سالهها نیستم. من به فکر شش سالههایم. در فیلم شخصیتهایی وجود دارند که دیوارهای خانه دخترشان پوشیده از انواع سلاحهای سرد و گرم از کلت گرفته تا مسلسلهای خودکار و بازوکاست.
در پایان جایی که شخصیت منفی فیلم میخواهد با شلیک یک گلوله حفرهای در سر دختر بچه ایجاد کند، دوستش سر بزنگاه میرسد و او را با یک بازوکای ۱۰ فوتی نجات میدهد.
سپس آتش و خون است که آسمان چند بلوک از شهر را به تسخیر در میآورد همچنان که اغلب در اینترنت میخواهیم: هاهاهاها.
دختر کوچک که میندی (کلو گریس مورتز) نامیده میشود توسط پدرش (نیکلاس کیج) که بابا گندهه نام دارد، آموزش داده شده تا با جنایتکاران و در راس همه آنها رئیسشان (ماری استرونگ) به مبارزه بپردازد چرا که مادرش در گذشته توسط آنها به قتل رسیده و او باید انتقام بگیرد. آموزشهای او شامل یادگیری فنون رزمی حمله با سلاحهای سرد و گرم و پوشیدن جلیقه ضدگلوله است. از همه جالبتر کار کردن او با یک چاقوی تاشوی پرتابی است که پدرش آن را به عنوان هدیه به او میدهد، هدیهای که باعث خوشحالی زیاد دختر میشود! گفتوگوهای بین پدر و دختر با توجه به علایقشان هم معلوم است و بیشتر درباره کشتار، سلاح و اینکه چطور دشمنان کشته میشوند، است.
شخصیتهای فیلم بیشتر شبیه هدفهای ویدئویی در یک بازی کامپیوتری هستند. یکی را بکش و امتیاز بگیر. آنها میمیرند و تو امتیاز میگیری. وقتی که بچههای آمریکایی هر روز در بازیهای خشن یکی را با تیر میزنند، جلوگیری از ساختن چنین فیلمهایی فقط میتواند یک لطیفه باشد. هیت گرل (میندی) با اردنگی (آرون جانسون) که راوی فیلم و یک بچه دبیرستانی معمولی تحتتاثیر کتابهای کمیک است، همدست میشود.
اردنگی یک بچه معمولی است که از زورگویی اراذل محل خسته میشود. او یک لباس ابرقهرمانی سفارش میدهد و پس از پوشیدن آن به کوچه و خیابان میرود تا جلوی شرارت را بگیرد اما کتک مفصلی میخورد؟ بهطوری که راهی بیمارستان میشود. اردنگی، دست برنمیدارد و شبی تا پای جان رو به روی سه گانگستر که فردی را کتک میزنند، میایستد تا از او حمایت کنند. مردمی که در رستوران روبهرویی محل حادثه قرار دارند، بیرون میآیند و با حضور پلیس، ضاربان فراری میشوند. اردنگی به صورت یک قهرمان در میآید در حالی که هیت گرل و پدرش میدانند اینطور نیست.
رئیس جنایتکاران که افرادش توسط هیت گرل و پدرش کشته شدهاند، به اشتباه فکر میکنند که اردنگی است و برای همین افرادش را میفرستد تا او را بکشند. یک پسر بیگناه که فقط از روی تقلید، لباس اردنگی را پوشیده است کشته میشود. اینجاست که بابا گندهه و هیت گرل به کمک اردنگی میآیند تا او را نجات دهند.
در ادامه با توطئهای، اردنگی آلت دست جنایتکاران میشود و این کار به دستگیری باباگندهه و اردنگی منجر میشود. فصل پایانی، فصل انتقام خونین هیت گرل و اردنگی بهطور مشترک از جنایتکاران است. صحنههای پایانی فیلم به ما ثابت میکنند که با کمدی متفاوتی روبهرو هستیم.
آرون جانسون (اردنگی) یک فرد موفق در دبیرستان است که مشکلات قبلیاش حل شدهاند. هیت گرل هم به دبیرستان او می آید و مشکلات ابتدایی که سر راه جانسون بودند، شامل او میشوند اما وی همانجا آنها را حل میکند چرا که دختر بابا گندهه است. بعد فیلم آرام آرام رو به تاریکی میرود و تیرهتر و تیرهتر میشود. همانطور که اندوه من بیشتر و بیشتر میشود.