شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

فیلمسازی دغدغه مند


فیلمسازی دغدغه مند

نگاهی به شاخصه های کاری علیرضا داودنژاد

علیرضا داودنژاد فیلمساز صاحب سبکی است که با نازنین کار خویش را آغاز کرد و در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ به خانه عنکبوت رسید تا یک دهه بعد با نیاز، یکی از اوج های کارنامه سینمایی خویش را عرضه کند. فیلمی تاثیرگذار با فیلمنامه ای حساب شده از علی اکبر قاضی نظام که در اجرا آنچنان موفق می نمود که بی درنگ سیمرغ بلورین بهترین فیلم دهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر را نصیب کارگردانش نمود.

داودنژاد با نیاز نشان داد فیلمسازی دغدغه مند است که قصد دارد با توسل به زبان سینما، بخشی از مکنونات قلبی و تراوشات ذهنی خویش را آنچنان واقعی تصویر نماید که برای تماشاگر جذاب و باورپذیر باشد. گرچه داودنژاد با ساخت عاشقانه به عنوان یکی از پیش قراولان سینمای جوان پسند موسوم به دخترپسری محسوب شده و توانسته است در فتح گیشه ها نیز موفق جلوه کند اما با مصائب شیرین بود که وی به زبانی جدید برای برقراری ارتباطی صمیمانه و خالصانه تر با مخاطبش دست یافت. او این بار با بهره جستن از روابط شخصی و خانوادگی اش، فیلمی به ظاهر کوچک و کم خرج را روانه پرده های سینما نمود که در لایه های زیرین حاوی پیام ها و نکات بنیادین اخلاقی و اجتماعی بود.

فیلم آنچنان به مذاق منتقدان و خود فیلمساز خوش آمد که تصمیم گرفت این شیوه فیلمسازی را کماکان ادامه داده و فیلم هایی چون بچه های بد، بهشت از آن تو و حتی هوو را به کارنامه فیلمسازی اش بیفزاید. در هر سه این فیلم ها آن چه که بیش از هر چیز مدنظر فیلمساز قرار می گیرد، مناسبات اخلاقی و واکنش های طبیعی آدم هایی است که گاه مجبور می شوند در مقابل خانواده و اجتماع بایستند تا شاید بتوانند حق و سهم واقعی خویش از زندگی را بازستانند. استفاده داودنژاد از برخی اعضای خانواده اش در هرچه گرم تر ساختن فضای این فیلم ها بسیار موثر بوده، به طوری که وجهی مستندگونه به آن ها می بخشد.

در این میان اما فیلم هایی در کارنامه داودنژاد دیده می شوند که انگار چندان با نیات و دغدغه های درونی وی سازگاری نداشته و آن ها را می توان به علاقه وافر وی به آزمودن شیوه ها و فرم های جدید در فیلمسازی، نسبت داد. فیلم هایی چون ملاقات با طوطی، هشت پا و تیغ زن در این دسته جای می گیرند که هرکدام در دوره خود به نحوی اسباب ناامیدی و سرخوردگی مخاطبان خاص و عام سینمای ایران را فراهم کردند.

با این حال داودنژاد با ساخت مرهم یک باردیگر به مسیر اصلی بازگشت و نشان داد که با توجه به شناخت قابل توجه اش از جامعه ایرانی و تسلط غبطه برانگیزش بر تکنیک های سینمایی، قادر است سینمای کوچک خانوادگی اش را آنچنان دلپذیر عرضه کند که حتی اگر مدیران جشنواره های داخلی سعی در نادیده انگاشتن آن داشته باشند، فیلم در جشنواره های خارجی بدرخشد و نام کارگردانش را یک بار دیگر بر سر زبان ها بیندازد.

مرهم قصه بخشی از یک نسل است. نسلی عاصی، سرخورده و ظاهرا بدون آرمان که سعی می کند با گریز از خانواده و حتی اجتماع، خود را بیش از گذشته شناخته و هدف های نه چندان روشنش را جستجو کند. چندان زمانی نمی برد تا دریابیم که این گریز از اجتماع، مصداق کامل ضرب المثل از چاله در چاه افتادن است. گرگ ها آنچنان دندان تیز کرده اند که به سهولت می توانند امنیت هر ساده دلی را به خطر اندازند.

از این وجه مرهم نمونه بارز و مشخص دیدگاه اخلاق گرایانه داودنژاد است. در اینجا فیلمساز آنچنان دلسوزانه با موضوع اعتیاد جوانان طرف می شود که در هیچ کجای فیلم نشانی از شعار یا تحمیل یک عقیده خاص به چشم نمیآید. فیلمساز همچون مادربزرگ دوست داشتنی فیلم (کبری حسن زاده) به مثابه ناظری بی طرف، اتفاقات و حوادث فیلم را یکی پس از دیگری به تصویر کشیده و سعی می کند تا سر حد امکان با این نسل و آرمان هایش همزاد پنداری کند. منطبق بر مباحثی که برشمردیم در دوره زمانه ای که غالب فیلم های سینمای ایران یا نگاهی هجوآمیز به روابط میان آدم ها دارند یا از آن طرف بام افتاده اند و دیدگاه های شعار زده ای را مطرح می سازند، تماشای فیلمی چون مرهم با آن نگاه ساده انسانی، غنیمتی بس ارزشمند به حساب میآید. غنیمتی که عمق نگاه و دقت نظر فیلمسازی ارزشمند را متجلی می سازد که در آستانه هفتمین دهه زندگی، همچنان از امیدهای سینمای ایران محسوب می شود.

نویسنده : فرهاد خالدار



همچنین مشاهده کنید