پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اهمیت تفکر و تدبر در آیات قرآن


اهمیت تفکر و تدبر در آیات قرآن

در مطلب حاضر, نویسنده کوشیده است با استفاده از اندیشه های شهید مطهری بر ضرورت شناخت قرآن و فلسفه آیات متشابه و ابزار و منابع شناخت قرآن, زبان شناسی قرآن, صوت حسن و «تغنوا بالقرآن» تاکید نماید

در مطلب حاضر، نویسنده کوشیده است با استفاده از اندیشه های شهید مطهری بر ضرورت شناخت قرآن و فلسفه آیات متشابه و ابزار و منابع شناخت قرآن، زبان شناسی قرآن، صوت حسن و «تغنوا بالقرآن» تاکید نماید.

مقام معظم رهبری در دیدار با برگزیدگان بیست و نهمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم در مشهد مقدس با تاکید به تفکر و تدبر درآیات قرآن کریم اظهار داشتند: «خدا را شکر می کنیم که عشق به قرآن را در دلهای ما و مردم ما قرار داد. خدا را شکر می کنیم که توفیق درس قرآن، انس با قرآن و تلاوت قرآن به مردم ما داده شده است. در دوران طاغوت، قرآن در کشور ما مهجور بود؛ هیچ حرکت جمعی در ترویج قرآن انجام نمی گرفت؛ هر چه بود، میل شخصی افراد بود. در دوران جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام، یکی از برنامه های اصلی برای مسئولین کشور، ترویج قرآن است؛ تلاوت قرآن، انس با قرآن، فهم قرآن، حفظ قرآن، جزو برنامه هاست؛ که خب، یکی ازمظاهر آن هم همین مسابقات بین المللی است. لیکن تلاوت قرآن و قرائت زیبای آیات الهی، مقدمه است برای تدبر در قرآن. ما نمی خواهیم خودمان رامشغول کنیم، سرگرم کنیم به تلاوت و به قرائت قرآن و الحان قرآنی، به عنوان یک موضوع اصلی؛ این مقدمه است، این طریق است. تلاوت قرآن با صوت خوش موجب می شود که دل انسان نرم شود، خشوع پیدا کند، آماده بشود برای فهم معارف قرآنی و آیات قرآنی؛ ما به این احتیاج داریم.»(۴/۴/۱۳۹۱)

● ضرورت شناخت قرآن به عنوان منبع اصلی و اساس دین

شناخت قرآن، برای هر فرد عالم به عنوان یک فرد عالم، و برای هر فرد مؤمن، امری ضروری و واجب است. اما برای یک عالم انسان شناس و جامعه شناس، شناخت قرآن از آن جهت ضروری است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامی و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت موثر است.

نگاهی به تاریخ این نکته را روشن می کند که عملا هیچ کتابی به اندازه قرآن بر روی جوامع بشری و بر زندگی انسان ها تاثیر نگذاشته است. و به همین جهت است که قرآن خود به خود وارد حوزه بحث جامعه شناسی می شود و جزء موضوعات مورد بررسی این علم قرار می گیرد. معنای این سخن این است که بررسی و تحقیق پیرامون تاریخ جهان در این ۱۴ قرن عموما و شناختن جوامع اسلامی خصوصا، بدون شناخت قرآن میسر نیست.

و اما ضروری بودن شناخت قرآن برای یک مؤمن مسلمان از آن جهت است که منبع اصلی و اساسی دین و ایمان و اندیشه یک مسلمان و آنچه که به زندگی او حرارت و معنی و حرمت و روح می دهد قرآن است.

● روش شناسی فهم قرآن

بطور کلی در بررسی و مطالعه هر کتابی سه نوع شناخت ضروریست که اولین آنها شناخت سندی یا انتسابی است.

اول: شناخت سندی یا انتسابی

در این مرحله می خواهیم بدانیم انتساب کتاب به نویسنده آن تا چه اندازه قطعی است؟ آیا اسناد همه آن درست است یا آنکه قسمتی درست است و قسمتی نادرست؟

در این صورت چه درصدی از مطالب را می توانیم از نظر انتساب تأیید کنیم؟ به علاوه به چه دلیل می توانیم بعضی را قطعا نفی و برخی را قطعا اثبات و پاره ای را مشکوک تلقی کنیم؟

این نوع شناخت آن چیزی است که قرآن از آن بی نیاز است و از این نظر کتاب منحصر به فرد جهان قدیم محسوب می شود.

در میان کتاب های قدیمی کتاب دیگر نمی توان یافت که قرنها بر آن گذشته باشد و تا این حد بلاشبهه باقی مانده باشد. مسائلی از این قبیل که فلان سوره مشکوک است، فلان آیه در فلان نسخه هست و در فلان نسخه نیست، و... در مورد قرآن اساسا مطرح نیست. قرآن بر نسخه و نسخه شناسی پیشی گرفته. جای کوچک ترین تردیدی نیست که آورنده همه این آیات موجود حضرت محمدبن عبدالله(ص) است، که آنها را به عنوان معجزه و کلام الهی آورد، و احدی نمی تواند ادعا کند و یا احتمال بدهد که نسخه دیگری از قرآن وجود داشته و یا دارد. هیچ مستشرقی هم در دنیا پیدا نشده که قرآن شناسی را بخواهد از اینجا شروع کند که بگوید باید به سراغ نسخه های قدیمی

قدیمی ترین نسخه های قرآن برویم و ببینیم در آنها چه چیزی هست و چه چیزهایی نیست.

اگر در مورد تورات و انجیل و اوستا و یا شاهنامه فردوسی و گلستان سعدی و هر کتاب دیگر این نیاز هست، برای قرآن چنین نیازی نیست.

گروهی می پندارند منظور از تلاوت قرآن، تنها خواندن قرآن به قصد ثواب است، بدون آنکه چیزی از معانی آن درک شود. اینها دائماً قرآن را دوره می کنند، اما اگر یکبار از ایشان سؤال شود که:

«آیا معنای آنچه را می خوانید، می دانید؟»

از پاسخ گویی عاجز می مانند. خواندن قرآن، از این جهت که مقدمه ای برای درک معانی قرآن است، لازم و خوب است، اما نه صرفاً به قصد کسب ثواب.

درک معانی قرآن نیز ویژگی هایی دارد که باید به آن توجه داشت. در یادگیری بسیاری از کتابها، آنچه که برای خواننده حاصل می شود یک سلسله اندیشه های تازه ای است که قبلا در ذهن او وجود نداشته است، در اینجا تنها عقل و قوه تفکر خواننده است که به فعالیت مشغول می شود. بدون شک قرآن را نیز باید به قصد آموختن و تعلیم مطالعه کرد. قرآن خود در این زمینه تصریح می کند:

«کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوالالباب»(ص۹)

«کتابی مبارک و (عظیم الشأن) بر تو نازل کردیم تا (مردم) در آیات تفکر کنند و خردمندان تنبه حاصل کنند.»(۱)

آشنایی با قرآن به مقدماتی نیازمند است که در اینجا به اختصار آنها را ذکر می کنیم: یکی از شرط های ضروری شناخت قرآن آشنایی به زبان عربی است. همان گونه که شناخت حافظ و سعدی بدون دانستن زبان فارسی ممکن نیست، آشنایی با قرآن هم، که به زبان عربی است، بدون دانستن زبان عربی امکان پذیر نیست. شرط دیگر آشنایی با تاریخ اسلام است. قرآن مانند تورات یا انجیل نیست که یکباره توسط پیامبر عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول ۲۳سال دوران زندگی پیامبر از بعثت تا وفات در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و به همین دلیل آیات قرآن شأن نزول دارند. شأن نزول چیزی نیست که معنای آیه را در و خود محدود کند، بلکه برعکس دانستن شان نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات موثر و راهگشاست.

شرط سوم، آشنایی با سخنان پیامبر اکرم(ص) است. ایشان به نص قرآن نخستین مفسر کتاب الهی است:

«... وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم...» (نحل ۴۴)

«ما قرآن را بر تو فرورد آوردیم تا تو آنچه را که بر مردم فرود آمده برایشان توضیح دهی.»

در آیه دیگری از قرآن آمده است:

«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه...» (جمعه۲)

«خداوند در میان مردمانی امی، پیامبری از ایشان فرستاد که آیات خداوند را بر مردم تلاوت می کند و آنها را از آلودگی ها پاک می نماید و کتاب (قرآن) و حکمت را به آنها تعلیم می دهد.»

برپایه قرآن پیامبر اکرم(ص) خود مبین و مفسر این کتاب است و آنچه از پیامبر(ص) رسیده است ما را در تفسیر قرآن یاری می دهد. اما بر پایه اعتقاد راستین ما شیعیان که به ائمه اطهار معتقدیم و بر این باوریم که آنچه را پیامبر از ناحیه خدا گرفته به اوصیای گرامی اش منتقل کرده است، روایات معتبر ائمه(ع) نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه رسول خدا(ص) رسیده است. از این رو، روایات موثق ائمه(ع) به شناخت قرآن کمک بزرگی می کند۲.

● شناخت قرآن از رهگذر شناخت و فهم آیات قرآن

نکته مهم در بررسی قرآن این است که در درجه اول باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. آیات قرآن مجموعا یک ساختمان به هم پیوسته اند و اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بخواهیم تنها همان یک آیه را بفهمیم، شیوه درستی اتخاذ نکرده ایم.

البته ممکن است فهم ما از همان یک آیه درست باشد، اما این کار خارج از احتیاط است. آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگر است و همان گونه که برخی مفسران بزرگ گفته اند، ائمه اطهار(ع) این روش تفسیری را تأیید کرده اند. قرآن در بیان مسائل شیوه ای ویژه دارد. دربسیاری موارد اگر یک آیه از قرآن را انتخاب و اخذ کنید بدون آنکه آن را برآیات مشابه عرضه بدارید، مفهومی پیدا می کند که با مفهوم همان آیه در کنار آیات هم مضمون، به کلی متفاوت است.

فلسفه آیات محکم و متشابه قرآن

در شیوه تفسیری قرآن به قرآن برای نمونه می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد. درباره محکمات و متشابهات یک تصور عوامانه وجود دارد. به باور گروهی آیات محکم آیاتی است که مطالب در آنها به صورت ساده و صریح طرح شده، اما در آیات متشابه موضوعات به صورت لغز و معما و رمز مطرح گردیده است. بر پایه این تعریف، مردم حق دارند تنها در آیات محکم و صریح تدبر کنند، ولی آیات متشابه اساساً قابل شناخت نیستند و نمی توان درباره آنها اندیشید. (۳)

باید توجه داشت که نه معنای محکم، صریح و ساده است و نه معنای متشابه، لغزوار و رمزگونه. معما و رمز لفظی است با معنای مبهم و مجمل که با کلماتی بیان می شود که به طور مستقیم معنا را نمی رساند.

اما آیا در قرآن هم آیات لغزوار وجود دارد؟ این با نص قرآن که می گوید: قرآن کتابی روشنگر و قابل فهم برای همه است و آیاتش همه نور و هدایت است،منافات دارد. سرمطلب این است که برخی مسائل مطرح در قرآن، به ویژه آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند. به گفته شیخ محمود شبستری:

معانی هرگز اندر حرف ناید

که بحر بیکران در ظرف ناید

اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد. اما برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر شود و غیر از این راهی وجود ندارد. برای نمونه مفهوم این عبارت که «انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند» در قالب این آیه بیان شده است:

«وجوه یومئد ناضره¤ الی ربها ناظره» (قیامه ۲۲و۲۳)

«در آن روز چهره های خرم وجود دارد که به پروردگار خود نظر می افکنند.»

قرآن لفظ دیدن را به کار برده و لفظ مناسب تری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگری توضیح می دهد:

«لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار» (انعام۱۰۳)

«هیچ چشمی او را درک نمی کند، ولی او بینندگان را مشاهده می کند.»

با این بیان خواننده متوجه می شود که با وجود تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند. قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی، می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع دهید:

«هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب» (آل عمران۷)

«او کسی است که قرآن را بر تو فرود آورد، برخی آیات آن محکم هستند (یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرده و معانی دیگر نتیجه گرفت.) این آیات ام الکتاب (یعنی آیات مادر) هستند.»

به بیان دیگر، همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ، «ام القری» مرجع شهرهای کوچک تر به شمار می روند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما باید به کمک آیات محکم در آنها تدبر کرد. بی گمان، فهم آیات متشابه بدون کمک آیات مادر، درست و معتبر نخواهد بود.(۴)

● زبان شناسی قرآن

مخاطب قرآن عقل انسان است و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می گوید. اما قرآن به جز این زبان، زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. کسی که می خواهد با قرآن آشنا شود و به آن انس بگیرد، باید با هر دو این دو زبان آشنا باشد و از هر دو در کنار هم استفاده کند. تفکیک این دو از یکدیگر، خطا و اشتباه را به دنبال خواهد داشت.

منظور ما از دل، احساسی بسیار عظیم و عمیق در درون انسان است که گاهی به آن احساس هستی می گوییم؛ یعنی احساسی از ارتباط انسان با هستی مطلق.

کسی که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد، او را از اعمال هستی و کنه وجودش به حرکت درمی آورد، آن وقت دیگر تنها فکر و مغز انسان تحت تأثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار می گیرد.

یکی از عالی ترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبی و فطرت خداجویی اوست و قرآن این حس شریف و برتر را مخاطب خود قرار می دهد.

قرآن توصیه می کند که او را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانند. با همین نوای آسمانی است که قرآن با فطرت الهی انسان سخن می گوید و آن را تسخیر می کند. چرا تلاوت قرآن عبدالباسط این قدر در تمام کشورهای اسلامی گسترش یافته است؟ برای اینکه عبدالباسط با صدا و آهنگ عالی و با دانستن انواع قرائت ها و آهنگ ها و شناختن آهنگ هر سوره آن را می خواند.

در احادیث آمده است که بسیاری از ائمه(ع) از جمله امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) قرآن را با صدا و آهنگ بلند و دلپذیر می خواندند، به گونه ای که صدایشان به کوچه می رسید و هر کس از کوچه می گذشت، برای شنیدن صوت قرآن می ایستاد. هنگامی که امام در خانه اش قرآن را با آهنگ لطیف و زیبا قرائت می کرد، پشت در خانه جمعیت جمع می شد و راه، بند می آمد. به بیان قرآن، کتاب الهی دو زبان دارد؛ قرآن گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند و گاهی کتاب احساس و عشق. به دیگر سخن، قرآن فقط غذای عقل و اندیشه نیست غذای روح هم هست.(۵)

● خواندن قرآن به صوت حسن

مسئله آهنگ پذیری قرآن خیلی عجیب است. تا آنجا که نشان داده اند در زبان ها جز شعر چیز دیگری آهنگ نمی پذیرد، آهنگ واقعی که یک نفر موسیقیدان بتواند برای آن آهنگ بسازد، شعر است که آهنگ می پذیرد. البته هر نثری را می شود با آواز بلند خواند اما آن کسی هم که آهنگها را نمی شناسد می فهمد که اگر این راه ساده بخوانند بهتر از آن است که با آواز بخوانند. ولی یک چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می خوانند آن را بهتر بیان می کند تا وقتی که ساده می خوانند. به این می گویند آهنگ پذیری؛ یعنی آهنگ، آن را بهتر می توان بیان کند از غیر آهنگ. قرآن از طرفی ما می بینیم شعر نیست، چون نه وزن دارد نه قافیه و نه هجاهایش هماهنگ با یکدیگر است.

از نظر محتویات هم، چون شعر اصلا به تخیل بستگی دارد، تخیل در آن نیست، آن تشبیهات و خیالات شاعرانه در آن نیست. قرآن یگانه نثری است آهنگ پذیر. همین قرائتهایی که می خوانند. کسانی که اهل قرائت هستند- با آهنگ می خوانند. حالا شما یک کلام دیگر، خود خطبه های پیغمبر را بیایید با آهنگ بخوانید، اصلا نمی پذیرد. هر کلام عربی یا فارسی را- اگر نثر باشد- بیایید با آهنگ بخوانید، نمی پذیرد. تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیه شده است که قرآن را به صوت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن چنین استعداد و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می توانسته است خودش را نشان بدهد و نمایان کند.

● نظر استاد مطهری درباره عبارت «تغنوا بالقرآن»:

بعضی آمده اند تعبیرخیلی سخیفی کرده اند- و البته علما رد کرده اند- گفته اند شاید این «تغنوا» از ماده غنا به مد نیست، از ماده غنا به قصر است؛ یعنی بی نیاز شوید به قرآن. جواب داده اند که عرب هرگز این کلمه را با تعبیر «تغنوا» نمی گوید، استغنوا می گوید.

ما یک «تغنی» داریم و یک «استغناء» «بی نیاز بشوید» را با «استغنوا» بیان می کنند نه با «تغنوا». این بدون شک تغنی است، منتها جواب داده اند که هر آواز خوش و لطیفی که احساسات را برانگیزد، به معنی اعم غناست، ولی غنای مذموم آن غنایی است که احساسات شهوانی انسان را برمی انگیزد آن چیزهایی است که وقتی پیدا شد عقل انسان را خفیف و سبک و کوچک می کند اما اگر چیزی احساسات عالی و لطیف انسان را برانگیزد که عقل انسان را قوی و روشن و ضمیر انسان را روشن تر کند، اشک انسان را جاری کند، انسان را به یاد خدا بیندازد، این هم غناست چون با احساسات انسان سروکار دارد اما غنای مذموم نیست. ما از لفظ «غنا» که نباید وحشت داشته باشیم، به علاوه ما می دانیم که از همان صدر اسلام، عملا این عنایت بوده است که قرآن را با آواز خوش بخوانند و خوش آوازهای صحابه پیغمبرمی آمدند و قرآن را می خواندند، حتی خود پیغمبر اکرم گاهی اصحاب را می گفت قرآن را بر او بخوانند. خودش قرآن بر او نازل شده بود، او که قرآن را می دانست، ولی از شنیدن قرآن لذتی می برد که از دانستن آن قهرا انسان همان لذت را نمی برد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای فکر نیست. فکر می داند، چیزی که می داند دیگر تکرارش لغو است. ولی دل هرچه تجدید شود می خواهد احساساتش تحریک گردد. بسیاری از اوقات خود پیغمبراکرم بعضی از صحابه را امر می کردند که قرآن را باز کن برای من بخوان و او قرآن می خواند و پیغمبراکرم(ص) گوش می کردند.

● نظر استاد مطهری در مورد حدیث «رب تال القرآن و القرآن یلعنه»

در حدیث هم هست «رب تال القرآن و القرآن یلعنه» بسا کسانی که قرآن را تلاوت می کنند ولی قرآن خودش آنهارا لعن می کند، چون برضد قرآن عمل می کنند. این مطلب حرف درستی است ولی به معنی آن است که قرآن را باید عمل کرد و باید هم تلاوت کرد. اصلا خود تلاوت قرآن موضوعیت دارد، به خاطر اثری که در خصوص تلاوت قرآن موجود است و این اثر هم باز مربوط به همان سبک و زیبایی قرآن است چون این کلام با کلمات دیگر فرق می کند یعنی همان معنی را اگر شما از زبان دیگر بشنوید آن اندازه در شما اثر نمی گذارد که از زبان قرآن بشنوید؛ باز نه چون قرآن کلام خداست و به شکل مرموزی این اثر را می گذارد، بلکه جنبه مرموزی و اعجازآمیزش همان جنبه زیبایی آن است. همان جنبه تناسب فوق العاده و تحریک فوق العاده ای است که این کلام می تواند در روح شنونده ایجاد کند. یعنی شیرینی و تناسبش با ذائقه انسان، به طوری که سیر ناشدنی است، لهذا قرآن را خیلی باید تلاوت کرد ولی قبل از تلاوت، خیلی خوب و لازم است که هر مسلمانی- و لااقل هر مسلمانی که علاقمند به قرآن است- با زبان قرآن آشنا شود. (۶)

هادی رضایی

۱- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن۱و۲، ص۳۴ و ۳۵

۲- همان صفحات ۲۰ و ۲۱

۳- همان صفحات

۴-همان صفحات ۲۲تا ۲۴

۵-همان صفحات ۳۵ تا ۳۹

۶- همان صفحات ۹ و ۱۰



همچنین مشاهده کنید