پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تصاویر روشن خاطرات کودکیمان


تصاویر روشن خاطرات کودکیمان

به مناسبت روز جهانی کودک

در این روزها همه جا صحبت از زوال سینمای کودک است و هرجا که می نشینیم بحث داغ پیرامون دلا یل نابودی ژانر پولساز دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ است; جوانان امروز و کودکان دیروز وقتی از شرایط فعلی سینمای کودک سخن می گویند در کلا مشان حسرتی جاری است که بیش از هرچیز به علت تبلور احساسات نوستالژیکشان در هنگام صحبت پیرامون شاهکارهای سینمایی و تلویزیونی ژانرکودک است و وقتی نیک می نگریم به جای حسرتی فروخورده از جفای روزگار با آهی بلند روبرو می شویم که از مرگ خاطره ها سخن می راند; خاطراتی که دل خوشی ایام سخت جنگ بود و ملتی را در کلا م شیوا و پیام های دلنشین خود همراه می کرد تا با «مثل آباد» به ضرب المثل های ادب فارسی و کارکرد محتوایی هریک گوش بسپارند و در «محله بروبیا» با ستارگانی آشنا شوند که هویت هنر امروز معلول وجود ارزشمند آنهاست و به ویژه وقتی در «محله بهداشت» می نگریم و با شیرین زبانی های کمدین مطرح دیروز و امروز اکبر عبدی روبرو می شویم که با نوای دل نشین «بازم مدرسم دیرشد» جامعه ای را شاد می کرد، از خود می پرسیم شادابی ژانرکودک که برآیندی از تولید مجموعه ها و فیلم هایی چون«در خانه»، «سفرجادویی»، «گربه آوازه خوان»، «دزد عروسکها» ،«پاتال و آرزوهای کوچک»،«مدرسه موش ها»، «مریم و میتیل»،«مدرسه پیرمردها»،«کلا ه قرمزی و پسرخاله»،«قصه های مجید»،«دنیای شیرین»،«خواهران غریب»،«کلا ه قرمزی و سروناز»، «بچه های آسمان»،«چاق و لا غر»، «سیب خنده»،«بادکنک سفید»، «خونه مادربزرگه»،«مربای شیرین»، «الوالومن جوجوام»،«کفش های جیرجیرک دار»،«هوشیار و بیدار»، «قصه های تابه تا» به شمار می آید، کجا رفته و چرا این روزها سینمای کودک نداریم و حتی تلویزیون نیز دیگر جاذبه ای برای کودک امروز ندارد.

قبل از پاسخگویی به این سوال لا زم می دانم که مقدمه ای را عرض کنم; در مقایسه شرایط کنونی و اوضاع گذشته باید توجه داشت که کودک امروز در حصار ابزار و ادوات سرگرم ساز برآمده از تکنولوژی و نگاه فرهنگی غرب، به حدی از اشباع نسبت به تفریح رسیده و از این رو قالب سرگرمی خود را در چیزهایی جست وجو می کند که برایش جاذبه داشته باشد و وقتی می بینیم تعریف رسانه ملی از جذابیت برنامه های کودک، حرکات موزون عروسک ها،خواندن آواز و تکه های کلا می به ظاهر بامزه است، چرایی نزول محتوایی ژانر کودک درک شدنی تر جلوه می کند.

اما در اوایل انقلا ب و دوره ای که جوانان امروز، کودکی پرخاطره ای را داشتند، چند عامل در شکوفایی سینمایی کودک تاثیرگذار بود:

یکی این که کمدینی چون اکبر عبدی، با تجربه موثر در چند برنامه ترکیبی تولیدی برای کودکان و حضور قابل تامل در مجموعه «درخانه» در عرصه سینما نیز در کارهای فانتزی سینمای کودک حضورهای ماندگاری داشت و در پرتو هنر ذاتی وی و نگاه درست عوامل تولید، نیازهای بصری و روحی کودکان برآورده می شد و در دیگر تلا ش های تصویری، قالب روایت اثر از چنان جذابیت متنی و بصری برخوردار بود که نه تنها کودکان بلکه والدین آنها نیز از این آثار لذت می بردند و به همین علت بود که گیشه مطلوب سینمای کودک بیش از دیگر ژانرها نمود داشت و وقتی پس از یک تداوم هنری در کسب مطلوبیت اجتماعی، تجربه ای چون «کلا ه قرمزی و پسرخاله» در سینمای ایران رونمایی شد مشخص بود که اتفاق بی سابقه زنجیره کیلومتری سینما روها در مقابل سالن های سینما به وجود آید; اتفاقی که رویایی زیبا برای سینمای امروز است و مرور آن خاطرات، و بازگو کردن این سکانس های ماندگار از تاثیرگذاری اجتماعی رسانه در دهه ۶۰ و ۷۰ و نفوذ کردن پیام آثار به عمق و بطن وجودی جامعه برآیندی از آن شرایط اجتماعی شاخصی از قاعده تولید و اکران منسجم و تابعی از نگاه درست به نیازهای اجتماعی است.

در این وضعیت همچنان می توان امیدوار بود که شاید در «محله بروبیا» که به دلیل تاکید بر پاکیزگی، «محله بهداشت» شد، بتوان از قالب «مثل آباد» به آموزش کودکانی بپردازیم که به دلیل خواب ماندن، می گفتند «بازم مدرسم دیر شد» ووقتی «درخانه» بودند با «گربه آوازه خوان» هم نوا می شدند تا «دزد عروسکها» را که در «سفرجادویی» به «مدرسه موش ها» با «پاتال و آرزوهای کوچک» روبه رو شده بود به نزد «مریم و میتیل» بازگردانند و به «کلا ه قرمزی و پسرخاله» که با «قصه های مجید» به «دنیای شیرین» و دوست داشتنی «خواهران غریب» رفته بودند یادآوری کنند که جایگاه «بچه های آسمان» در «مدرسه پیرمردها» از قبل رزرو شده و نمی توان با استفاده از «چاق و لا غر» به «سیب خنده» کودکی گاززد که در «خانه مادربزرگه» به دنبال «بادکنک سفید می گشت و در زمان مرور «قصه های تابه تا» با ندایی از «الومن جوجوام» روبه رو می شد که از «هوشیار و بیدار» می پرسید «کلا ه قرمزی و سروناز» را ندیده ای ووقتی پاسخ خود را می گرفت به دنبال «کفش های جیرجیرک دار» راه می افتاد تا با «علی ودنی» به «کلا نتری غیرانتفاعی» برسد و شاید این مکان نقطه تلا لو و درخششی دوباره برای سینمای کودکمان باشد.

نویسنده : نیما بهدادی مهر



همچنین مشاهده کنید