پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خاور نزدیک اكد,بابل


خاور نزدیک اكد,بابل

آرایش زیبای موی سر , که به سبک سومری است , دلیلی بر پایداری سنت سومری است و به عنوان تاجی برای این چهره فراموش نشدنی با آن هیبت شاهانه اش به کار گرفته شده است

● اكد

در حدود سال ۲۳۰۰ پیش از میلاد ، گروه پراکنده شهرهایی که در نزد ما به سومو شهرت دارند ( منطقه ای که گذارپردامنه وبزرگ از دوران پیش از تاریخ به دوران تمدن در آن آغاز شده بود ) تحت فرمانروایی یک حاکم بزرگ به نام سارگون اکدی قرار گرفت. اکدیها با آنکه اصل سامی داشتند و به زبانی تماما متفاوت با زبان سومری سخن می گفتند ، فرهنگ سومری را جذب کرده بودند و در دوران حاکمیت سارگون و پیروانش مفهوم تازه ای به قدرت پادشاه دادند و وفاداری تزلزل ناپذیر به پادشاه ( نه به کشور- شهر) را شالوده آن ساختند .

در دوران فرمانروایی نوه سارگون به نام ناران سین ، فرمانداران شهرها را بردگان پادشاه می نامیدند ، و پادشاه نیز خود را سلطان چهار گوشه عالم – و در واقع سلطان سراسر کره خاکی – می نامید . چهره با ابهتی که از یک پادشاه نینوا بر جا مانده ( چهره نارام سین ؟ ) است این مفهوم جدید پادشاهی مطلق را مجسم می کند.

آرایش زیبای موی سر ، که به سبک سومری است ، دلیلی بر پایداری سنت سومری است و به عنوان تاجی برای این چهره فراموش نشدنی با آن هیبت شاهانه اش به کار گرفته شده است . چشمان درشت ، که به علت نبودن سنگهای قیمتی کار گذاشته شده در حدقه هایش درشت تر نیز شده اند ، و ابروهای برجسته وخرپشته ایش ، ظاهرا از سنتی بس کهنتر یعنی از سنت سردیس ( زن ) وارکایی ریشه می گیرد ؛ دهان ظریف این سر نیز یادآور دهان ظریف همان سردیس است .

در اینجا آن وحدت عنصر صوری با عنصر طبیعی را که در هنر بین النهرین رواج فراوان داشت به شکل خاصی می بینیم ، تقارن سر و شکلهای سبک دار موهای بهم بافته اش با فرافکنی شخصیت او – شخصیتی پر توان و سلطه جو ، با حالتی متفکرانه و آرام ، احتمالا با مختصر نشانه ای از طنز – همساز می شود. عصر فلزات فرا رسیده است ، و این اثر ، مهارت بس پیشرفته هنرمند را در کار ریخته گری و کنده کاری جزییات چهره به اثبات می رساند .

مقام خداگونه ای را که پادشاهان اکد برای خود مدعی بودند ، در شاهکار دیگری از هنر اکدی به نام لوح پیروزی نارام سین نیز می توان دید . بر این لوح سنگی ، نوه جنگاورسارگون در حال هدایت سپاهیان پیروزمندش از شیبها و لا به لای درختان کوهسار و ازبرابر لشکریان شکست خورده دشمن که زیر پا له می شوند ، می افتند ، می گریزند ، می میرند یا تضرع می کنند نشان داده شده است . پادشاه ، با قامتی بس بلندتر از سپاهیانش تنها برروی اجساد دو سرباز شکست خورده دشمن ایستاده است . او کلاهخودی شاخدار بر سر نهاده که نشانه مقام خدایی اوست ، و دو جرم آسمانی یا « ستاره های نیکبختی » اش که نشانه های شمش ها و ایشتار هستند ، بر فراز این صحنه پیروزی او می درخشند .

هنرمند ، نه فقط در نمایش استادانه موضوع بلکه از لحاظ تنوع حالتها و آرایش صحنه ها ، اصالتی تقریبا حیرت انگیز از خود نشان داده است .

سپاهیان پادشاه ، ارتش بزرگی که با هشت پیکره در دو ستون منظم نمایانده شده اند ، نیزه دارند و پرچمهاشان را به محض مواجهه با سربازان دشمن منهزم ( هفت پیکره ) که یکی از آنها با سر از پهلوی کوه پرت می شود ، برافراشته اند . پیکره هایی که در لوحه رنگی ۴ به نام پرچم آور می بینیم ، در مقایسه با پیکره های این لوح سنگی ، تا اندازهای ایستا و رسمی به نظر می رسند . آفریننده لوح پیروزی نارام سین ، مبتکری جسور است و با آنکه از میثاقهای کهن پیروی می کند – مخصوصا در نمایش پیکره های پادشاه و سربازانش ( با نمای نیمرخ و تمام رخ در یکجا ) – در آفریدن این نخستین منظره در هنر خاور نزدیک پس از چتل هویوک ، باز بر ادراک حسی خودش تکیه می کند.

پیشرفتها و دستاوردهای اکد در اثر تاخت و تاز قبایل کوه نشین موسوم به گوتیان که نزدیک به شصت سال بر سراسر بین النهرین مرکزی و سفلی تسلط یافتند متوقف شد .

در این دوره ، شهرهای سومر ، به عنوان واکنشی در برابر حضور بیگانگان ، از نو خودی نشان دادند و حکومت سومر نوین را به سرکردگی پادشاهان اور تشکیل دادند . در این دوره ، بیشترین و مهمترین کمک از سوی شهر لاگاش [ تلوه ] به فرمانروایی گودئا به شهرهای سومر می رسید . از گودئا نزدیک به بیست تندیس ایستاده یا نشسته ، دستها در هم فشرده ، و گاه با کلاهی پشمی بر جا مانده است .

تندیسی که در این کتاب آورده ایم ، از همه مشهورتر است . گودئا که بخت نیک خود و بخت نیک شهرش را به لطف خدایان نسبت می داد ، مشتاقانه در پی اجرای مراسم و شعائر مربوط به آنها بود ؛ تعداد تندیسهایش به این علت زیاد بود که بتوانند جای ( نمادین ) او را در معابد بگیرند و تا ابد در خدمت خدایان نیکو کار قرار گیرند . تندیس ایستاده گودئا ، مانند دیگر تندیسهایش ، از سنگ دولریت است ؛ این سنگ بی نهایت سخت است و پیکر تراش برای از کار در آوردن آن نهایت مهارت خویش را به کار می گیرد و این سختی را با سطحی نرم ، رام می کند . این تندیس کلاهدار با نمایی تمام رخ و رسمی ایستاده که از عصر تل اسمر به یادگار مانده است ؛ چشمهای درشت و برجستگیهای ابروانش یادآور سنت هنرمندان بین النهرین است . یک شانه و بازویش لخت است ؛ ردا از دور نیم تنه و زیر بغلش کشیده می شود و تقریبا به حالتی عمودی از روی بازوی دیگرش به پایین آویخته می شود .

کل بدنه این تندیس بی نهایت ساده است و هیچ گونه برجسته کاری نامنظم یا بغرنج در آن دیده نمی شود . تندیس ایستاده گودئا از وحدت و فشردگی خاصی برخوردار است که از تجسم آن توسط هنرمند به صورت شکلی استوانه ای یا مخروطی که در توده این سنگ خوش نقش جای گرفته ، سرچشمه می گیرد . لغزش آرام خطوط کناری ، زیبایی نیمرخ ، و غنای دولریت براق ، تماما مکمل یکدیگرند .

● بابل

لاگاش که استقلال خود را در جریان تاخت وتازهای گوتیان حفظ کرده بود دردوره کوتاهی از احیای شهراور دراواخرهزاره سوم پیش ازمیلاد وابسته این شهر شد.سلسله سوم اور، کمی بیش از یک سده برقلمروی حکومت کرد که زمانی از اور یکپارچه تر ومتحد تر بود. آخرین پادشاه این سلسله در برابر حملات مهاجمان بیگانه سقوط کرد ودو سده بعدی شاهد بازگشت الگوی سیاسی وسنتی به شیوه بین النهرین شد که درآن چندین کشور- شهرمستقل در کنار یکدیگر به حیات خویش ادامه می دادند.

یکی از این کشور- شهرها یعنی بابل، تا روی کارآمدن قدرتمندترین پادشاهش یعنی حمورا بی، توانست دوباره حکومتی متمرکزبرپا دارد وبر سراسر کشور فرمان براند. حمورابی،که احتمالا نامدارترین پادشاه درتاریخ بین النهرین بود، شهرتش رامدیون تنظیم قوانین آشفته، تناقض آمیز، تناقض آمیز، و غالبا نامدون شهرهای بین النهرین است. گر چه حمورابی نخستین انسانی نیست که کوشید اوضاعی آشفته را سروسامان دهد، ولی نخستین کسی بود که در این کار به پیروزی رسید؛ بازتابهایی از مجموعه قوانین او را می توان در شریعت موسی نیز یافت.

بخش بالای لوح سنگی قانون نامه حمورابی ، شوش ، حدود ۱۷۶۰ ق . م . بازالت ، بلندی تمام لوح تقریبا ۲۲۰ سانتی متر . موزه لوور ، پاریس . قوانین حمورابی به طرزی زیبا روی لوح بلند و ناهمواری از سنگ بازالت سیاه حکاکیشده است . و بر بالای آن پیکره برجسته او در حالی که الهام تدوین آنها را از شمش خدای شعله بر دوش خورشید می گیرد کنده شده است . این واقعه بر فراز یک کوه رخ می دهد ، و این برجستگیهای دندانه ای شکل زیر پای خدای خورشید استنباط می شود .

شمش نشانهای ویژه قدرت خدایی یعنی باتوم و حلقه را در دست دارند و قانون را به حمورابی که با حالتی از دقت آمیخته به احترام مجسم شده است انشا می کند . در اینجا یک بار دیگر با استعداد هنرمند بین النهرینی برای آفرینش شکلهای استوانه ای روبرو می شویم . شمش به شیوه مانوس نمای مرکب جانبی و روبرو بازنمایی شده است ، این مواجهه خدا و انسان ، همچنان که روز به روز بر دامنه خود آگاهی آدمی افروزده می شد و در ( در بابل ) شکلی انسانی به خدایان نسبت می داد ، بازتابی از هرچه انسانی تر شدن نیروهای طبیعی و فوق طبیعی است . امپراتوری حمورابی در بابل به دست حتیها ( یا ختیها ) سرنگون شد . حتیها پس از تاراج بابل در حدود سال ۱۵۹۵ پیش از میلاد به آناتولیا که مقر حکومتشان بود بازگشتند و بابل را در برابر کاسیان غارتگر رها کردند .

حتیها که به زبان هند و اروپایی سخن می گفتند ، هنری با نیرو و اصالت بی مانند از خود به یادگار نهادند . پایتخت استحکامات بندی شده ایشان در حوالی روستا بوغاز کوی امروزی در کشور ترکیه ، با دروازه های سنگی عظیمی بین دو برج حفاظت می شد . بر روی سنگهای غول پیکر – بر خلاف معماری خشتی بین النهرینیها – نقشهای برجسته و رعب انگیز و ناهموار دو شیر کنده کاری شده است . سرچشمه این گونه نگهبان قرار دادن جانوران درنده هر چه باشد- بین النهرین ، سوریه یا مصر – تجسم آن در نزد حتیها اصالتی دیگر دارد زیر پیکره شیر نگهبان ، شدیدا وابسته و تحت فرمان معماری است و به هیچ وجه مستقل یا به صورت نقش برجسته همه جانبی به نمایش در نیامده است .



همچنین مشاهده کنید