چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

لقب مهر


لقب مهر

در درجه ی نخست مهر با لقب «بغ» نامیده و شناخته می شد بغ به معنای «خداوند» است و همچنان که در فارسی برای خدا و نیز برای بزرگان به کار می رود در دین مهر نیز نه به معنای خدا بلکه به معنای خداوند یا بزرگ و بزرگوار به کار می رفته است

در درجه ی نخست مهر با لقب «بغ» نامیده و شناخته می شد. بغ به معنای «خداوند» است و همچنان که در فارسی برای خدا و نیز برای بزرگان به کار می رود در دین مهر نیز نه به معنای خدا بلکه به معنای خداوند یا بزرگ و بزرگوار به کار می رفته است.[۱] واژه ی بغ از راه دین مهر به زبان های سقلابی (اسلاو) رفته و در روسی «بوگ» به همین معناست.

در لاتین و زبان های اروپایی پیرو دین مهر یا دین بغانی «pagan» و بغانی گری «paganism» است. در نوشته های مهری سغدی مهر «میشی بغی» خوانده شده است. مانند بغستان (بهستان، بیستون) که زیارتگاه هایی مانند طاق بستان، یا پرستشگاه هایی مانند پرستشگاه بزرگ کنگاور، که به نام ناهید مادر مهر نامگذاری شده بود در آنجا بوده است. در شرق ایران که زادگاه مهر و مرکز دین او بوده بجستان داریم.

مهر، چنانکه از معنای آن دریافت می شود، و در زند خرده اوستا نیز دیدیم،[۲] «میانجی» میان خدا و مردم است. «میثَر» اوستایی هم ریشه و هم معنای «مَذمییَ» است که به معنای میانجی است.[۳] برگردانده ی آن به یونانی «مِسیتیس» هست که پلوتارخوس درباره ی مهر به کار برده است.[۴]

مهر، همچون میانجی میان خدا و مردمان، رهاننده یا رستگار کننده یا رهایشگر مردمان است، و از این رو صفت و لقب برجسته ی او «سوشیانس» است [۵] که به معنای رهاننده است. در پهلوی از همین ریشه و با همین معنا واژه های «سوتگر» و «سوتومند» آمده است.

واژه ی سوشیانس در نوشته های مهری لاتین به گونه ی «sebesio» و «sabazio» آمده [۶] و به یونانی به «سوتِر»(soter) برگردانده شده که از همین ماده و به همین معناست و برای مهر و سپس برای عیسی به کار رفته است.[۷]

مهر هم رهایشگر است و همچو میانجی نیز بخشنده ی گناهان است و از این رو لقب دیگر او در پهلوی «بوژاگر، بوجاگر» است [۸] که گونه ی دیگر آن «بوختار، بختار» است.

مهر، همچو میانجی و رهایش دهنده و بخشنده ی گناهان، لقب داور آفرینش را نیز دارا است.[۹] برای چنین پایگاهی بلند و جهانی، با داشتن فریزدانی، مهر را حق در «کالبد مردمان» می دانستند. نام او در اوستا نیز همین معنا را در برداشت : «اَستوَت اِرته» به معنای «راستین یا حق استومند (جسم دار، جسمانی، کالبد مند)» است.[۱۰]

در نوشته های پهلوی (دفتر هفتم دینکرت) درباره ی شگفتی های کالبد سوشیانس (افدیه ی سوشیانس په تن) آمده است که او «خورشید کرپ» و خوراک او مینوی (مینوک خورشن) است.[۱۱] در وصف مهر در اوستا «خود روشن»(هوارَوخشنه) و تباهی ناپذیر (اَمِرختیش) آمده است.[۱۲] در یادمان های مهری به لاتین نیز در همین زمینه مهر «فرزاینده روشنی»(genitor luminis) و «جاویدان»(saecularis) خوانده شده است.[۱۳]

در ارمنستان نیز که یک مرکز دین مهر بود به گفته ی اگاثانگلوس تاریخ نویس ارمنی او را پسر اهورمزد می خواندند.[۱۴] الیشه وارداپت نیز مهر را بغی در کالبد مردمان می داند و می نویسد :

«... یکی از دانایان برگزیده گفته است که مهر خداوند از مادری در میان مردمان زاییده شده و تاجور و پسر خداست.»[۱۵]

این لقب ها سپس تر درباره ی عیسی آمده است، و اگاثانگلوس همچنین از یک سه گانی از اورمزد، واهاگن (= بهرام، لقب مهر) و اناهیت سخن می گوید.[۱۶] در نوشته های لاتین نیز مهر «خداوند و خدا»(dominusetdeus)[۱۷] و در سغدی «خدای هفت کشور»[۱۸] نامیده شده است، و در دینکرت (دفتر هفتم، ویرایش مدن، صفحه ی ۶۷۴) سوشیانس «سازنده ی تن»(تن کرتار) است.

در جای دیگر مهر همچنین «کیهان سالار»(kosmocrator) و «نگاهبان»(conservator) خوانده شده، و امپراتور دیوکلتیانوس و همکاران او روی آدرانی که به مهر هدیه کرده اند او را «نیکی گر نیروی امپراتوری» خوانده اند.[۱۹]

در امپراتوری رم، مهر را همچو نگاهبان امپراتوری و پشتیبان سپاه می دانستند و یکی از لقب های او در نوشته های لاتین «نبرزه» هست که واژه ای فارسی و گونه دیگری از «نبرده» به معنای دلیر است.[۲۰] در همین زمینه هم ایرانیان و هم رومیان پیروزی را، چه پیروزی این جهانی و چه پیروزی حق و راستی را بر ناحق و ناراستی از مهر می دانستند.

در اوستا لقب سوشیانس «ورثرَجه»(= بهرام) (ویدیودات، فرگرد ۱۹، بند ۵ و جاهای دیگر) و «تخمه»(= تهم : بزرگ و دلیر)[۲۱] در پهلوی «پیروچکر»(پیروزگر) آمده (دینکرت، دفتر هفتم، و جاهای دیگر)، و برگردانده ی آن در نوشته ها و یادمان های لاتین «invictus» و به یونانی «anicetus» به معنای «شکست ناپذیر» آمده است.[۲۲]

در میان لقب های گوناگون مهر سوشیانس این صفت «ورثرَجه»(= «واهاگن» در ارمنی از «ورثرَغنه»)[۲۳] و برابر آن «پیروزگر» و «invictus» در لاتین برجسته تر و بیش از همه به کار رفته است (برای نمونه، نگاه کنید به نگاره ی زیر).

در اینجا تنها از یک لقب دیگر می گوییم که در لاتین «comes» و در فارسی «دوست» است که در سخن درویشان «دوست» و «حق دوست» و در ادب مغانه بازمانده است.[۲۴]

محمد مقدم

بن نوشت :

برگرفته از جستار درباره ی مهر و ناهید، محمد مقدم - تهران : هیرمند، ۱۳۸۰.

پانوشت ها :

۱. همین سان «lord» در انگلیسی هم برای خدا و هم برای بزرگان و در عیسویت به ویژه برای عیسی به کار می رود.

۲. متن در :

R. C. Zaehner, Zurvan, p. ۱۰۱, n.۵.

۳. نگاه کنید به :

H. S. Nyberg, Die Religionen des alten Iran, p. ۳۸۵.

۴. متن در :

Zaehner, op. cit., p. ۴۴۸.

۵. نیز نگاه کنید به :

F. Cumont, Textes et monuments figures, I, pp. ۱۸۸,۲۰۵;

cf. Windischmann, Mithra, p. ۷۳.

۶. نیز نگاه کنید به :

R. C. Zaehner, Bulletin of the School of Oriental and African

Studies, xvii, p. ۲۴۰; cf. Elderkin, Kantharos, p. ۳۹.

دراینکه «sebesio» واژه ی فارسی است شکی نیست چون این واژه با واژه ی دیگر ایرانی «nama» روی آدران ها و یادمان های مهری به لاتین آمده است. معنای «nama sebesio»«نماز به سوشیانس» است.(Vermaseren, Mithras, p.۲۶) گونه ی «nama» در پهلوی «نم بریم» : نماز (تعظیم) بریم (G. Widengren, The Great Vohu Manah and the Apostle of God, Uppsala ۱۹۴۵, p.۱۱)

و در نوشته های ایرانی ختنی نیز به همین معنا آمده است. (نگاه کنید به : R. E. Emmerick, The Book of Zambasta, London ۱۹۶۸, p. ۳۶۹.

۷. نیزنگاه کنید به :

Vermaseren, Mithras, p. ۶۹.

۸. نگاه کنید به :

G. Widengren, op. cit.,p. ۱۷; M. Boyce, The Manichaean Hymn-

cycles in Parthian, London ۱۹۵۴ ,p. ۱۰۴.

۹. به عنوان سغدی آن «امیخت» است به همین معنا. نگاه کنید به :

Gershevitch, Avestan Hymn,p. ۲۴۲.

۱۰. نگاه کنید به :

Herzfeld, Zoroaster, I, p. ۲۹۹.

۱۱. این وصف جسمی سوشیانس بیشتر درباره ی بازگشت او در پایان زمان است. نیز نگاه کنید به :

Abegg, op. cit., p. ۲۲۷.

و دفتر هفتم دینکرت، ویرایش مدن، صفحه ۶۷۵.

۱۲. یشت ۱۰، بند ۱۴۲ و یشت ۱۹، بند ۱۱. نیز نگاه کنید به :

Bartholomae, Wörterbuch, p. ۱۴۳.

۱۳. Vermaseren, Mithras, p. ۱۲۵.

۱۴. نگاه کنید به :

J. M. Unvala, Observations on the Religion of the Parthians, p. ۱۸.

۱۵. نگاه کنید به :

G. Widengren, Itanisch – semitische Kulturbegegnung in partischer Zeit, Köln ۱۹۶۰,

p. ۷۳, n.۲۶۷; cf. Cumont, Textes et monuments, II. Pp. ۴-۵.

۱۶. نگاه کنید به :

J. Duchesne – Guillemin, Lareligionde I۰۳۹; Iranancien, Paris ۱۹۶۲, pp.۲۳۴-۲۳۵.

۱۷. Vermaseren, Mithras, p.۳۶.

۱۸. Gershevitch, op. cit., p. ۴۰.

۱۹. Vermaseren, op. cit., pp. ۳۶, ۷۷, ۹۰.

۲۰. Vermaseren, op. cit. p. ۶۵.

در مهریشت از نیرومندی و دلیری مهر بسیار سخن رفته است.

۲۱. نیز نگاه کنید به :

M. Schwartz درMitheaic Studies, Manchester ۱۹۷۵, pp. ۴۲۲- ۴۲۳.

که آنجا درباره ی این واژه گفتگو شده است.

«نبرزه» از یک ریشه ی «بَرِز»(/ بَرد / پَرِت ؟) هست که در قالب «مبارزه» به عربی راه یافته است.

۲۲. نگاه کنید به فروردین یشت، بند ۳۸ و

Windisvhmann, Mithra, p. ۸۵.

۲۳. Vermaseren, op. cit, p. ۶۴.

۲۴. نگاه کنید به :

Hübschmann, Armenische Grammatik, S. ۵۰۸.

۲۵. Vermaseren, Mithras, p. ۳۶.

درباره ی لقب های مهر در نوشته های لاتین نگاه کنید به :

Vermaseren, Corpus, vol. I, pp. ۳۴۷-۴۸, ۳۴۹-۵۰; vol. II, pp. ۴۲۲ -۲۳, ۴۲۵.



همچنین مشاهده کنید