چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

جواهرات خانوادگی فوتبال ایران خداداد عزیزی


جواهرات خانوادگی فوتبال ایران خداداد عزیزی

خداداد عزیزی بازیکنی که نه الزاما بهترین اما مطمئن باهوش ترین بازیکنی است که در مستطیل سبز زمین های ایران پا به توپ شده است با مجموعه ای از سرعت, تکنیک, شم گلزنی و تیزهوشی و البته مقداری تنبلی و ناسازگاری

زمانی در توصیف ناسازگاری های این نابغه مسلم فوتبال ایران از لقب سزار کوچک استفاده کردم. ارجاع به آن یاغی بزرگ سینمای کلاسیک آمریکا. این تشبیه و آن مطلب واکنش شدید خداداد را به ارمغان آورد اما حالا ۱۰ سال پس از چاپ آن مطلب فکر می کنم آن لقب هنوز بهترین توصیف از بازیکنی است که می توانست جزو بزرگترین بازیکنان دوره خود در سطح جهان باشد اما خودش نخواست.

بازیکنی که نه الزاما بهترین اما مطمئن باهوش ترین بازیکنی است که در مستطیل سبز زمین های ایران پا به توپ شده است. با مجموعه ای از سرعت، تکنیک، شم گلزنی و تیزهوشی و البته مقداری تنبلی و ناسازگاری!

این آشوبگر بزرگ مشهدی متولد ۱۳۵۰ است و در ابومسلم مشهد چهره شد. در همان ۲۰ و ۲۱ سالگی کلاس بازیش همه را مبهوت کرد. نیشش را به پرسپولیس و استقلال هم زد. در ۱۹ سالگی یکی دو بار در ترکیب دوم تیم ملی ظاهر شد. در سال ۷۱ برای سربازی به تهران آمد و در فتح مشغول به بازی شد.

از همان فتح به اردوی تیم ملی دعوت شد برای مقدماتی جام جهانی اما به دلایلی که هرگز مشخص نشد از حضور در تیم ملی سر باز زد و جوانی خود را بهانه کرد. در سال ۷۴ به عنوان یار کمکی در پرسپولیس در آن تیم رویایی استانکو در سطح آسیا درخشید، هر چند دستشان از قهرمانی دور ماند.

در جام ملت های آسیا در سال ۱۹۹۶ خداداد ۲۵ ساله بالاخره به قله فوتبال خود رسید. وقتی با علی دایی یک زوج رویایی تشکیل داد و معمار پیروزی ۳- صفر بر عربستان و ۶-۲ بر کره جنوبی شد. گلی که او با دریبل سه بازیکن به عربستان زد از آن لحظت خوش تاریخ فوتبال ماست.

تاثیر عزیزی در آن مسابقات به حدی بود که همان سال به عنوان بازیکن سال آسیا شناخته شد. آن تیم به مسابقات انتخابی جام جهانی رفت اما یک اتفاق عجیب در این تیم افتاد. مایلی کهن سرمربی تیم با بهانه های باورنکردنی عزیزی را از ترکیب بیرون می گذاشت و مدیرروستا را به او ترجیح می داد! انتقادات سخت رسانه ها نیز فایده ای نداشت و مرد سال آسیا چندین بازی را روی نیمکت نشست.

با برکناری مایلی کهن پس از شکست از قطر و حضور ویرا، عزیزی جایگاه خود را به عنوان مکمل دایی پس گرفت. در بازی پلی آف برابر ژاپن او فوق العاده بودو یک گل زد و یک پاس گل داد اما کار آن تیم به بازی مشهور ملبورن رسید و در آنجا بود که عزیزی ناگهان بزرگترین قهرمان ورزشی کشور شد. وقتی روی پاس علی دایی در رویارویی با بوسنیچ با ضربه ای فنی گل صعود ایران را به ثمر رساند تا شعار خداداد عزیزی داوی هر مریضی شکل بگیرد.

خداداد این دوران در کنار عابدزاده و جلوتر از دایی، محبوبترین ورزشکار ایران بود. در جام جهانی، عزیزی در حد انتظار ظاهر شد، به خصوص در بازی با یوگسلاوی که با تکنیک خود بارها هافبک های حریف را از بازی خارج کرد. او در این سال ها در کلن آلمان بازی می کند اما مشاجره اش با سرمربی سرشناس تیم و نزاعش با یک طرفدار، پرونده او را در آلمان می بندد. او سال بعد در بازی دوستانه با آمریکا یک بار دیگر تکنیک خود را با گذشتن از سه آمریکایی غول پیکر و ارسال پاسی که توسط مهدوی کیا به گل تبدیل شد به نمایش می گذارد.

داستان اختلاف سلیقه او با علی دایی در این دوران ورد زبان همه است. او یک فصل هم در آمریکا توپ می زند اما باز هم به خاطر اختلاف نظر با سرمربی آن تیم به کشور بازمی گردد. وقتی بلاژویچ سرمربی تیم ملی شداو باز هم بنای ناسازگاری گذاشت و در نهایت از اردو اخراج شد.

سرمربی بعدی یعنی ایوانکوویچ هم از دعوت این اعجوبه پر دردسر حذر کرد اما بالاخره گذر پوست به دباغ خانه افتا. وقتی در همان مرحله اول انتخاباتی جام جهانی یک شکست خانگی در برابر اردن دورنمایی از یک حذف خفت بار را برای فوتبال ایران به وجود آورد، فشار افکار عمومی باعث شد که پس از دعوت از وحید هاشمیان، عزیزی نیز در ۳۴ سالگی راهی تیم ملی شود.

در این دوران خداداد عزیزی همه کاره پاس تهران است. او در بازی سرنوشت با قطر در دوحه از پایه گذاران پیروزی بزرگ و سرنوشت ساز در آن بازی بزرگ بود و با گل های دیرهنگام برهانی و هاشمیان که گل پیروزی روی پاس خداداد رقم خوردو این آخرین درخشش ملی عزیزی بود. در مرحله بعد راهی به تیم ملی پیدا نکرد و به جام جهانی ۲۰۰۶ هم نرفت. او با ۴۷ بازی ملی و ۱۱ گل زده از فوتبال ملی خداحافظی کرد. یک یاغی آشوبگر که اگر کمی دیسیپلین بیشتری داشت و مدام در حوزه های پری دردسر نمی گشت لیاقت ستاره شدن در بزرگترین تیم های باشگاهی جهان را داشت.

داستان مرافعه هایش با علی دایی را از زبان خودش بخوانید:

«یک بار سر یک نوار کاست بود که سه روز یک نوار کاست ترکی توی ماشین بود در آمریکا که من شکوندم و انداختم بیرون، علی گفت چرا این کار رو کردی؟ گفتم بابا فقط تو که توی این اتوبوس نیستی ما هم هستیم. اون گفت تو غلط کردی شکوندی، من هم گفتم خودت غلط کردی در همین حد ... بعد هم بازی با استرالیا که سر ناهار نشسته بودیم.

یک روز قبل از بازی بود. سر ناهار دور یک میز بودیم که ما داشتیم می خندیدیم. این ور میز دادرس و احمدرضا عابدزاده و بزرگان بودند و ما لات و لوت ها این ور نشسته بودیم. نمی دونم چی شد که من یهو بلند خندیدم، پشتم هم به آنها بود. علی دایی گفت: «تیمی که صاحب نداره همینه و هر کی دلش بخواد بلند بلند می خنده. اصلا یعنی چی؟»

برگشتم گفتم علی با منی؟ گفت آره با توام. گفتم: «تو چی کاره تیمی؟ رئیس فدراسیونی؟ سرپرستی؟ کاپیتانی؟ به تو چه ربطی داره؟» گفت: «به خودت چه ربطی داره.» یک دعوای لفظی پیش اومد که یک هسته زیتون سمتم پرت کرد، من هم بشقاب دستم بود که بچه ها از دستم گرفتند. من او روز می خواستم بهش بگم که تمام اینایی که اینجا نشسته اند برای خودشون کسی هستند اما تو فکر نکن کسی هستی که دور برداری. اگر تو علی دایی هستی من هم خداداد عزیزی هستم. اگر این بحث ها هست من و تو کنار هم می ایستیم ببینیم کی رو می شناسند. فرداشم ما رو آشتی دادند که فرداش هم پاس گل داد که البته فکر می کنم اگر اون بازی برگرده علی دیگه هیچ وقت اون پاس گل رو هم نمی ده.

البته تو هم خوب به دایی پاس گل می دادی.

- علی با اون پاس ها آقای گل جهان شداما تفاوت آقای گل جهان شدن با پاس های من و زدن گل به استرالیا از زمین تا آسمان است.»



همچنین مشاهده کنید