شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

بزرگ ترین, مهم ترین و احساسی ترین استعفاهای ورزش در سال 95


بزرگ ترین, مهم ترین و احساسی ترین استعفاهای ورزش در سال 95

سالی که بر ورزش ایران گذشت چنان فرازونشیبش زیاد بود که بسیاری از اتفاقات مهمش از دیده پنهان ماند نمونه اش آمدوشدهای ورزشی است که در برهه های مختلف تأثیر زیادی بر رشته های ورزشی گذاشت در یکی, دو مورد هم کلا سناریویی که از پیش نوشته شده بود دستخوش تغییر قرار گرفت

سالی که گذشت بیش از آنکه سال روی کارآمدن آدم های جدید در ورزش باشد، سالی بود که رفتن قدیمی ها از ورزش به چشم آمد. در این مطلب خیلی خلاصه و مفید به سه مورد از برجسته ترین «رفتن های ورزشی» اشاره شده که هر کدام در نوع خود با صفت «ترین» قابل وصف است.

محمود گودرزی، بزرگ ترین

هم آمدنش غیرمنتظره بود و هم رفتنش؛ وزیر ورزش و جوانانی که قرار بود در کابینه حسن روحانی فعالیت کند، فکرش را هم نمی کرد دوره وزارتش این قدر پرالتهاب و البته پیچیده باشد. محمود گودرزی بعد از اینکه سه وزیر پیشنهادی از مجلس رأی اعتماد نگرفتند، روی کار آمد. او که بعد از مسعود سلطانی فر، رضا صالحی امیری و نصرالله سجادی به مجلس معرفی شده بود، سرانجام ٢٦ آبان ١٣٩٢ با ١٩٩ رأی موافق توانست خودش را به عنوان وزیر ورزش دولت روحانی معرفی کند. عشقش به تحصیلات و تدریس باعث شد شیوه نوینی برای وزارت انتخاب کند. گودرزی ترجیح می داد بیشتر موارد و رخدادهای ورزشی را از زاویه آمار و ارقام ببیند و مسائل را بدون توجیه و دلیل علمی بیان نکند. برای خودش معیارهای ویژه ای داشت؛ عاشق ورزش کشتی بود و در بدو ورودش، عشق زیاد به همین رشته باعث شد تعدادی از پیشکسوتان و علاقه مندان به دیگر رشته ها، ازجمله فوتبال، با او «زاویه» پیدا کنند. گودرزی هم که به استدلال خودش حق بقیه رشته های ورزشی در ایران را اداشده نمی دید، تلاش می کرد به صورت ریزودرشت از ناکامی های فوتبال نکته برداری کند تا در وقت لازم آنها را روبه روی منتقدان بگذارد. با این حال بیش از اندازه وارد جزئیات فوتبال شدن، شرایط را برایش در میان آدم های محبوب این رشته ورزشی سخت کرد. گودرزی حتی در اقدامی جالب تر، بدون اینکه اسمی از کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی فوتبال بیاورد، به او تاخت و دستاوردش را برای تیم ملی با توجه به دستمزدی که می گرفت، هیچ می دانست.

اختلاف نظر شدید با علی کفاشیان، رئیس وقت فدراسیون فوتبال ایرانکه منجر به رویگردانی این دو نفر از یکدیگر شد هم مزید بر علت بود. استاد دانشگاه که حالا به صندلی وزارت رسیده بود، امید زیادی داشت برنامه هایش برای مبارزه با ریخت و پاش در فوتبال به جای امیدوارکننده ای برسد ولی در نهایت، او هم به این موضوع پی برد که زدودن عشق به فوتبال از دل جوانان کاری ناممکن است. نتیجه آن شد که خود گودرزی هم برای حمایت از تیم ملی فوتبال راهی ورزشگاه آزادی شد و از روی سکو بازی ملی پوشان ایرانی را تماشا کرد. وزیر اگرچه در میان اهالی این رشته ورزشی محبوبیتی به دست نیاورد، چند اقدام قابل تحسین داشت که شاید برای اولین بار در این سطح عملی شد.

او که با شعار «ورزش پاک، معنوی و معرفتی» کارش را در وزارتخانه شروع کرده بود، خیلی جدی بحث فساد در فوتبال را پیگیری کرد. شاید مهم ترین کاری که او در این زمینه انجام داد، کوتاه کردن دست افرادی بود که از قبل فوتبال رانت های زیادی خورده و چنان ریشه دوانده بودند که گویی چندین باشگاه ارث پدری شان است. پاکسازی ورزش بانوان از معدود انحرافات اخلاقی که در این زمینه وجود داشت، دیگر کار قابل تأمل محمود گودرزی در دوره وزارتش بود؛ ضمن اینکه او با وجود تمام مخالفت هایی که با فدراسیون وقت و سرمربی اش داشت، بارها برای رفع مشکلات همین فوتبالی ها به میان آمد: از گرفتن بلیت پرواز برای تورنمنت های مهم گرفته تا حل کردن مشکلات یکی، دو سرباز که با کارت معافیت مورددار از همراهی در تیم ملی بازمانده بودند. وزیر سرانجام هم در سالی که قرار بود بازی های المپیک برگزار شود، با ارائه چند نوع پیش بینی به «خال» زد و عنوان کرد که از قبل با توجه به همان علم آمار و ریاضیات می دانسته ماحصل کاروان ایران چیزی به غیر از آنچه عایدش بود، نمی شد. او که برنامه جامعی در نظر گرفته بود تا استعدادهای هر منطقه از ایران را شناسایی کند، امید زیادی داشت در المپیک های بعدی به تعداد مدال آوری و البته رشته های مدال آور کاروان ورزش ایران افزوده شود؛ غافل از اینکه عمر وزارتش کوتاه تر از چیزی بود که شاید تصور می کرد. او در نهایت به خاطر فشارهای زیاد روی شانه اش و مخالفت هایی که با برنامه های اجرایی اش وجود داشت، مجبور شد «استعفایش» را ٢٧ مهرماه ٩٥، آن هم در شرایطی که دوره چهارساله وزارتش به پایان نرسیده بود، بنویسد و برود. خیلی ها می گفتند او به دلیل کم کاری در حوزه جوانان مجبور به نوشتن استعفا شده است؛ همان حوزه ای که گودرزی بارها در زمان حضورش در وزارت ورزش تلاش کرده بود آن را از ورزش جدا کند. در نهایت مردی که شاید بیشترین کارها را در مبارزه با فساد در ورزش کرد، جایش را به مسعود سلطانی فر، اولین وزیر پیشنهادی ورزش داد و رفت. او حالا دوباره به کاری که علاقه زیادی به آن دارد، می پردازد: تدریس در دانشگاه. گودرزی با رفتنش «بزرگ ترین شوک» موجود را به ورزش داد.

علی کفاشیان، مهم ترین

نه آمدنش به رأس فوتبال با میل خودش بود و نه رفتنش از این رشته. علی کفاشیان، مردی که همه او را مدیری کاربلد در دوومیدانی و ورزش می دانستند، سال ١٣٨٦ بعد از رخ دادن مجموعه ای از اتفاقات عجیب وغریب «تحمیلی» و به قول خودش «اشتباهی» رئیس فدراسیون فوتبال شد. کفاشیان که مدیریت در ورزش را تا حدودی بلد بود، وقتی به فدراسیون رسید، تازه پی برد که مدیریت در ورزش یک طرف و چرخاندن فدراسیون فوتبال یک طرف. بااین حال او از همان حربه «لبخند» برای پیش بردن امور استفاده کرد و هرگاه که کار برایش سخت تر می شد، «خندیدنش» هم بیشتر نمایان می شد. کفاشیان اما خیلی سریع تر از چیزی که باید جذب فوتبال شد؛ او با مدیریت کردن آرام تیمی که خودش در فدراسیون جمع وجور کرده بود، به فردی قدرتمند در فدراسیون فوتبال تبدیل شد و بعدها با استناد به بندهای قانونی فیفا حساب این فدراسیون را از بقیه فدراسیون های ورزشی در ایران سوا کرد و پای دولت را از این فدراسیون بیرون کشید. تنش، انتقاد و لبخند سه فاکتوری بودند که به وفور در فدراسیون علی کفاشیان دیده می شد. بااین حال او نه تنها چهار سال اول را به سلامت عبور کرد، بلکه برای چهار سال دوم ریاستش بر فدراسیون هم رأی لازم را به دست آورد و به یکه تازی اش در فوتبال ایران ادامه داد.

کفاشیان خنده رو که نزدیکانش در فدراسیون اتفاقا او را آدم «بدخلقی» می دانستند، سرانجام با راه های سخت و پیچیده در فوتبال هم آشنا شد. مدیریت بحث برانگیزش در مواقع بحرانی فوتبال، برملاشدن برخی تخلفات در عرصه ای که او مدیریتش را داشت و سرانجام همکاری برای بقای دوباره در فدراسیون فوتبال، همه وهمه دست به دست هم داد تا دولت موضع جدی در قبالش بگیرد و در نهایت مانع از نام نویسی مجدد او برای فدراسیون فوتبال شود. کفاشیان که از سوی منتقدانش به «نداشتن استقلال» در رأی گیری های فدراسیون متهم شده بود، تلاش می کرد با «تعامل»، بسیاری از مشکلات را از پیش رو بردارد. اوج مشکلاتی که برای کفاشیان به وجود آمد، در زمان روی کارآمدن محمود گودرزی، به عنوان وزیر ورزش بود. کفاشیان که از یک طرف باید هوای متحدانش را می داشت و از سوی دیگر دل وزیر جدید ورزش را به دست می آورد، دچار دوراهی سختی شد و در نهایت تلاش کرد با وزیر ورزش همگام شود، ولی زمانی این تصمیم را گرفت که دیگر کار از کار گذشته بود. گودرزی تنها صحبتی که با علی کفاشیان می کرد سلام علیک بود و بس. کفاشیان حتی برای اینکه جایی در برنامه های وزیر ورزش پیدا کند تلاش کرد با طرح استعفای کی روش از تیم ملی، کمی خودش را با خواسته های وزارت همراه کند، ولی هیچ کدام از این موارد کارساز نشد. در نهایت درست در روزهایی که گفته می شد کفاشیان خیز برداشته تا برای سومین دوره متوالی ریاست فدراسیون فوتبال را به عهده بگیرد، از ورود به این عرصه «نهی» شد. خودش می گوید به او گفته اند: «در انتخابات شرکت نکند» و «نمی خواهند او به فعالیتش در این عرصه ادامه دهد».

کفاشیان هم اجبارا و به رغم میل باطنی اش مجبور شد از ریاست فدراسیون فوتبال کنار بکشد و کارها را از «راه دور» کنترل کند. دوره هشت، ٩ ساله ریاست کفاشیان بر فدراسیون فوتبال اگرچه دوره پرحرف وحدیثی بود، ولی او هم کارهای تقریبا ارزشمندی برای فوتبال ایران انجام داد: از ساختن زیرساخت ها گرفته تا مدون کردن برنامه های لیگ و تیم ملی. اوج کارهای کفاشیان هم به نفوذش در AFC و البته هیئت مدیره های فیفا برمی گردد که بعد از سال ها ایران را در فوتبال به جایگاه تقریبا بین المللی رساند. او در شرایطی که به قول خودش «با یک تلفن به اردن و بحرین و...» کارها را حل وفصل می کرد، در اوج پخته شدنش برای ریاست بر فوتبال و مدیریت این رشته بحران زا کنار گذاشته شد تا مردی که ٩ سال زمام امور پرطرفدارترین رشته ورزشی در ایران را در دست داشت، صندلی اش را از دست بدهد. البته هنوز هم آنهایی که شناخت بیشتری از این مرد خنده رو دارند، می گویند او از پس پرده، فدراسیون فوتبال را هدایت می کند. اگرچه فدراسیون با رأی دادن به مهدی تاج، صاحب رئیس جدیدی شده، ولی صمیمیت موجود بین تاج و کفاشیان بیشتر سناریویی شبیه به سناریو «پوتین- مدودف» ایجاد کرده تا رنگ علی کفاشیان پس از ریاست هم هنوز پررنگ باشد.

محمد بنا، احساسی ترین

می شود برایش اصطلاح «بنای رفت وبرگشت» را به کار برد؛ او اوج و کف ورزش ایران، به ویژه رشته دشوار کشتی فرنگی را در فاصله بسیار کمی از هم تجربه کرده است. بنا که بسیاری از صاحب نظران او را «بنا»ی کشتی فرنگی می دانند، با درخشش در المپیک ٢٠١٢ لندن نشان داد که گرفتن نشان لیاقت کمترین کاری است که می شود در حقش کرد. او با تیم اعزامی اش به آن رقابت ها سه مدال طلا به دست آورد و یکی از موفق ترین رشته های ورزشی ایران در این بازی ها بود. بنا که توانایی هایش را نشان داده بود، بعدها و پس از تمام شدن بازی های المپیک، در اعتراض به بی توجهی های صورت گرفته، قید حضور در تیم ملی را زد و شاگردانش را به حال خود رها کرد. کشتی فرنگی بعد از بنا سست شد و دوباره به روزهایی برگشت که در سایه کشتی آزاد بود. کشمکش ها در این میان زیاد شد تا اینکه یک سال بعد او را دوباره با «سلام و صلوات» به تیم ملی برگردانند. بنا می خواست برای یک بار دیگر هم که شده، لیاقت هایش را در کشتی فرنگی و عرصه ملی ثابت کند. او که اعتقاد عجیبی به پایبندی به «رفاقت ها» داشت، برای بازی های المپیک ٢٠١٦ ریو هم دوباره سراغ همان شاگردانی رفت که با آنها در لندن درخشیده بود.

این بار اما پایان نمایش نامه ای که برای بنا نوشته شده بود تلخ تر از تصورات بود؛ شاگردان بنا در ریو، یکی پس از دیگری از گردونه رقابت «اوت» شدند و تنها قاسم رضایی و سعید عبدولی بودند که برایش دو برنز گرفتند. گریه های بنا خارج از سالن کشتی و عکس هایی که از او در این شرایط منتشر شد، فضا را بسیار احساسی کرد. مخالفانش آن گریه ها را «هندی ترین» واکنش می دانستند و موافقانش آن را از سر دلسوزی و عشق به وطن. بنایی که بنا برای کشتی فرنگی گذاشته بود سست شد و در نهایت «بنای رفت وبرگشت»، در بازگشت به ایران، باز هم از تیم ملی کناره گیری کرد. او استعفایش را یک بار دیگر نوشت، ولی تفاوتی که این نوشتن با نوشتن های قبلی داشت این بود که بنا برای همیشه از سرمربیگری تیم ملی کنار رفت. او به طور رسمی گفت دیگر هدایت تیم ملی کشتی فرنگی ایران را قبول نخواهد کرد.

اگر رفتن وزیر ورزش، بزرگ ترین و رفتن کفاشیان، مهم ترین رفتن های ورزشی در سال گذشته بود، بدون تردید رفتن محمد بنا با اشک ریختن هایش در ریو، «احساسی ترین» رفتن های ورزشی در سال گذشته بود. پرواضح است که رفتن های دیگری هم در سال گذشته در ورزش رخ داده که شاید رفتن نصرالله سجادی از وزارت ورزش و تحویل دادن پست معاونت قهرمانی در این وزارتخانه، یکی از مهم ترین هایش باشد، ولی تأثیری را که رفتن های مذکور بر ورزش ایران در سال گذشته داشته، رفتن های مشابه هرگز رقم نزده اند.



همچنین مشاهده کنید