جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مجتبی محرمی حالم خوب نیست, دیگر غذا هم نمی خورم


مجتبی محرمی حالم خوب نیست, دیگر غذا هم نمی خورم

مجتبی محرمی بازیکن جنجالی پرسپولیس, بازیکن محبوب تاریخ قرمزها تنهایی سختی را می گذراند غیر از چند رفیق قدیمی کسی سراغش نمی رود و تنها در روزهای مانده به دربی موبالیش زنگ می خورد تا داستان آن دستکش سفید و عابدزاده را باز هم تعریف کند

در تمام زمان گفت و گو عرق می کرد. یک شال کلفت هم به دور کمرش بسته بود. می گفت کلیه هایش درد می کند. بعد از مدت ها از خانه بیرون آمده تا برود باشگاه استیل آذین پول فصل گذشته را بگیرد. از آنجا مستقیم به دفتر تماشا آمده بود. اصلا وضعیت بدنی خوبی نداشت. آخرین باری که تصویری از او منتشر شد، سال گذشته بود که با پیراهن شماره ۸ سر تمرین پرسپولیس رفت و علی کریمی را دید. حالا او دوباره از خانه بیرون زده، اتفاقی که کمتر پیش می آید. آن هم برای کسی که رکورد ۳ سال خانه نشینی را دارد.

مجتبی محرمی بازیکن جنجالی پرسپولیس، بازیکن محبوب تاریخ قرمزها تنهایی سختی را می گذراند. غیر از چند رفیق قدیمی کسی سراغش نمی رود و تنها در روزهای مانده به دربی موبالیش زنگ می خورد تا داستان آن دستکش سفید و عابدزاده را باز هم تعریف کند. او فصل پیش سرمربی امیدهای استیل آذین بود اما با اینکه تیم را نایب قهرمان تهران کرد، باز هم بیکار شد تا شاید تاوان محبوبیت و جنجال های سال های دور را بدهد. خانواده اش به لندن رفته اند و حالا روزهای سختی را در تهران می گذراند.

انگار از صبح تو باشگاه استیل آذین بودید. طلب فصل پیش را گرفتید؟ اصلا قراردادتان برای یک فصل سرمربیگری امید استیل آذین چقدر بود؟

- قرارداد ما ۲۰ میلیون تومان بود، برای یک فصل ۲۰ میلیون هم که فقط ۱۱ میلیونش را دادند.

بقیه این ۲۰ میلیون چی شد؟ خوردند؟

- حالا خوردندیا نخوردند مهم نیست!

شکایت نمی کنید؟

- دیگه نمی خواستم کار به آنجا بکشد. می گویند پول نداریم دیگه.

با امیدهای استیل آذین که خوب نتیجه گرفته بودید.

- ما تیم مان در امیدهای تهران دوم شد و تیم قهرمان را هم دو بار بردیم.

برای فصل جدید نمی خواهند امید استیل آذین را به شما بدهند؟

- امتیاز تیم رو دادند برق شیراز.

کار با تیم امید و سر و کله زدن با فوتبالیست های جوان تجربه خوبی بود؟

- زمین تا آسمان با دوره ما فرق دارند. پرروتر شده اند اما به ما احترام می گذارند. خوشبختانه از من حساب می برند. البته باهاشان رفیقم. جلسه اول تمرین گفتم این راهی که شما حالا می روید ما ته شیم. وقتی دیر می آیند حرف هایی می زنند که آدم خنده اش می گیرد.

دوست دارید باز هم در تیم های پایه مربیگری کنید؟

- سخت است. تمرین روی چمن مصنوعی. وضعیت مالی خراب. سر ظهر زیر آفتاب شدید. آدم خسته می شود. کار من یکی دو بار وسط تمرین به بیمارستان کشید.

چرا در این سال ها اینقدر در حاشیه هستید؟ در تمام سال هایی که فوتبالیست های هم دوره شما، مربی شدند و به پول های میلیاردی رسیدند، شما خانه نشین بودید.

- شما می بینید بازیکنان درجه چندم مدرسه فوتبال زده اند. الان مثلا فرشاد پیوس و حمید درخشان مدرسه فوتبال زده اند اما سر کلاس هایشان نمی روند. اینطوری که نمی شود. اگر کلاس می گذاری باید برایش وقت بگذارید.

یعنی الان شما وقت ندارید؟ فکر نکنم مشکلتان این باشد. آدم تصور می کند که افسرده هستید. اصلا حوصله کار ندارید. دوست ندارید اصلا از خانه بیرون بیایید.

- به هر حال من هم مشکلات خاص خودم را دارم. بچه هایم رفته اند و به مدت زیادی تو انزوا بودم. همه اینها در روحیه اثر می گذارد. نمی گذارند از استعدادهایم استفاده کنم.

چه کسانی نمی گذارند؟

- من چه کاری می توانم بکنم. من که نمی توانم بروم بگویم آقای رویانیان می شود من رو مربی پرسپولیس کنید. مثلا یک جلسه پیشکسوتان گذاشتند برای انتخاب سرمربی، ما را هم دعوت کردند اما نقش دکور را داشتیم.

چرا فوتبالیست هایی که در دوران بازی ضعیف تر از شما بودند الان پست و سمت های بیشتر از شما دارند؟ چرا دیگر کاری را به محرمی پیشنهاد نمی دهند.

- نمی دانم. به هر حال شاید آنها فاکتورهای دیگری دارند، مثلا پررو هستند.

شما هم در دوره بازیگری کم پررو نبودید که.

- (با خنده). آره ما هم که پررو هستیم. اگر کسی پررو نباشد که نمی تواند فوتبالیست باشد. نمی دانم اما به هر حال فوتبال ما هم شده مافیا. همه زیرآب هم را می زنند.

شما با هیچ کدام از این فوتبالی هایی که سر کار هستند خوب نیستید؟

- چرا خوبم.

اما مدل رفتارتان زیاد این را نشان نمی دهد.

- با همه خوبم. با بعضی هایشان همبازی بودم. با بازیکنان الان هم مثلا با علی کریمی خوبم. کسانی که به سن من بخورند.

تا حالا به این فکر کرده اید که از محبوبیت شما می ترسند.

- این هم هست. مثلا می خواستم بروم استادیوم برای بازی پرسپولیس، به من می گفتند نرو. حرف و حدیث هایی بود می گفتند مردم تو را ببینند فحش می دهند. سنگ می اندازند. الان سالی دو بار فقط سراغ من می آیند. سر دربی ها، چند بار از خاطرات دربی حرف بزنم؟ این همه دربی برگزار شده و کلی بازیکن بازی کرده اند. چرا همیشه می آیید سراغ من؟ ۳۰ سال فوتبال بازی کردم هر دفعه با من حرف می زنند از دعوا با قلعه نویی می پرسند یا جریان آن دستکش سفید. انگار در این ۳۰ سال همین دوتا خاطره از ما باقی مانده. از این سوالات کلیشه ای که همیشه پرسیده می شود خسته شده ام. یک بار نوشتید تمام شدرفت دیگر. اینها مال عهد دقیانوس است.

محرومیت سه ساله ای که پس از دربی سال ۷۳ داشتی خیلی به ضررت تمام شد.

- آن موقع ما هنوز به خانه نرسیده بودیم که خبر محرومیت های ۳-۲ ساله مان رسید. حتی نیامدند از ما بپرسند دلیلش چه بود. من پارسال رفتم هتل المپیک امیر قلعه نویی آنجا بود. آقای ابهران هم که داور آن بازی بودهم آنجا بود و نشستیم با هم گفتیم و خندیدیم ولی هنوز در مورد آن روز از من می پرسند و می نویسند. استیلی و نوازی هم با هم درگیر شدند ولی الان چه کسی از آنها می نویسد؟

البته مجتبی محرمی چهره جنجالی تری بود.

- چرا باید اینطور باشد؟ دلیلش چه بود که ۳ سال محروم شدم؟ باید یک دلیلی برایش بیاورند.

بعد از آن ۳ سال به نوعی در لاک خودت رفتی.

- من از اول هم توی لاک خودم بودم.

آن موقع در فوتبال بودی ولی در حال حاضر نیستی.

- آن موقع فوتبال بازی می کردم ولی الان که باید مربیگری کنم به من تیم نمی دهند. من دیگر چه کار باید بکنم؟ هر چه دوره مربیگری بوده رفته ام. بیشتر از این کاری از دستم برنمی آید. من در کلاس نشسته ام و مدرک را گرفته ام. می خواهم به کلاس بالاتر بروم می گویند در کلاس قبلی موهایت بلند بوده و نمی توانی در کلاس های جدید شرکت کنی. گناه من چه بوده است؟ الان این همه فوتبالیست و بازیگر موهایشان بلند است چه کسی از آنها ایراد می گیرد؟ کلاس مخصوص نخبگان فوتبال تشکیل می دهند و افرادی درآن هستند که در دسته سه هم بازی نکرده اند. حالا یا پارتی داشته اند یا هر چیز دیگر. چرا به امثال من نمی گویند در این کلاس ها حاضر شویم؟

انگار خیلی کم از خانه بیرون می آیید.

- بله. یکی از آشنایان به من می گوید تو مثل نهنگ می مانی. سالی یک بار بیرون می آیی و نفس می گیری و می روی. یک بار پیش آمده بود که سه سال در خانه مانده بودم.

سه سال؟

- آره سه سال. خودم هم باورم نمی شود اما یکی از رفقا گفت سه سال است بیرون نیامده ای. بیا برویم بیرون. حتی برای خرید هم بیرون نیامدم و بعد از سه سال به زور مرا از خانه بیرون آوردند.

فکر نمی کنی این خانه نشینی، افسردگی شما را شدیدتر می کند؟

- بیرون بیایم چه کار کنم؟ وقتی کاری ندارم همان در خانه بنشینم بهتر است. جز دود و آلودگی و ترافیک در شهر چه خبر است؟ در خانه راحت نشسته ام. اگر کار داشته باشم می آیم. من سر همین بیرون آمدنها دو سال در بیمارستان بستری شدم.

با این شرایط جسمانی کسی هست که به شما رسیدگی کند؟ خودتان غذا می پزید؟

- نیاز به کسی ندارم. غذا هم زنگ می زنم از بیرون بیاورند. البته خیلی غذایی نیستم. صبح تا شب چیزی نمیخورم. آخر شب ها شاید یه تکه جوجه ای چیزی بخورم.

برای همین است که خوش هیکل مانده اید.

- آره خیلی لاغرم. این شکم هم که می بینید، شال است بسته ام دور کلیه هام. (تی شرت را بالا می زند و نشان می دهد.)

آدم نگران وضعیت جسمانی تان می شود.

- نگرانی که چه بگویم. من نیم ساعت که می خوابم، خوابم به قدری عمیق میشود که فکر می کنم ۲۴ ساعت خوابیده ام. دوستان می گویند بیا در دفتر ما بنشین. رفتن و آمدنش باید روزی ۱۰ هزار تومان پول آژانس بدهی. خب چه کاری است؟ در خانه نشسته ام دیگر.

رانندگی می کنید؟

- نه، ماشینم مدت هاست در خانه افتاده و خاک می خورد.

وضع مالی تان خوب است. از دوره فوتبال پس انداز خوبی مانده؟

- اصلا درآمدی نداشتیم که کم باشد یا زیاد. من آن موقع درخانه مادرم زندگی می کردم و از خودم خانه نداشتم. پولی به ما داده نمی شد. چیزی هم اگر بود مبالغ کم بودکه کم کم پرداخت می شد و نهایتا خرجمان درمی آمد. مثل امروز نبود که پول های میلیاردی بگیریم.

الان مسابقات فوتبال را دنبال می کنی؟

- من ساعت بازی ها یادم می رود و بعضی وقت ها از اخبار ورزشی متوجه می شوم بازی بوده و نتیجه اش چه شده است. تازه این برای بازی های پرسپولیس است. شاید بعضی وقت ها فوتبال های اروپایی را نگاه کنم. آخر شب بازی می گذارند راحت ترم ولی واقعا ساعت بازی ها یادم نمی ماند.

بین بازیکنان قدیمی با کسی رفت و آمد دارید؟

- رفت و آمد به آن شکل که نه. آنها را می بینم ولی اینکه بیایند به من سر بزنند نه. توقعی هم از کسی ندارم. متاسفانه دوستان فراموش کرده اند عشق و حالشان با ما بود و الان افراد دیگری دور خود جمع کرده اند.

فکر نمی کنی خودت هم مقصری؟ مثلا عادل بارها اصرار کرد تا راضی شوی به برنامه نود بروی.

- همان نود که رفتم خیلی ها از دست من دلخور شدند که چرا اسم ما را در برنامه نیاوردی و از ما تشکر نکردی. در آن مدت کوتاه مگر می توانستم اسم همه را ببرم؟ اگر از کریمی تعریف کردم چون در مورد کریمی پرسیده بود. مگر می شد از کسی دیگر اسم ببرم؟

ولی قبول کن تا حدودی مقصر اینکه الان در فوتبال نیستی خودت هستی.

- من چه کار می توانم بکنم؟ آنها باید مرا بخواهند که من بروم. نمی توانم خودم بگویم به من تیم بدهید. همین استیل آذین با اینکه از نظر مالی برایم چیزی نداشت ولی تجربه خوبی بود. الان هم مرا نمی خواهند. شما توقع داری من بروم به مدیر پرسپولیس بگویم به من مسئولید بدهید؟ اصلا فکر می کنم آنها مرا نشناسند. همین آقای کاشانی [...] بود.

چرا؟ چه قولی داده بود؟

- ۳ میلیون قرارداد من بود که ۲ میلیون و ۸۵۰ هزار تومان به من داد و ۱۵۰ هزار تومان مالیات از آن کم کرد. بعد رفت گفت اینها را به خاطر دخترش دادم. پس آن یک سالی که به باشگاه می آمدم و صبح زود به درفشی فر می رفتم برای چه بود؟

شاید از تو می ترسند، می ترسند تیم را به هم بریزی.

- من باید الان چه کار کنم. به نظر شما الان در خیابان هم که مرا می بینند همان سوالات تکراری را می پرسند و از من یک چهره دعوایی در ذهنشان است. بعد شما می گویید چرا از خانه بیرون نمی آیی. نه در مورد سال ها بازی من در تیم ملی می پرسند و نه در مورد بازی هایم در پرسپولیس.

در این مدت کسی پیشنهاد داده از شهرت تان برایش خرج کنید؟

- چه جوری مثلا؟

مثلا تبلیغ برای نامزدهای مجلس.

- تا دلت بخواهد. مثلا یکی از دوستان برداشت مرا برد اراک یک نفر می خواست نماینده مجلس بشود. دو روز ما را چرخاند و دنبالش گشتیم و آخر هم قرار بود چند سکه به ما بدهد که آن را پیچاند و هیچ چیزی کف دستمان نگذاشت. یا مثلا یکی دیگر زنگ زده و گفت یک نماینده در همدان است. ساعت ۴ صبح فرودگاه باش بلیتت آماده است. دو روز باید آنجا در یک شهرک باشیم و بیرون هم نمی توانیم بیاییم. من گفتم چه کاری است؟ اینجا در خانه ام نشسته ام دیگر. این همه راه بروم آنجا و بیرون هم نتوانم بیایم.

بین چپ پاهای الان کسی هست که بازی او را بپسندی؟

- بین الانی ها نه. فوتبال ما در حال حاضر دفاع چپ خوب ندارد. اشجاری بازیکن خوبی بود که او هم خراب شد. فکر می کنم بعد از جواد منافی دیگر چپ پای خوب در فوتبال نیامده.

فکر می کنی دلیلش چیست؟

- فوتبال یک چیز ذاتی است. نمی شود کپسولش را درست کرد و داد به کسی بخورد و استعداد فوتبال پیدا کند. دریبل های علی کریمی در ذات اوست. الان همه می خواهند مثل رونالدینیو دریبل بزنند، مثلا رونالدو پاس بدهند. خب فوتبال را باید ساده و همانطور که هست بازی کرد. ساده فوتبال بازی کردن بهتر است تا اینکه سعی کنی کاری را انجام بدهی که بلد نیستی.

باز هم سر تمرین پرسپولیس می روی؟

- همان یک بار که رفتم کلی جواب پس دادم. می گویند چرا وقتی رفتی پیراهن علی کریمی را پوشیدی. پس پیش کی می رفتم؟ بین همه آنها فقط کریمی پرسپولیسی بود. وحید هاشمیان را خیلی دوست دارم و بچه باشخصیتی است ولی او در کجای تاریخچه پرسپولیس بوده است؟ یا مهدوی کیا چند سال در پرسپولیس بازی کرده است؟ شخصیت کریمی با همه اینها فرق می کند. همین محسن عاشوری اصلا سمت من نیامد و بعد گفت که مرا ندیده است. یک مراسم افطاری دعوت بودیم که پرسپولیسی ها آنجا بودند. یکی مثل محسن عاشوری باید بازیکنان را می آورد معرفی می کرد. من که آنها را نمی شناسم. بعد دیدم همه رفته اند برای نماز.

از زلزله می ترسی؟

- مگر کسی هست که نترسد؟ اون باری که شایعه شده بود تهران زلزله می آید، چند شب تو پارک خوابیدیم.

به فکر این نیفتادی که به آذربایجان بروی و کمک جمع کنی؟

- من از این کارها خوشم نمی آید. اینها همه اش نمایش است. من بلندشوم بروم آنجا که چه بشود؟ کسی پول دارد و می خواهد کمک کند پول بدهد. یعنی چی که می روند تبریز و عکاس هم با خود می برند. طرف رفته خون داده. آن یکی رفته مدالش را نشان زلزله زده ها داده. خب به چه دردشان می خورد؟ من از این لوس بازی ها خوشم نمی آید.

موسیقی گوش می دهی؟

- بین ایرانی ها فریدون فروغی و فرهاد را دوست دارم. آهنگ های خارجی هم کم و بیش گوش می دهم. یه دوره ای فیل کالینز را خیلی گوش می دادم. من با خواننده های قدیمی حال می کنم. الان به نظرم خواننده ای در آن سطح نداریم.

فیلم هم نگاه می کنی؟

- همیشه فیلم نگاه می کنم. یکی از تفریحاتم است. من ۳۰۰، ۴۰۰ فیلم داشتم که یک نفر از من گرفت برد و دیگر برایم نیاورد. بعد از آن هم پشت دستم را داغ کردم و دیگر فیلم نخریدم اما از این و اون فیلم می گیرم و می بینم. فیلم ترسناک خیلی دوست دارم.

نمی خواهی بروی انگلیس پیش خانواده؟

- چرا. اتفاقا دنبال کارهای رفتنم به انگلیس هستم.

با این نفرتی هم که از شهر و مردمش داری، شاید دیگر برنگردی.

- بالاخره آدم دلش برای وطنش تنگ می شود. چند وقت پیش زمینی رفتیم ایروان. من در ارمنستان راحت تر بودم. در آنجا می توانستم بروم و بیایم. کسی هم کاری به دستکش های سفیدم نداشت. (می خندد) شب راحت می توانستم به پارک بروم قدم بزنم. دیگر مشکلاتی که در اینجا برایم پیش می آید وجود ندارد.

فکر نمی کنی با این تنهایی شدید سریع تر از ایران بروی، بهتر باشد؟

- من الان کارهای رفتنم را انجام داده ام. ویزایم را آماده کرده بودم ولی قطع روابط باعث شد به دردسر بیفتم. الان هم که سفارتی وجود ندارد و پروازهای مستقیم را هم برداشته اند وگرنه تا الان رفته بودم.



همچنین مشاهده کنید