پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

انقلاب فرهنگی و سیاسی در سیره امام صادق علیه السلام


انقلاب فرهنگی و سیاسی در سیره امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام هشتمین ستاره فروزان آسمان عصمت, و ششمین اختر تابان سپهر امامت و ولایت در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ ه ق در مدینه چشم به جهان گشود, و در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ در ۶۵ سالگی به دستور منصور دوانیقی دومین طاغوت عباسی مسموم شده و به شهادت رسید

امام صادق علیه السلام هشتمین ستاره فروزان آسمان عصمت، و ششمین اختر تابان ‏سپهر امامت و ولایت در هفدهم ربیع‏الاول سال‏۸۳ ه. ق در مدینه چشم به جهان گشود، و در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ در ۶۵ سالگی به دستور منصور دوانیقی (دومین طاغوت عباسی) مسموم شده و به شهادت رسید. در زندگی سراسر افتخار او، دو موضوع همچون دو جریان ‏همیشگی با پر تلاش‏ترین شكل در راس موضوعات دیگر دیده می‏شد، كه هر دو در یك صراط قرار داشته و تكمیل كننده همدیگر بودند كه عبارت‏اند از: طاغوت‌زدایی و نشان‏ دادن چهره اسلام ناب؛ اسلام محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام.شاگردان امام باقرعلیه السلام پس از درگذشت آن‏ حضرت به گرد شمع وجود امام صادق علیه السلام حلقه زدند. امام علیه السلام نیز با جذب‏ شاگردان جدید به تاسیس یك نهضت عظیم فكری و فرهنگی و بالنده مبادرت ورزید، به ‏گونه‏ای كه طولی نكشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد كوفه در شهر كوفه به ‏دانشگاهی عظیم تبدیل شد.آن حضرت در وضعیتی قرار گرفت، كه اسلام چهره حقیقی خود را از دست داده بود، و از قرآن و اسلام جز نامی باقی نمانده بود، چرا كه مدتی با امویان و سپس با عباسیان درگیر بود كه بر كشور پهناور اسلامی حكومت می‏كردند، و همه چیز را با میل ‏و هوس‏های نفسانی خود رتق و فتق می‏نمودند، و اسلام را به دنبال اهداف شوم خود می‏كشیدند و آن را پلی برای اجرای مقاصد طاغوتی خود قرار داده بودند.

امام صادق علیه السلام در طول ۳۴ سال امامت ‏خود (۱۱۴ ۱۴۸ ه.ق) با پنج ‏حكمران اموی؛ یعنی هشام بن عبدالملك، ولید بن یزید، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید، مروان بن‏ محمد، درگیر بودند، پس از انقراض آنها با دو خلیفه عباسی یعنی عبدالله بن محمد، معروف به سفاح و منصور دوانیقی رو به رو گردید. آن حضرت برای نجات اسلام و مسلمین چاره‏ای نمی‏دید، جز این كه مانند پدرش امام باقرعلیه السلام دو موضوع را مساله ‏اصلی زندگی خود قرار دهد؛ یعنی همان دو موضوعی كه از كلمه طیبه «لا اله الاالله‏» نشات می‏گرفت، و تحقق عینی چنین كلمه‏ای كه اساس اسلام محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را تشكیل می‏داد، نیاز به انقلاب سیاسی و نفی طاغوت‏ها، و انقلاب فرهنگی و آموزش‏ برای رشد و آگاهی بخشی جامعه داشت، تا با این «نفی‏» و «اثبات‏» بتواند اسلام ‏را از زیر حجاب‏های جهل و غرور خودكامگان رهایی بخشد، و چهره ناب آن را به عموم ‏نشان دهد. روشن است كه چنین كار بزرگی، بسیار دشوار و طاقت فرسا بود، در عین ‏حال امام صادق علیه السلام كه خود را وقف اسلام و قرآن نموده بود، با همتی بلند و اراده‏ای ‏محكم، به این كار بسیار عمیق و بزرگ دست زد، و تا آخر عمر هم ‏چنان با قاطعیت ‏ادامه داد و سرانجام در این راه شهد شهادت نوشید.در دانشگاه عظیم امام صادق علیه السلام صدها مجتهد، استاد، دانشمند و محقق تربیت ‏شدند، كه هر كدام ‏از شخصیت‏های بزرگ علمی به شمار می‏آمدند، و گروهی از آنان دارای آثار علمی و شاگردان متعدد شدند. شیخ مفید (وفات یافته‏ ۴۱۳ ه.ق) می‏نویسد: «به قدری علوم‏ از امام صادق علیه السلام نقل شده كه در همه جا پخش شده، و زبان به زبان به گردش درآمده ‏است، و از هیچ یك از افراد خاندان رسالت، آن همه علم و حدیث، نقل نشده است.»

آن حضرت همه وجودش را در مسیر این نفی و اثبات فدا نمود، و به‏ پیروان خود آموخت كه اصلی‏ترین كار آنها باید این دو كار سیاسی و فرهنگی باشد، كه اساس رشد و تكامل همه جانبه در پرتو آن به دست ‏خواهد آمد.

●تاسیس دانشگاه جعفری یا حوزه علمیه

شاگردان امام باقرعلیه السلام پس از درگذشت آن‏ حضرت به گرد شمع وجود امام صادق علیه السلام حلقه زدند. امام علیه السلام نیز با جذب‏ شاگردان جدید به تاسیس یك نهضت عظیم فكری و فرهنگی و بالنده مبادرت ورزید، به ‏گونه‏ای كه طولی نكشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد كوفه در شهر كوفه به ‏دانشگاهی عظیم تبدیل شد. درگیری شدید بین بنی‏عباس و بنی‏امیه، آنان را آن چنان ‏به خود مشغول كرده بود، كه فرصتی طلایی برای امام صادق علیه السلام و یارانش به دست آمد، آن حضرت با استفاده از این فرصت ‏به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مكتب حق از اطراف و اكناف، از بصره، كوفه، واسط، یمن و نقاط مختلف حجاز به مركز اسلام؛ یعنی مدینه، سرازیر شدند و چون پروانگانی دلباخته به گرد شمع‏ وجود امام صادق علیه‌السلام تجمع كردند.

روز به روز به تعداد شاگردان می‏افزود، به گونه‏ای كه تعداد آنها به چهار هزارنفر رسید. شیخ طوسی (وفات یافته ۴۶۰ ه.ق) در رجال خود تعداد شاگردان امام صادق علیه السلام را ۳۱۹۷ مرد و ۱۲ زن نام می‏برد. از حوزه علمیه امام صادق علیه السلام شاگردان برجسته‏ای ‏كه خود بعدها به عنوان استاد و اسطوانه جهان تشیع به شمار می‏آمدند و هر كدام ‏موسس كلاس‏های بزرگ علمی، و صاحب تالیفات شدند بروز نمودند؛ مانند هشام بن حكم، جابر بن حیان، زراره بن اعین، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر، هشام بن سالم، مؤمن‏الطاق و...

«حسن بن علی بن زیاد و شاء» كه خود از اساتید حدیث، و از شاگردان امام ‏رضا علیه السلام است، می‏گوید: «من در مسجد كوفه نهصد استاد حدیث را دیدم كه از امام ‏صادق علیه السلام نقل حدیث می‏كردند، و مكرر می‏گفتند: قال الصادق، قال جعفر بن محمد(ع‏»).

در این دانشگاه عظیم صدها مجتهد، استاد، دانشمند و محقق تربیت ‏شدند، كه هر كدام ‏از شخصیت‏های بزرگ علمی به شمار می‏آمدند، و گروهی از آنان دارای آثار علمی و شاگردان متعدد شدند. شیخ مفید (وفات یافته‏۴۱۳ ه.ق) می‏نویسد: «به قدری علوم‏ از امام صادق علیه السلام نقل شده كه در همه جا پخش شده، و زبان به زبان به گردش درآمده ‏است، و از هیچ یك از افراد خاندان رسالت، آن همه علم و حدیث، نقل نشده است.»

با توجه به این كه شاگردان امام صادق علیه السلام به شیعیان انحصار نداشتند، بلكه دیگران ‏نیز از خرمن فیض او خوشه می‏چیدند. مالك، پیشوای فرقه «مالكی‏» در ضمن گفتاری ‏گوید: «در علم و عبادت و پاك‏زیستی، برتر از جعفربن محمد علیه السلام هیچ چشمی ندیده، و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نكرده است.» ابوحنیفه پیشوای فرقه ‏حنفی، دو سال شاگرد امام صادق علیه السلام بود، به طوری كه این دو سال را اساس و سرمایه ‏اصلی علوم خود دانسته و می‏گوید: «لولا السنتان لهلك نعمان؛ اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك می‏شد.» از گفتنی‏ها این كه: روزی منصور دوانیقی طاغوت عصر امام ‏صادق علیه السلام، ابوحنیفه را احضار كرد و به او گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده‏اند و او دارای شاگردان بسیار شده است، یك سری مسائل دشواری را نزد خود در نظر بگیر، تا در ملا عام از او بپرسی، تا او در پاسخ فرو ماند، و از نظر چشم مردم ساقط شود. آن حضرت گرچه قیام مسلحانه بر ضد طاغوت‏های عصرش نكرد، ولی با شمشیر زبان و قلم، در هر فرصتی به جنگ آنها رفت و آنها را محكوم كرد، و در مورد قیام ‏مسلحانه، به یكی از شاگردانش به نام سدیر كه در كنار چند عدد گوسفند توقف كرده‏ بودند فرمود: «والله لو كان لی شیعه بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود؛ سوگند به خدا اگر شیعیان (راستین) من به اندازه تعداد این گوسفندها بودند، خانه نشینی‏ برایم روا نبود، و قیام می‏كردم.» وقتی كه سدیر آن گوسفندها را شمرد، هفده عدد بودند.

ابوحنیفه می‏گوید: چهل مساله مشكل نزد خودم ردیف كردم، و به مجلس منصور دوانیقی در «حیره‏» حاضر شدم، دیدم جعفر بن محمد علیه السلام در سمت راست منصور نشسته ‏است، همین كه چشمم به آن حضرت افتاد آن چنان تحت تاثیر شكوه و جلال او قرار گرفتم كه خود را باختم، سلام كردم و با اشاره منصور نشستم، منصور به امام رو كرد و گفت: «این ابوحنیفه است.» امام فرمود: آری او را می‏شناسم. سپس منصور به من ‏رو كرد و گفت: «ای ابوحنیفه! مسائل خود را از جعفر بن محمد علیه السلام بپرس.» من‏ سؤال‏های خود را مطرح كردم، هر سوالی كه از آن حضرت می‏پرسیدم، او بی‏درنگ پاسخ ‏می‏داد، و ابعاد مساله را بیان می‏كرد، و می‏گفت: عقیده شما درباره این مساله ‏چنین است، و به عقیده مردم مدینه چنان است و به عقیده ما چنین می‏باشد، در بعضی ‏از موارد نظر آن حضرت با عقیده من موافق بود و در بعضی موارد با نظر اهل مدینه ‏توافق داشت و گاهی با هر دو مخالف بود، و به این ترتیب به چهل سؤال مطرح شده من ‏پاسخ داد، آن گاه ابوحنیفه گفت: «الیس ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس؛ مگر نه این است كه دانشمندترین مردم آن كسی است كه آگاه‏ترین آنها به اختلاف مردم ‏به فتواها و مسائل فقهی باشد.» از حوزه علمیه امام صادق علیه السلام شاگردان برجسته‏ای ‏كه خود بعدها به عنوان استاد و اسطوانه جهان تشیع به شمار می‏آمدند و هر كدام ‏موسس كلاس‏های بزرگ علمی، و صاحب تالیفات شدند بروز نمودند؛ مانند هشام بن حكم، جابر بن حیان، زراره بن اعین، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر، هشام بن سالم، مؤمن‏الطاق و...

هشام بن حكم علامه عصر خود بود و تعداد تالیفات او را كه بیش‏تر در محور معارف ‏و عقائد به ویژه درباره مساله امامت ‏بود، تا ۳۱ كتاب ذكر نموده‏اند.منصور پس از دریافت پاسخ كوبنده امام نوشت: «نزد ما بیا و ما را نصیحت كن.» امام صادق علیه السلام در جواب نوشت: «كسی كه دنیا خواه است تو را نصیحت نمی‏كند (زیرا دنیایش به خطر می‏افتد) و كسی كه آخرت خواه باشد، نزد تو نمی‏آید.» به این ترتیب ‏امام صادق علیه السلام انقلاب سیاسی خود را پی‏ریزی می‏كرد، و مردم را بر ضد حكومت طاغوتیان ‏می‏شورانید و از نزدیك شدن به آنها برحذر می‏داشت، و دو موضوع انقلاب فرهنگی و سیاسی را در راس مسائل، و از مسائل اصلی قرار داده بود، پیروان راستین او نیز باید در همین صراط مستقیم كه همان صراط مستقیم قرآنی است گام بردارند.جابر بن حیان كه او را پدر علم شیمی می‏خوانند، یكی از شاگردان‏ امام صادق علیه السلام بود كه كتابی در هزار صفحه، شامل پانصد رساله در علوم مختلف تالیف نمود.

كوتاه سخن آن كه: تاریخ‏نویس و تحلیل‏گر مشهور «ابن خلكان‏» می‏نویسد:

«جعفر بن محمد (امام صادق) یكی از امامان دوازده‌گانه بر اساس مذهب شیعه‏ امامیه، از بزرگان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است كه به خاطر راستی و درستی رفتار و كردار و گفتارش، او را صادق نامند، فضایل و كمالاتش مشهورتر از آن است كه نیاز به توضیح باشد.» سپس به عنوان نمونه یكی از شاگردانش، جابر بن حیان را معرفی ‏می‏كند.

●مبارزه امام صادق علیه السلام

همان گونه كه گفتیم امام صادق علیه السلام دوش به دوش نهضت عظیم‏ علمی و انقلاب فرهنگی، در هر فرصتی به طاغوت زدایی پرداخت، او هرگز تسلیم ‏طاغوت‏های عصرش نشد، بلكه همواره با آنها در ستیز بود، و سرانجام در همین راستا، او را شهید كردند.

آن حضرت گرچه قیام مسلحانه بر ضد طاغوت‏های عصرش نكرد، ولی با شمشیر زبان و قلم، در هر فرصتی به جنگ آنها رفت و آنها را محكوم كرد، و در مورد قیام ‏مسلحانه، به یكی از شاگردانش به نام سدیر كه در كنار چند عدد گوسفند توقف كرده‏ بودند فرمود: «والله لو كان لی شیعه بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود؛ سوگند به خدا اگر شیعیان (راستین) من به اندازه تعداد این گوسفندها بودند، خانه نشینی‏ برایم روا نبود، و قیام می‏كردم.» وقتی كه سدیر آن گوسفندها را شمرد، هفده عدد بودند.

امام صادق علیه السلام همواره مساله ولایت را مطرح می‏كرد، و می‏فرمود: «ولایت از نماز، روزه، زكات و حج‏ برتر است، و دلیل آن را چنین ذكر می‏كرد: «لانها مفتاحهن ‏والوالی هو الدلیل علیهن؛ زیرا ولایت كلید همه آنها است، و حاكم و رهبر، راهنمای ‏مردم به سوی همه آنها است.» و گاهی می‏فرمود: «من مدح سلطانا جائرا و تخفف وتضعضع له طمعا فیه كان قرینه فی النار؛ كسی كه سلطان ستمگری را تمجید كند، و در برابر او فروتنی و كرنش نماید، تا در كنار او به نوایی برسد، چنین كسی همدم آن ‏سلطان در میان آتش دوزخ خواهد بود.» و زمانی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‏كرد كه ‏فرمود: «الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا؛ علمای دین نمایندگان ‏امین پیامبران هستند تا هنگامی كه وارد در دنیا نشده‏اند.» شخصی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: نشانه ورود آنها در دنیا چیست؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اتباع السلطان، فاذا فعلوا ذلك فاحذروهم علی دینكم؛ پیروی سلطان، هر گاه دانشمندان چنین كنند، برای حفظ دینتان از آنها بپرهیزید.»

منصور دوانیقی، دومین طاغوت خشن عباسی، ضمن نامه‏ای به امام صادق علیه السلام نوشت:

«چرا مانند سایر مردم به مجلس ما نمی‏آیی و جزء اطرافیان ما نمی‏شوی تا از سوی ‏ما بهره‏مند گردی؟!» امام صادق علیه السلام در پاسخ نوشت: «در نزد ما (از امور مادی) چیزی نیست كه برای آن از تو بترسیم، و در نزد تو از نظر معنوی چیزی نیست كه به ‏خاطر آن به تو امیدوار گردیم، در نزد تو نه نعمتی وجود دارد كه به حضورت بیاییم ‏و به خاطر آن به تو تبریك گوییم، و نه تو خود را در بلا و مصیبت می‏بینی كه ‏بیاییم و به تو تسلیت ‏بگوییم، بنابراین برای چه نزد تو بیایم و در مجلس تو شركت ‏كنم؟» منصور پس از دریافت این پاسخ كوبنده، نوشت: «نزد ما بیا و ما را نصیحت كن.»

امام صادق علیه السلام در جواب نوشت: «كسی كه دنیا خواه است تو را نصیحت نمی‏كند (زیرا دنیایش به خطر می‏افتد) و كسی كه آخرت خواه باشد، نزد تو نمی‏آید.» به این ترتیب ‏امام صادق علیه السلام انقلاب سیاسی خود را پی‏ریزی می‏كرد، و مردم را بر ضد حكومت طاغوتیان ‏می‏شورانید و از نزدیك شدن به آنها برحذر می‏داشت، و دو موضوع انقلاب فرهنگی و سیاسی را در راس مسائل، و از مسائل اصلی قرار داده بود، پیروان راستین او نیز باید در همین صراط مستقیم كه همان صراط مستقیم قرآنی است گام بردارند.

"حجهٔ الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی"

منبع:

ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۱۹۵.



همچنین مشاهده کنید