چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

مجیدی می مانم و شکست دربی را جبران می کنم


مجیدی می مانم و شکست دربی را جبران می کنم

خیلی مانده تا تمام شوم

هرگاه رو به رویش نشستم یا از طریق امواج تلفن با او گفت‌وگو کردم کنجکاوانه به دنبال اصل موضوع می‌‌گشت. نگاهش، صدایش و حتی پلک زدن‌های سریعش به تو می‌گوید فقط زود باش! مجبورت می‌کند بی‌معطلی سراغ اصل ماجرا بروی. شاید اولین سؤالی که به ذهنت می‌رسد تا مقابل او بگذاری از همین رفتار شکل بگیرد. فرهاد مجیدی چرا دوست ندارد در انظار باشد؟ و بعد جواب می‌شنوی: «این طوری خیلی بهتر است. همان روز که پایم را دوباره به ایران گذاشتم با خودم عهد کردم با هر کسی ارتباط برقرار نکنم. می‌خواهم تنها باشم و در محیطی امن به آرزوهایم فکر کنم؛ آرزوهایی که مثل واگن‌های قطار از مقابل دیدگانم می‌گذرد!» تعجب می‌کنی وقتی می‌بینی فرهاد پس از سالها بازی در لیگ‌های اتریش و امارات، رسیدن به پول و شهرت هنوز در پی آرزوهای تازه است. نگاه متفاوتی به زندگی دارد. ۱۰ سال دوری از وطن و بازی در تیم‌های گوناگون به جای آنکه او را سیراب کرده باشد عطشش را افزون‌تر کرده است. می‌خواهد با قدم‌های سریعش خیلی زود دست نیافتنی‌های زندگی‌اش را به تسخیر خود درآورد.

اگر ندانی ۳۴ سال از زندگی‌اش می‌گذرد وقتی مقابلش می‌نشینی و این حس را در وجودش لمس می‌کنی تصور می‌کنی با جوانی ۱۸-۱۷‌ساله رو به رو هستی! اگر پختگی کلامش نباشد تصور می‌کنی او نوجوانی کم‌تجربه است. فرهاد آدم عجیبی است. اگر هفته ها ترددش در محل ‌تمرین استقلال را ببینی به این نتیجه می‌رسی که او تنهاترین بازیکن استقلال است. با هر کسی معاشرت نمی‌کند. دوستان محدودی دارد. پس این مصاحبه را به حساب گفت‌وگوی متفاوت با کاپیتان استقلال نگذارید. او با یکی از دوستانش درد دل می‌کند! کسی که حالا به قول او می‌تواند رازدار حرف‌هایش هم باشد... این صدای فرهاد مجیدی است. او در یک وجبی شما قرار دارد...

▪ نمی‌خواهم درباره سالی که گذشت حرف بزنی. می‌خواهم بدانم فرهاد مجیدی چرا به فوتبال ایران برگشت؟

ـ خیلی روشن بود. فوتبال امارات دیگر از من سیر شده بود. آنها تصور می‌کردند فرهاد تمام شده است. من هم ساکم را جمع کردم و برگشتم.

▪ نوعی اجبار دوباره تو و استقلال را به یکدیگر پیوند داد، درست است؟

ـ بله، اگر می‌خواستند باز هم می‌ماندم اما نخواستند و من هم برگشتم. البته دیر یا زود باید می‌آمدم و دوباره در استقلال بازی می‌کردم.

▪ روزی که پایت را به استقلال گذاشتی خیلی‌ها گفتند امسال، سال آخر فرهاد است. اما تو به سومین سال رسیدی.

ـ می‌دانید دلیلش چه بود؟ چون نمی‌خواستم بعضی‌ها فکر کنند آمده‌ام از کنار استقلال دوباره به پول برسم و بروم رد کارم! آمدم دوباره بگویم من هم هستم. با همه وجود و سرشار از انگیزه نمی‌خواستم سربار کسی باشم.

▪ بازیکنی که امروز مقابل هواداران استقلال قرار گرفته و بی‌گمان آماده‌ترین بازیکن تیمش است اتفاقی به دست نیامده؟!

ـ کدام اتفاق؟ من خواستم و توانستم. هر کسی هم اگر جای من بود می‌توانست. از خیلی چیزها گذشتم تا به امروز رسیدم. یک اتفاق نمی‌تواند تو را دو فصل پی در پی آماده نگه دارد.

▪ هنوز هم دوران نوجوانی و جوانی تو را وسوسه می‌کند؟

ـ سن یک عدد است من هنوز هم جوان و سرشار انگیزه ام. اگر مثل من هم از خوابت بزنی و تمرین کنی جواب می‌گیری. روزی ۳ جلسه تمرین می‌کنم تا اضافه وزن نیاورم. در تمرین‌ها هم جدی‌ترین بازیکن هستم. زود می‌آیم و سر وقت می‌روم.

▪ سال۸۸ اگر برای استقلال دو روی سکه داشت اما برای تو یک رو داشت و فقط روی خوش سکه را تجربه کردی. هم استقلال قهرمان شد و هم دوباره احیا شدی؟

ـ درست است؛ سال ۸۸ برای استقلال دو روی سکه را نشان داد. ما در سال۸۸ هم قهرمان شدیم و هم در پایان سال دچار افت. ما فصل هشتم را با خوشی تمام کردیم اما در فصل نهم نتوانستیم خوب پیشروی کنیم.

▪ اما برای تو بسیار متفاوت بود. فرهاد توانست به تیم ملی برگردد، در دربی‌ها گل بزند و یکی از آماده‌ترین مهاجمان لیگ لقب بگیرد.

ـ خیلی مانده تا فرهاد تمام بشود. این را از ته قلب می‌گویم. من همیشه می‌خواستم در اوج باشم در اوج بمانم و در اوج زندگی کنم.

▪ می‌دانم که اگر از تو بپرسم شیرین‌ترین خاطره سال۸۸ چه بود به قهرمانی استقلال اشاره می‌کنی. پس از تلخی‌هایش بگو...

ـ بنویس آن اشک‌ها را نمی‌توانستم فراموش کنم. آن چهره‌های غمگین لحظه‌ای از یادم نمی‌رود. هنوز هم مثل سیاهی مقابل چشمان من هستند. خیلی وقت‌ها خوابشان را می‌بینم وخودم هم گریه‌ام می‌گیرد.

▪ از کدام اشک‌ها حرف می‌زنی؟

ـ اشک‌های هواداران پس از دربی.

▪ اما تو همان روز توانستی دوباره دروازه پرسپولیس را باز کنی. رفت و برگشت به پرسپولیس گل زدی...

ـ آن گل تلخ‌ترین گل زندگی‌ام بود. نمی‌توانم آن روز را فراموش کنم. برای همین تا آن شکست را جبران نکنیم نمی‌توانیم به صورت هواداران استقلال نگاه کنیم.

▪ بوی نوروز می‌آید و باید به فکر روزهای تازه بود. شاید سال۸۹ ورق برگردد. فکر کن همین الآن کنار سفره هفت‌سین نشسته‌ای. چه دعایی می‌کنی؟

ـ دعا می‌کنم خدا دیگر من را مقابل هواداران استقلال شرمنده نکند. باور کن وقتی چهره‌هایشان را می‌بینی کمرت می‌شکند. خدا آن روز را نیاورد که ما مقابل هواداران شرمند بشویم.

▪ استقلال گزینه های دیگری هم برای جبران دارد.

ـ بله، لیگ قهرمانان آسیا هست، جام حذفی را هم داریم اما من می‌دانم در دل هواداران چه می‌گذرد. آنها فکر دربی آینده هستند و برای آن روز لحظه شماری می‌کنند.

▪ یادت هست گفتی شاید آخر فصل خداحافظی کنم!‌ هنوز هم پای حرف‌ات هستی؟

ـ شاید تصمیمم را عوض کنم و فعلاً خداحافظی نکنم.

▪ طبیعی است که بخواهی یک سال دیگر از آمادگی‌ات استفاده کنی. به تو حق می‌دهیم.

ـ دلیلش این نیست. باخت در دربی من را دو دل کرده است. شاید بمانم و آن شکست را جبران کنم و بعد خداحافظی کنم. امسال که تمام شد باید فکر سال آینده بود.

▪ به استقلال سال۸۸ چه نمره‌ای می‌دهی؟

ـ استقلال سال۸۸ نمره‌اش ۲۰ بود. به غیر از باخت در دربی که به نظر من یک اتفاق بود ما نتایج مطلوبی گرفتیم.

▪ این ادعا نوعی دفاعیه از صمد مرفاوی است! تو همیشه حامی صمد بودی، درست است؟

ـ من حامی هیچ‌کس نیستم. همیشه سعی کردم آن چیزی که حق بوده را بگویم. الآن هم فکر می‌کنم انصاف این است که از نتایج مرفاوی دفاع کنیم. اگر نگاهی به نتایج تیم‌ها بعد از قهرمانی‌شان بکنید به این نتیجه می‌رسید که استقلال نتایج مطلوبی کسب کرده است.

▪ با این حال خیلی‌ها معتقدند استقلال در سال۸۹ آبستن حوادث بسیاری خواهد بود. شاید تعویض سرمربی اولین تغییر باشد؟

ـ نمی‌توانم به مسائل مدیریتی ورود کنم اما اگر نظر من را بخواهید باید بگویم استقلال با مرفاوی نتایج خوبی گرفت. بستگی دارد به این نتایج چگونه نگاه کنیم. اگر بخواهی هر چیزی را بد ببینی حتی اگر صمد با استقلال قهرمان بشود باز هم او را برکنار می‌کنی اما اگر نگاه مثبتی به اتفاقات داشته باشی او را حفظ می‌کنی.

▪ می‌خواهم با آخرین سؤال سورپرایزت کنم! شاید فرهاد سرمربی آینده استقلال باشد؛ درست است؟

ـ (قدری مکث می‌کند) باید بیشتر روی این موضوع فکر کنم. وقتی از آینده حرف می‌زنید این آینده می‌تواند۶- ۵ سال دیگر باشد. خودم فکر می‌کنم شاید اندکی برای مربیگری زود باشد. می‌خواهم بازی کنم. اگر خداحافظی نکردم باز هم من را با پیراهن شماره۷ استقلال در میدان می‌بینید...

حمید عرب



همچنین مشاهده کنید