پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

انسان, موجودی محکوم به فهم


انسان, موجودی محکوم به فهم

انجمن جامعه شناسی ایران ۹ خرداد سخنرانی دکتر بهاره آروین را با موضوع «ویتگنشتاین, هایک و گادامر, درآمدی بر روش شناسی علوم اجتماعی» برگزار کرد دکتر آروین در این جلسه کوشیده بود یک روش شناسی تلفیقی براساس آرای این ۳ متفکر ارائه کند و به گفته خود به روش بینابینی میان وحدت و تفاوت روش ها برسد

انجمن جامعه‌شناسی ایران ۹ خرداد سخنرانی دکتر بهاره آروین را با موضوع «ویتگنشتاین، هایک و گادامر، درآمدی بر روش‌شناسی علوم اجتماعی» برگزار کرد. دکتر آروین در این جلسه کوشیده بود یک روش‌شناسی تلفیقی براساس آرای این ۳ متفکر ارائه کند و به گفته خود به روش بینابینی میان وحدت و تفاوت روش‌ها برسد.

آروین به آرای این ۳ متفکر فقط از منظر روش‌شناسی پرداخته و آن را در کمک به روش‌شناسی علوم اجتماعی به کار برد. او گادامر را دارای ارتباط بیشتری با علوم اجتماعی نسبت به ویتگنشتاین دانست که روش‌شناسی خاصی برای علوم اجتماعی ارائه می‌کند، اما هایک شخصا راجع به چیستی و روش و هدف علوم اجتماعی به بحث پرداخته است. او یک اقتصاددان نئوکلاسیک از طرفداران بازار آزاد و از مخالفان مارکسیسم است.

او بحث حاضر را مقوله‌ای دانست که عملا برای خودش اتفاق افتاده است یعنی در حین تحصیل و تدریس آرای این ۳ متفکر همزمان جذابیت داشته و این همواره برای دیگران عجیب بوده که چگونه آرای گوناگون در علاقه فردی قابل جمع است.

دکتر آروین روش‌شناسی را به ۳ سوال اصلی پاسخگو دانست. نخست چیستی موضوع علوم اجتماعی و سپس چیستی روش آن برای مطالعه موضوع و سوم هدف علوم اجتماعی. ۲ مکتب اصلی روش‌شناسی در واکنش به این سوالات شکل می‌گیرد که وحدت روش شناختی و تفاوت روش‌شناختی نام دارد. البته کمتر متفکری را امروزه می‌توان یافت که به همه پیشفرض‌های این دو روش پایبند باشد.

وحدت روش، باور به وجود واقعیتی مستقل از ذهن داشته و به اصالت واقعیت اجتماعی به عنوان پدیده‌ای مستقل از عقل قائل است و هدفش مطالعه نظم‌های تکرارشونده اجتماعی است که نظم، خود پیشفرض یکپارچگی واقعیت را نیز در خود دارد. به گفته وی، وحدت روش بر تشابه مبانی معرفت و روش‌شناختی در علوم طبیعی و اجتماعی اصرار داشته و در تلاش است به عینیت در علوم اجتماعی برسد و به وجود موضع ناظر مستقل بیطرف باور دارد که البته این امر بسیار به چالش کشیده شده است. همچنین به معیار‌هایی برای تشخیص درست و معتبر از نادرست و نامعتبر معتقد است و هدفش پیش‌بینی واقعیات اجتماعی است.

به گفته دکتر آروین تفاوت روش ‌شناختی نیز واقعیت بیرونی را ساخته و پرداخته ذهن غیرکانتی دانسته که براساس آن موضع شما مشخص‌کننده نحوه درک شما از واقعیت است که می‌تواند به تضاد تفاسیر منجر شود. در این تضاد نیز قدرت تفسیر حاکم را مشخص می‌کند و این تفسیر لزوما اعتبار و صدق معرفتی ندارد. این فیلسوفان موضع ناظر بیطرف را رد کرده و به هم ارزی تفاسیر واقعیت به لحاظ اعتبار قائلند. هایک وحدت روشی و گادامر تفاوت روشی است و ویتگنشتاین به علت تفاسیر مختلفی که از آثارش می‌شود (خوانش حلقه وین تا تفسیر «وینچ») کل طیف را در بر می‌گیرد.

دکتر آروین، تلفیق را فهم آرای هریک از این ۳‌متفکر در افق فکری ۲ متفکر دیگر تعریف کرده یا آن را بازی زبانی جدیدی دانست که قواعدش را بازی‌های زبانی ۳ متفکر تشکیل می‌دهد. وی امکان تلفیق را نیز هنگامی دانست که آرا نه آنقدر شبیه باشند که تلفیق بی‌معنا شود و نه آنقدر متفاوت که تلفیق امکان‌پذیر نباشد.

از نظر او هنگامی به سراغ تلفیق می‌رویم که در بین دوگانگی‌هایی که در مکاتب وجود دارد یکی از دوگانه‌ها بر دیگری ترجیح داده شده و دیگری واگذاشته شده باشد. در این بین در وحدت و تفاوت روش بین معنا و اعتبار، ذهنیت و عینیت، فرد و امر اجتماعی، فهم و تبیین، تاریخ و نظم این دوگانگی وجود دارد که در هر یک، یکی بر دیگری ترجیح داده می‌شود.

این جامعه‌شناس سنت فکری هایک و ویتگنشتاین را تحلیلی و حائز عقلانیت انتقادی و دیدگاه کانتی دانست و گادامر را در سنت قاره‌ای و هرمنوتیک و سنت هایدگری در نظر گرفت، اما به نظر آروین در هر ۳‌متفکر بستری اجتماعی و قاعده‌مند در پس‌زمینه کنش‌های فردی وجود دارد که در اندیشه ویتگنشتاین بازی زبانی، نزد گادامر سنت زبانی ـ تاریخی و در نظر هایک نظم خودجوش است.

از نظر ویتگنشتاین کاربرد زبانی قاعده‌مند است و کلمه‌ای به اراده فرد در جایی غیر از جایی که قاعده‌مندی اجازه می‌دهد نمی‌تواند به کار رود و بازی زبانی این اجازه را نمی‌دهد که هر کلمه‌ای در هر جایی به هر معنی به کار رود. گادامر نیز هستی انسان را تاریخی زبانی می‌داند به گونه‌ای که «فهم» جزء جدایی‌ناپذیر آن است. به این معنا نمی‌توان بیرون از زبان و تاریخ و سنتی که زبان و تاریخ به آن شکل می‌دهد «بود» و هستی آدمی در آن تعریف و فهم می‌شود که این مصداق بستر اجتماعی قاعده‌مند پس‌زمینه کنش‌های فردی است.

هایک نیز جامعه و نهاد‌ها را محصول اداره آگاهانه نمی‌داند از نظر او بر مبنای عمل افراد نظمی خارج از کنترل فرد شکل گرفته است و در طی زمان قواعدی براساس کارآمدی باقی مانده و بقیه حذف شده‌اند، اما این نظم را عقلی آگاهانه به وجود نمی‌آورد و نمی‌تواند آن را تغییر دهد.

این متخصص جامعه‌شناس دومین تشابه این ۳ متفکر را اصالت دادن به فعالیت عملی و ناآگاهانه در مقابل فعالیت نظری و آگاهانه دانست و گفت: کاربرد زبان در اندیشه ویتگنشتاین و رخداد فهم در اندیشه گادامر و فرهنگ و انتزاع در اندیشه هایک این گونه اصالتی را متبادر می‌کند.

نزد ویتگنشتاین فرد قاعده بازی را کورکورانه اطاعت می‌کند و فهم نزد گادامر برای فرد اتفاق می‌افتد و جزء جدایی‌ناپذیر وجود است و نمی‌توان اراده کرد و از فهمیدن باز ایستاد یا حرفی را که قابل فهم نیست به خود فهماند و این فرآیند قاعده‌مند ناآگاهانه است. هایک نیز معتقد است عقل نمی‌تواند واقعیت اجتماعی را بر سازد و این خود محصول فرهنگ است و تابو‌ها اجداد عقلند و عقل از آنجا آغاز شده است که باید نادانسته کارهایی را کرد یا کارهایی را نکرد و این مصداق عمل ناآگاهانه است.

از نظر آروین، استعاره بازی در هر سه متفکر به معنای عاملیت در بستر ساختار است، زیرا بازی به شرطی بازی است که دوطرفه بوده و قاعده‌مند باشد و بدون وجود بازیکنان بی‌معناست. بازی با متن، حرف گادامر است که در آن شما با متن وارد بازی‌ای می‌شوید که در آن افق فکری شما با افق سنتی متن وارد بازی می‌شود که دیگر نه متن ابژه باشد و نه شما سوژه و خواننده دیگر فاعل شناسا نیست و با متن هم مرتبه است.

هایک نیز نظم بازار را نظم حاکم بر یک بازی می‌داند که بازیگرانی براساس یک سری قواعد در آن نه به شکل عروسک خیمه‌شب‌بازی بلکه به شکل یک بازیگر ورزشی در آن مهارت‌های خود را بروز می‌دهند. بنا بر این پیش‌بینی، صددرصد اتفاق نمی‌افتد.

به گفته این جامعه شناس این هر ۳ متفکر از مبنایی سوبژکتیویستی آغاز کرده و به عینیتی فراتر از افراد می‌رسند. از نظر ویتگنشتاین کاربرد کلمات توسط فرد بنیادین است، اما بر مبنای معناداری کلمات است که معناداری نیز در اثر کاربرد اتفاق می‌افتد که نمی‌تواند توسط فرد به صورت دلخواه تغییر کند، اما تا کسی آن را به کار نبرد اتفاق نمی‌افتد. به نظر گادامر نیز فهم تاویلگر در افق تاریخی متن اتفاق می‌افتد و هر دو در سنت زبانی تاریخی مشترک به وجود می‌آیند و این عینیتی ورای خواسته فرد است.

دکتر آروین محدودیت شناخت و رد موضع ناظر را نیز از تشابهات این سه اندیشمند می‌داند. ویتگنشتاین جایی را بیرون از بازی زبانی موجود نمی‌داند که بر فراز آن بتوان بازی‌ها را به یک زبان یا به یکدیگر ترجمه کرد و همواره از درون یک بازی زبانی می‌توان بازی زبانی دیگری را تماشا کرد.

آروین افزود: سنت نیز از نظر گادامر همواره محیط است و هر گونه تاویل سنت در بستر سنت واقع می‌شود و هایک نیز می‌گوید نمی‌توان آنچه همه خرد خرد می‌دانند را یکجا دانست تا صاحب موضع ناظر بیطرفی شد. در عین این رد موضع ناظر هر سه تلاش کرده‌اند که نسبی‌گرایی اندیشه‌شان را تسخیر نکند. این همان رد زبان خصوصی توسط ویتگنشتاین است. او می‌گوید بازی‌های زبانی گوناگون دارای مبنای مشترک در رفتار مشترک آدمیانند. بنابراین چون همه انسانند و نیازهای یکسانی دارند می‌توانند تا حدی همه را بفهمند. نزد گادامر نیز دور هرمنوتیکی جلوی برداشت هر معنایی از متن را می‌گیرد زیرا شما ممکن است دچار تناقض شوید و هنگام فهم کل در پرتوی اجزا و فهم اجزا در پرتو کل با توجه به یکپارچگی معنا نتوانید هر معنایی را برداشت کنید.

در نهایت الگوی تلفیقی دکتر آروین موضوع نظم‌های زبانی تاریخی را برای خود انتخاب کرد که اولین پیشفرض آن این است که شناخت کامل ممکن نیست به این معنا که نظمی وجود دارد و ما از کشف آن عاجزیم. دومین پیشفرض تحولی بودن آن است که به معنای تغییرات بسیار بسیار کند و تدریجی است. به این معنا که چیزهایی از آن نظم حذف و بر آن اضافه می‌شوند، اما ماهیت خود را حفظ می‌کند. ویژگی‌های این نظم قاعده‌مندی آن است که جنس آن از جنس نظم حاکم بر بازی است و فهم و کنش افراد در آن نیز براساس مهارت آنها و قواعد حاکم اتفاق می‌افتد. در نهایت انکشاف نسبی نظم مورد مطالعه امکان پیش‌بینی دقیق کنش‌های فرد را امکان‌پذیر نمی‌سازد.

مهدی امام‌بخش



همچنین مشاهده کنید