پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

به مادرم قول دادم قهرمان شوم


به مادرم قول دادم قهرمان شوم

گپی با محسن کاییدی قهرمان پرتاب وزنه و نیزه درباره معلولیت, ورزش و موفقیت

محسن فرزند پنجم یک خانواده ۱۰ نفره بود. ۶ ساله بود که بر اثر بیماری به شدت تب کرد. پدر و مادر کودکشان را به مطب پزشک رساندند اما همانجا دچار تشنج شد. آن شب آسیب شدید ناشی از تشنج، نشانه زیادی نداشت ولی آنها مدتی بعد متوجه تغییر در حالت راه‌رفتن محسن شدند...

مادر بی‌تاب بود و برادر بزرگ‌تر برای برادر کوچک‌تر گریه می‌کرد. پدر هر کاری از دستش برمی‌آمد، انجام داد. به هرجا که فکر می‌کرد پزشک ماهری هست و می‌تواند محسن را درمان کند، سر زد؛ خرم‌آباد، تهران، اهواز ... اما پاسخ مثبتی نگرفت. از آن به بعد، پدر و مادر سعی کردند با محسن مثل فرزندان دیگرشان رفتار کنند. او را آنقدر مستقل و قوی بزرگ کردند که نه تنها معلولیت هیچ تاثیری در زندگی‌اش نداشته، که او امروز یکی از ورزشکاران قهرمان پرتاب نیزه و وزنه جهان است.

▪ چه مشکلی باعث شد شما پارالمپیکی شوید؟

معلولیت من جسمی-حرکتی در کلاس ورزشی اف ۳۴ است. این مشکل از سن ۷ سالگی، بعد از تب و تشنج شدید برایم پیش آمد. وضعیتم طوری است که فرمان مغزم خوب به اندام‌هایم نمی‌رسد و باعث می‌شود موقع راه رفتن کمی دچار مشکل شوم. وقتی هم بزرگ‌تر شدم و خانواده موضوع را گفتند، چون از اول با آن مشکل نداشتم، غصه نخوردم و پذیرفتنش برایم سخت نبود. در واقع این معلولیت هیچ‌وقت برایم محدودیت نبود، به‌خصوص که خیلی شدید نبود و از دوران بچگی روی فعالیتم اثر نداشت. پدرم مصالح‌فروشی دارد، از ۱۳-۱۲ سالگی کار کردن را شروع کردم و به او کمک می‌کردم. دوست داشتم روی پای خودم بایستم.

▪ چند ساله بودید که متوجه شدید با بقیه متفاوتید؟

وقتی بچه بودم، اصلا متوجه تفاوت خودم و هم‌سن و سال‌هایم نبودم. دوره ابتدایی با بچه‌های هم‌محلی کشتی می‌گرفتم و کاراته بازی می‌کردم، حتی فوتبال بازی می‌کردم و دروازه‌بان گل کوچک بودم. کم‌کم که بزرگ‌تر شدم، تقریبا از دوره راهنمایی، فهمیدم محدودیت‌هایی دارم اما رفتار من و خانواده‌ام به شکلی بود که این موضوع توجه کسی را جلب نمی‌کرد. البته اگر کسی خیلی دقت می‌کرد یا مرا از دور می‌دید، می‌فهمید راه رفتنم عادی نیست. حتی خیلی از دوستان نزدیکم متوجه این موضوع نشده بودند و سوال می‌کردند چه مشکلی برایت پیش آمده؟!

▪ چه چیزی باعث شد سراغ ورزش بروید؟

رییس هیات ورزش جانبازان و معلولان خرم‌آباد که از دوستان پدرم بود، مرا تشویق کرد در رشته بسکتبال با ویلچر فعالیت کنم. سال ۱۳۸۰ وقتی ۱۴ ساله بودم، بسکتبال را شروع کردم و خیلی زود پیشرفت کردم و عضو تیم استان شدم. وقتی در مسابقه‌های کشوری شرکت کردم، تیم پزشکی تشخیص داد مشکل جسمی‌ام در سطح اف‌۳۴ است و می‌توانم تغییر رشته بدهم. به پیشنهاد مربی تیم دوومیدانی، آقای مصطفی بهرامی، تغییر رشته دادم و هنوز هم زیرنظر ایشان کار می‌کنم. آقای بهرامی از قهرمانان استانی این رشته بین ورزشکاران عادی است. برای اینکه استعدادم را پیدا کند، همزمان پرتاب نیزه، پرتاب دیسک و پرتاب وزنه را شروع کردم و تا مدتی در هر ۳ رشته تمرین می‌کردم. با تشخیص مربی، پرتاب نیزه رشته اصلی‌ام شد و در کنارش پرتاب وزنه هم کار می‌کنم.

▪ مقام‌ها و مدال‌های بین‌المللی‌تان از چه‌زمانی شروع شد؟

بعد از اینکه اولین مدال طلای مسابقه‌های کشوری را گرفتم و به خرم‌آباد برگشتم، به مربی‌ام گفتم می‌خواهم سال آینده عضو تیم‌ملی شوم. سال ۲۰۰۶ برای اولین‌بار به تیم‌ملی نوجوانان دعوت شدم. قبل از آن یک بار در مسابقه‌های جهانی به مقام چهارم رسیده بودم. شرکت در آن رقابت‌ها تجربه‌ای شد تا در مسابقه‌های آسیایی آمادگی بیشتری داشته باشم. همان موفقیت باعث شد روند پیشرفتم آغاز شود. اولین مدالم را همان سال در مسابقه‌های آسیایی که در مالزی برگزار می‌شد، گرفتم. در آن رقابت‌ها ۳ مقام به دست آوردم؛ یک مدال نقره برای پرتاب نیزه، یک مدال برنز برای پرتاب دیسک و یک مدال برنز هم برای پرتاب وزنه.

▪ یادتان می‌آید اولین‌بار که روی سکو رفتید، چه احساسی داشتید؟

آن موقع ۱۶-۱۵ ساله بودم و برای کسی در آن سن، احساس چنین موفقیتی خیلی متفاوت بود ولی من مثل بقیه هم‌سن و سالانم نبودم چون خیلی زود وارد جامعه شده بودم و از ۱۳-۱۲ سالگی با پدرم کار می‌کردم و ارتباطم با هم‌سن و سال‌هایم خیلی کم بود؛ یعنی دوران بچگی‌ام مثل بقیه نبود اما به هر حال مدال گرفتن برایم خیلی شیرین بود. ایستادن روی سکو احساس خاصی دارد که اصلا قابل‌بیان نیست و فقط اگر در آن موقعیت قرار بگیرید، می‌توانید حسش کنید.

▪ وقتی ورزش را شروع کردید، فکر می‌کردید تا این حد موفق شوید؟

بله، می‌دانستم که حتما موفق می‌شوم! یادم می‌آید همان یکی‌دو سال اول که ورزش برایم جدی‌تر شده بود، یک شب برنامه «قهرمان قهرمانان» از تلویزیون پخش می‌شد. خیلی دوست داشتم مثل یکی از آن قهرمان‌های ورزشی در آن سالن حضور داشته باشم. در آن برنامه با آقای رضازاده هم گفت‌وگو کردند. من همان زمان به مادرم قول دادم یک روز من هم قهرمان شوم و در این مراسم شرکت ‌کنم. شاید باورش برای دیگران سخت بود ولی چند سال بعد که خودم در آن مراسم حضور داشتم، از همانجا به مادرم تلفن کردم و گفتم این همان روزی است که قولش را داده بودم!

▪ رفتار دیگران بعد از این موفقیت‌ها با شما تغییر کرد؟

پدر و مادرم همیشه برایم زحمت کشیدند و به خاطر من خیلی اذیت شدند ولی هیچ‌وقت شرایطم باعث نشد رفتار متفاوتی با من داشته باشند و چون از ابتدا آدم مستقلی بودم، خودم هم تغییر نکردم. من هم همان آدم قبلی هستم. هربار از مسابقه‌ها برمی‌گردم و استقبال و تشویق مردم شهرم را می‌بینم، انگیزه‌ام چند برابر می‌شود. روزی که از مسابقه‌های پارالمپیک لندن برگشتم، تعداد زیادی از مردم به فرودگاه آمده بودند. وقتی آن استقبال را دیدم، خیلی ناراحت شدم که چرا هر دو مدالم طلا نبود؟ آنقدر ناراحت شدم که گریه‌ام گرفت و نتوانستم به سوال‌ خبرنگارها جواب بدهم.

▪ چه چیزی باعث شد اینقدر در ورزش پیشرفت کنید؟

همیشه وقتی کاری را شروع می‌کنم، دوست دارم تا آخرین مرحله‌اش بروم. هر بار در مسابقه‌های بین‌المللی مقام می‌گرفتم، بعد از اینکه از سکو پایین می‌آمدم، مدال را در کوله می‌گذاشتم و با خودم می‌گفتم من قهرمان نشده‌ام و مقامی به دست نیاورده‌ام. دوباره تمرین‌هایم را شروع می‌کردم و مثل قبل ادامه می‌دادم تا برای پارالمپیک آماده شوم. می‌دانستم مدال پارالمپیک بالاترین مدال ورزشی است و می‌خواستم آن را به دست بیاورم.

▪ درحال‌حاضر برای چه رقابت‌هایی آماده می‌شوید؟

مسابقه‌های آسیایی سال آینده که در اینچوان کره برگزار می‌شود و مهم‌تر از آن پارالمپیک ۲۰۱۶ برزیل. می‌خواهم حتما در این مسابقه‌ها شرکت کنم و مدال بیاورم.

▪ اگر ورزشکار نمی‌شدید، مسیر زندگی‌تان چطور پیش می‌رفت؟

اگر ورزشکار حرفه‌ای نمی‌شدم، دوست داشتم درسم را ادامه بدهم. دیپلم معماری گرفته‌ام و این رشته را دوست دارم ولی برای ادامه آن در دانشگاه باید خیلی وقت گذاشت و نمی‌توانم هم ورزش کنم و هم درس بخوانم. مدتی تصمیم گرفتم در رشته تربیت بدنی ادامه تحصیل دهم اما آن هم با تمرین‌هایم تداخل داشت.

▪ این روزها و این سال‌ها غیر از ورزش و تمرین، فعالیت دیگری هم داشته‌اید؟

وقتی برای کار دیگر ندارم چون همه‌وقتم صرف تمرین می‌شود. از ساعت ۱۰ صبح تمرین شروع می‌شود و تقریبا تا ساعت ۱ طول می‌کشد. بعدازظهر هم از ساعت ۳ تا ۶ عصر تمرین دارم. مدتی دانشگاه رفتم. هر روز مستقیم از سرکلاس به محل تمرین می‌رفتم و برنامه‌هایم را پیگیری می‌کردم ولی به شرایط ایده‌آل نمی‌رسیدم. بعد از قهرمانی، مسوولان پیشنهادهایی برای کار دادند ولی چون هر روز تمرین می‌کنم، فرصتی برای آن باقی نمی‌ماند. اگر بخواهم کار کنم، نمی‌توانم آمادگی لازم برای شرکت در مسابقه‌ها را به دست بیاورم. شرکت در مسابقه‌های بین‌المللی به تمرین خیلی زیادی نیاز دارد و نمی‌توان همزمان کار کرد یا درس خواند. فعلا مجبورم همه‌چیز را کنار بگذارم و همه‌وقت و انرژی‌ام را صرف تمرین کنم.

▪ فکر می‌کنید زندگی ورزشی و حرفه‌ای‌تان تا چه زمانی ادامه داشته باشد؟

الان ۲۶ ساله‌ام و حداقل ۴-۳ سال دیگر می‌توانم به ورزش حرفه‌ای ادامه بدهم اما نمی‌توان با اطمینان در این مورد حرف زد، چون ورزش حرفه‌ای آسیب‌دیدگی‌های زیادی دارد و در طول ۸ سالی که حرفه‌ای کار کرده‌ام، فشار زیادی به بدنم آمده است. فشارها باعث شده‌اند عمر ورزشی‌ام کم شود اما تا وقتی که بتوانم از مدال‌ها و افتخارهای جهانی‌ام دفاع کنم، دست از تلاش برنمی‌دارم.

▪ روند تمرین و آماده‌سازی‌تان برای مسابقه‌ها چگونه است؟

وقتی تصمیم گرفتم قهرمان شوم، خیلی سخت و فشرده تمرین می‌کردم. حتی روزهای تعطیل برنامه‌ام را تغییر نمی‌دادم. تمرین‌ها واقعا سخت و سنگین است و باعث شده آسیب‌های شدیدی ببینم. گاهی بعد از تمرین کمرم می‌گرفت و آنقدر درد داشتم که از محل تمرین تا اتومبیل و از اتومبیل تا خانه را چهاردست و پا می‌آمدم.

▪ در رشته ورزشی شما، چه آسیب‌های جسمی‌ای پیش می‌آید؟

دوومیدانی سختی‌های خاص خودش را دارد و مثل ورزش‌های گروهی نیست. به خاطر رکوردگیری‌های مختلف و اینکه هر ورزشکار باید به حداقلی برسد، فشار جسمی و ذهنی و استرس زیادی را تحمل می‌کند. آسیب کمر، کتف و زانو برای ما خیلی زیاد است. من هم در این مدت صدمه‌های زیادی دیده‌ام. روزها و ماه‌هایی بوده که از شدت درد نتوانسته‌ام از رختخواب تکان بخورم. در واقع هیچ ورزش قهرمانی و حرفه‌ای از درد و آسیب جدا نیست.

▪ چه چیزی باعث می‌شود با وجود همه این آسیب‌ها ورزش را ادامه بدهید؟

درست است که خیلی سختی کشیدم و اذیت شدم تا به اینجا رسیدم ولی وقتی روی سکو می‌روم و مدال می‌گیرم، تمام خستگی‌ها و سختی‌ها را فراموش می‌کنم. شب که به هتل برمی‌گردم، شاید هنوز درد ناشی از آسیب‌ها اذیتم کند اما با آرامش می‌خوابم. وقتی همه آن سختی‌ها و زحمت‌ها به نتیجه می‌رسند، فراموش می‌شوند.

▪ در این سال‌ها و با توجه به سختی‌های زیاد، انگیزه‌تان کم نشد؟

نه، اتفاقا وقتی تلاش‌هایم به نتیجه می‌رسد و مدال می‌گیرم، انگیزه‌ام چند برابر می‌شود. موفق شدن برایم از هرچیزی مهم‌تر است. حقوق بچه‌های پارالمپیکی زیاد نیست، حتی در پارالمپیک لندن کمترین حقوق را می‌گرفتم اما بهترین ورزشکار شدم. دیگران ۶۰۰ هزار تومان می‌گرفتند و من ۴۰۰ هزار تومان. با این حال همیشه حاشیه‌ها را کنار می‌گذاشتم و فکرم این نبود که چرا حقوق من کمتر است. می‌خواستم به هدفم برسم که برایم از همه‌چیز مهم‌تر بود.

▪ مدال‌ها و موفقیت‌های شما چه تاثیری بر ورزش استانتان داشت؟

در استان لرستان امکانات ورزشی مناسبی نداریم. من و همه بچه‌های پارالمپیکی در یک زمین خاکی تمرین می‌کنیم. حتی سکوی پرتابم را خودم با سیمان و آهن درست کردم. تا قبل از اینکه من و «فرزاد سپهوند» در ورزش معلولان فعالیت کنیم، این استان هیچ جایگاهی در این ورزش نداشت. بعد از موفقیت‌های ما، با حمایت آقای بهرامی، توانستیم ورزشکاران بیشتری را جذب کنیم و امکاناتی هم بگیریم و بعد توجه فدراسیون‌ جانبازان و مسوولان ورزشی به استان بیشتر شد. الان از ۱۵ نفر ورزشکار آسیایی تیم پارالمپیک، ۴ نفرشان از استان لرستان هستند.

▪ شما چطور به جوان‌ترها کمک می‌کنید؟

سعی می‌کنم تجربه‌هایم را در اختیارشان بگذارم. به هر حال در این چند سال اشتباه‌هایی داشته‌ام و تمرین‌های نادرستی هم انجام داده‌ام. الان همه‌ چیزهایی که می‌دانم را با بچه‌های جدید در میان می‌گذارم در حالی که خیلی‌ها برنامه تمرین‌هایشان را بعد از المپیک می‌فروشند.

▪ رژیم‌غذایی و تغذیه‌تان چطور است؟

ما مثل ورزشکاران خارجی مربی تغذیه و بدنساز نداریم و خودمان سعی می‌کنیم با تغذیه درست بدنمان را آماده نگه‌داریم. با توجه به فشار تمرینی زیاد، مجبورم به تغذیه‌ام رسیدگی کنم. خانواده‌ام را هم اذیت می‌کنم چون غذایم باید سر موقع باشد. معمولا غذاهای پروتئینی و کربوهیدراتی مصرف می‌کنم که انرژی لازم را به دست بیاورم. فست‌فود و غذاهای غیرطبیعی هم نمی‌خورم چون می‌دانم که هیچ فایده‌ای برایم ندارند و عوارضشان هم کم نیست.

● محسن کاییدی در یک نگاه

متولد ۳۰ فروردین ۱۳۶۶ در شهرستان پل دختر، استان لرستان

ساکن شهر خرم‌آباد

صاحب ۱۶ مدال آسیایی و جهانی

برنده مدال نقره بازی‌های پارآسیایی ۲۰۰۶ مالزی

برنده مدال نقره بازی‌های پارآسیایی ۲۰۱۰ گوانجو

برنده مدال طلای مسابقه‌های جهانی ۲۰۱۱ امارات

برنده مدال طلای المپیک ۲۰۱۲ لندن (رشته پرتاب نیزه)

ارتقای رکورد جهانی پرتاب نیزه از ?? متر و ?? سانتی‌متر به ?? متر و ?? سانتی‌متر

برنده مدال نقره المپیک ۲۰۱۲ لندن (رشته پرتاب وزنه) با وجود ۵۰ سانت بیشتر از رکورد تمرینی

برنده مدال طلای مسابقه‌های بین‌المللی ۲۰۱۲ آلمان (پرتاب وزنه)

برنده مدال طلای رقابت‌های جهانی ۲۰۱۳ لیون فرانسه (پرتاب نیزه)

برنده مدال برنز رقابت‌های جهانی ۲۰۱۳ لیون فرانسه (پرتاب وزنه)

● خلاصه گفت‌وگو

روی پاهای خودم

از ۱۳-۱۲ سالگی کار کردن را کنار پدرم شروع کردم و به او کمک کردم. همیشه دوست داشتم روی پای خودم بایستم.

● تشویق مردم

پدر و مادرم همیشه برایم زحمت کشیدند و به خاطر من خیلی اذیت شدند ولی هیچ‌وقت شرایطم باعث نشد رفتار متفاوتی با من داشته باشند و چون از ابتدا آدم مستقلی بودم، خودم هم تغییر نکردم. من حالا همان آدم قبلی هستم و هربار که از مسابقه‌ها برمی‌گردم و استقبال و تشویق مردم شهرم را می‌بینم، انگیزه‌ام چند برابر می‌شود.

● فراموشی مدال‌ها

همیشه وقتی کاری را شروع می‌کنم، دوست دارم تا آخرین مرحله‌اش بروم. هر بار در مسابقه‌های بین‌المللی مقام می‌گرفتم، بعد از اینکه از سکو پایین می‌آمدم، مدال را در کوله می‌گذاشتم و با خودم می‌گفتم من قهرمان نشده‌ام و مقامی به دست نیاورده‌ام.

● حقوق اندک

حقوق بچه‌های پارالمپیکی زیاد نیست، حتی در پارالمپیک لندن کمترین حقوق را گرفتم اما بهترین ورزشکار شدم. اگر دیگران ۶۰۰ هزار تومان ‌گرفتند؛ من ۴۰۰ هزار تومان گرفتم. با این حال همیشه حاشیه‌ها را کنار می‌گذاشتم و فکرم این نبود که چرا حقوق من کمتر است.

● آرزوی قهرمانی

یادم می‌آید همان یکی‌دو سال اول که ورزش برایم جدی‌تر شده بود، یک شب برنامه «قهرمان قهرمانان» از تلویزیون پخش می‌شد. خیلی دوست داشتم مثل یکی از آن قهرمان‌های ورزشی در آن سالن حضور داشته باشم.

مهری محمدی

فائقه نکویی



همچنین مشاهده کنید