پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مرگ در دایره ذهنیت


مرگ در دایره ذهنیت

نمایش کادانس به همراه اجراهای دیگری مثل پرومته در زنجیر, لوله ودومتر در دومتر جنگ تجربه های موفقی هستند که نیما دهقان طی چند سال اخیر با وسواس و دقت آنها را پشت سر گذاشته است

نمایش کادانس به همراه اجراهای دیگری مثل پرومته در زنجیر، لوله ودومتر در دومتر جنگ تجربه های موفقی هستند که نیما دهقان طی چند سال اخیر با وسواس و دقت آنها را پشت سر گذاشته است. نکته مهم در مورد این نمایشها توجه کارگردان آنها به جلب رضایت مخاطب از یک سو، و قرار دادن شیوه های پرداخت و اجرای کار در قالبهای حرفه ای و هنری تئاتر، از سوی دیگر بوده است.

نمونه چنین توجهی را در تفاوت میان اجرای جشنواره ای و اجرای عمومی دوهتر در دومتر جنگ شاهد بودیم، در مورد این نمایش اجرای عموم به مراتب نزدیک تر به سلیقه مخاطب بود و به طور مشخص سعی در جلب رضایت تماشاگر داشت. ضمن اینکه تفاوت هر اجرا با اجرای قبلی و تکمیل و پرورش آن در طول شبهای مختلف نمایش را نیز می شد به عنوان یک حسن مهم دیگر این کار مورد توجه قرار داد.

کادانس نمایش دیگری از نیما دهقان است که در بیست و ششمین جشنواره تئاتر فجر به روی صحنه رفت و پس از انجام برخی اصلاحات در حال حاضر به طور کامل تر و کم نقص تر در کارگاه نمایش اجرا می شود. اصطلاح (cadance) کادانس به معنای نقطه سکون در پایان یک عبارت ملودیک است و هم به گونه ای از توالی آکوردها که حس پایانی- ناقص یا کامل- را ایجاد می کند اشاره دارد. انتخاب عنوان نمایش با توجه به این تعریف موسیقایی خیلی هوشمندانه صورت گرفته است. چرا که کلیت نمایش نیز پیش از آنکه در پی به فکر واداشتن تماشاگرانش باشد قصد دارد آنها را تحت شرایطی کاملا حسی قرار دهد. در واقع نمایش با تحریک احساسات و تحت فشار قرار دادن مخاطب توسط عناصری چون ترس، توهم و ذهنی سازی، بیش از هر چیزی در پی به اشتراک گذاشتن یک تجربه کاملا ذهنی است. این تجربه در مورد دنیای پس از مرگ است. در مقدمه بروشور کادانس چند آیه از سوره واقعه به عنوان راهنمای داستان و محتوای موضوعی آن نوشته شده: هنگامیکه آن واقعه بزرگ(قیامت) واقع گردید که در وقوعش هیچ کذب نیست آن روز عده ای ذلیل و طایفه ای را سربلند گرداند کادانس تجربه ای ذهنی درباره این واقعه بزرگ است سه مرد با جهان بینی و ایدئولوژی های مختلف، پس از مرگ در برزخی قرار می گیرند که هر یک قبلا دیدگاه متفاوتی نسبت به آن داشته اند.

این موقعیت بکر تنها بستر وقوع رویدادهاست برزخی که درست مثل نقطه سکون پایان ملودی است آنچه نمایش قصد دارد در این محدوده با مخاطبانش در میان بگذارد، به اشتراک رسیدن در مورد ذهنیت هراسناک حادثه ای است که در تعارض با پیش بینی های قبلی قرار می گیرد. فضایی که در پی دستیابی به این برداشت مورد پرداخت قرار گرفته و در اجرا ایجاد می شود نیز، می خواهد با غافلگیر کردن تماشاگر شوکی حسی را به او وارد کند و واکنش او را در مواجهه با این فضای غریب و وهم انگیز به تحریک وا دارد. انتخاب مدت زمان، نوع اجرا و تاکید بر حس با ذهنی سازی و توهم زایی تصویری، مهمترین چیزهایی هستند که کادانس را در اجرا به نمایش خاص تبدیل می کنند. در واقع نمایش نیما دهقان بدون هیچ قصدی برای برانگیختن خودآگاه قضاوت و تماشاگر، ذهنیت و قدرت تصور او را تحریک کرده و تاثیر حسی اش را با این ترفند و به خوبی فعال ساخته و تثبیت می کند. صحنه آغازین نمایش، آنجا که شخصیتها پشت ۹ ستون نورانی تو در توی صحنه سردرگم و وحشت زده خودشان را پنهان می کنند و ترکیب این تصویر، با موسیقی و افکت شاید ماندگارترین چیزی باشد که پس از پایان نمایش در ذهن مخاطب ثبت می شود. این پلان تاثیرگذار مهمترین هدفی است که نمایش در پی ارایه و انتقال آن به مخاطبش است. در واقع این بخش همان سکون و خلا ذهنی و حسی پس از پایان ملودی است.

سکون و خلائی که پس از به فعالیت واداشتن و تحریک هدفمند ذهن و تفکر مخاطب ایجاد می شود و اجازه می دهد تا آنچه ارایه شده در یک گوشه از ناخودآگاه ذهن به ثبت برسد و بایگانی شود. کارگردان برای دستیابی به چنین تاثیری ظاهرا به هیچ وجه پایبند به قواعد دست و پاگیر داستان و متن نبوده و سعی کرده تا آنجا که امکان دارد عناصر اجرایی را جایگزین ضرورتهای نمایشنامه و روایت متنی نماید.به همین دلیل فضاسازی با کمک میزانسن و فرم حرکت، تکیه بر حضور فیزیکی شخصیتها، همراهی تاثیرگذار و غیر قابل چشم پوشی موسیقی و افکت و نورپردازی خاص و متفاوت، در یک کلام جایگزین همه- یا بیشتر- عناصر ساختاری متن شده است. از این منظر نمایش به شدت وابسته به کارگردانی است. نیما دهقان در کادانس نهایت تلاشش را انجام داده تا به جای ارایه اطلاعات و بحث درباره موضوع، رویدادی کاملا ذهنی را در قالب انگاره های عینی و فیزیکی به تصویر بکشد. در این راه هم کمتر می توان گرایش نمایش به مکتب یا سبک مشخصی را مورد بررسی قرار داد. چرا که هر عنصر اجرایی و هر ابزار نمایشی در کادانس به تناسب کارکرد و کاربردش تنها در خدمت ذهنیت مورد نظر کارگردان قرار گرفته است. هر چند که ویژگی های مختلفی از سبکهای مختلف و تلفیقی از ژانرهای نمایشی را می توان در فصل بندی آن مورد اشاره قرار داد. انگاره های اکسپرسیونیستی، (تمایل به تفسیر موضوع از دریچه ذهنیت فردی)، گرایش به فانتزی، عناصری از کمدی ماکابر(کمدی ای که بستر رویدادهایش را در انطباق موضوع مرگ قرار می دهد)، حتی نمادگرایی کمرنگ در آرایش عناصر اجرایی و. . . نمونه هایی از ترکیب سبک و ژانر در ابزارها و عناصر اجرایی و شیوه پرداخت نمایش هستند. کادانس در یک منظر کلی همه این ویژگی ها و عناصر را به خدمت گرفته تا ذهنیتی را در مورد یک موضوع، به اشتراک با ذهنیات مخاطبانش بگذارد. نتیجه کار نیز به احتمال زیاد همان تعارضی است که تماشاگر به واسطه قرار گرفتن در جریان این ذهنیت به آن دچار می شود. تعارضی که احتمالا پیش بینی های قطعی مخاطب را در معرض یک موقعیت ذهنی غافلگیر کننده قرار می دهد. این فرآیند تماشاگر را شوکه می کند و نسبت به ذهنیت ارایه شده به فکر وا می دارد. هدف کادانس هم همین غافلگیر کردن و به فکر واداشتن است.

موسیقی یکی از مهمترین ابزارهای رسیدن به منظور در نمایش است. همانگونه عنوان اثر از یک اصطلاح در موسیقی انتخاب شده و منظور از آن سکون یا خلاء پس از یک تاثیر ذهنی- شنیداری است، نمایش نیز با استفاده از تاثیرات موسیقی به چنین فضا و منظوری بیشتر دامن می زند. استفاده از موسیقی، امکانات صوتی حنجره، لبها و دهان و همچنین همراهی سازهای الکتریکی درواقع حس مهم دیگری را در وجود مخاطب فعال می کند.

موسیقی، صوت و افکت حس شنیداری تماشاگر را در جهت آنچه که نمایش به اجرا در می آورد و در جلوی چشمان او قرار می دهد، تقویت می کند و به همین نسبت ذهنیت و توهم مورد نظر را هم قوت و قدرت می بخشد. موسیقی در همین راستا حتی در بخشهایی از اجرا تبدیل به زبان نمایشی می شود و بر جای گفتار و کلام می نشیند یا آن را ادامه می دهد و تکمیل می کند. موسیقی حتی در جاهایی نیز به مدیر اجرا تبدیل می شود و میزانسن و حرکت را رهبری می کند. حتی در برخی از حرکت ها عملا این نقش به صورت حرکت در می آید. مثلا در همان اوایل نمایش جایی هست که فرشته مثل یک رهبر ارکستر بالای حجم ها می ایستد و با حرکت دستانش به دیگر اشخاص بازی فرمان حرکت می دهد. تاثیر موسیقی در کادانس را علاوه بر فضا سازی و تقویت و تاثیر حسی آن در کارکرد اجرایی و کامل کنندگی اش در جریان اجرا نیز می توان مورد توجه قرار داد. عنصر مهم دیگر نمایش نیما دهقان نورپردازی متفاوت آن است که در ترکیب با طراحی صحنه اجرا شده است. نورهای صحنه کادانس یک سمت نورانی مکعب هایی است که به عنوان دیوارها و حجم های پرتابل مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع نحوه جابجایی و جایگیری این مکعب ها علاوه بر شکل دادن به فضاها و ایجاد ابعاد و پرسپکتیو، نورپردازی نمایش را نیز اجرا می کند. قرار گرفتن سمت نورانی مکعب ها در ابتدای نمایش و تقابل مستقیم نورها در جهت دو سمت افقی صحنه- صحنه نمایش دو سویه است و تماشاگران در دو طرف رو به صحنه نشسته اند- مهمترین پلان نمایش(کادانس نمایش) را در تقابل و مواجهه ای میان نور و سایه قرار داده و وهم انگیزی و غرابت فضا را دو چندان کرده است. اما در بخشهایی نیز نورها در کنار هم و بصورت هماهنگ طوری چیده شده اند که صحنه را کاملا روشن کرده و بر وضوح فضا تاکید دارند. به عنوان مثال می توان صحنه خروج اشخاص بازی از مکان اولیه و قرار گرفتن همه مکعب ها در کنار هم را نمونه آورد. همین نورپردازی در نقطه اوج اتفاقات ذهنی نمایش و صحنه بازسازی یا یادآوری اتفاق مشترک در سه محدوده مشخص و در صحنه ای فشرده به زیبایی خودشان را تقسیم کرده اند و اصلا سه محدوده مشخص و مجزا را نتیجه داده اند که باز نور و سایه در هر کدام از این محدوده ها نیز تقسیم شده است.

جابه جایی مکعب ها در این راستا به راحتی روشنایی، تاریکی، سایه، وضوح و رازوری را همچون یک خیال یا خواب نامحسوس بوجود می آورد. با بررسی عناصر ساختار اجرا می توان به این نتیجه رسید که کادانس یک اجرای زیبایی شناسانه است. چرا که اجرا و محتوای آن به درستی در انطباق با هم قرار گرفته اند و در مجموع کلیت نمایش توانسته به یکدستی و هماهنگی مناسبی در جهت دستیابی به هدف آن قرار گیرد.

مهدی نصیری



همچنین مشاهده کنید