جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

خزرزدگی سوداگران نفت ۱


پس از فروپاشی شوروی مقاله های زیادی درزمینه میزان ذخایر دریای خزر به چاپ رسید در آن هنگام هیچ كس نمی دانست كه این اغراق ها درباره ذخایر حوزه های خزر, ساخته و پرداخته استراتژی آمریكا و غرب درباره موجه جلوه دادن مسیرهای خط لوله ای عبور نفت و انتقال آن به غرب و بازارهای غربی است اما آنچه كمتر به آن اشاره شده آن است كه این ذخایر را اداره خدمات زمین شناسی ایالات متحده USGS و اداره اطلاعات انرژی EIA اعلام كرده و حتی برخی دولت های تازه استقلال یافته منطقه خزر هم آن را تایید كرده و برخی شركت های نفتی بزرگ غرب هم به آن دامن زدند

این شركت ها گمان می كردند كه پس از فروپاشی شوروی می توانند بر منابع و ذخایر نفتی و كشورهای حاشیه آن سلطه یابند.

در این نوشتار برآنیم كه نخست ثابت كنیم نبود اطلاع رسانی و یا اطلاع رسانی غلط درباره ذخایر دریای خزر صورت گرفته است؛ دوم این كه اطلاع ها و آمارها دست كاری شده اند و سوم این كه همه این تلاش ها در خدمت اهداف ژئوپولتیكی آمریكا صورت گرفته است؛ به ویژه هدف های ژئوپولتیكی ناظر بر مقوله انرژی.

در اوایل سال ۱۹۹۸ مجله تایم در مقاله ای اظهار داشت كه اگر برآوردهای اداره انرژی آمریكا درست باشد، منطقه خزر معادل۴۰۰ حوزه بزرگ نفت در خود جای داده است، حال آن كه در سراسر جهان فقط حدود ۳۷۰ حوزه بزرگ شناسایی شده اند. این ۴۰۰ حوزه با میزان حداقلی كه مناسب یك حوزه بزرگ باشد، برآورد شده بودند. این اظهارنظر به واقع پایانی بود بر توهم هیدروكربنی خزر كه اتفاقاً سه سال بعد ازآن به عنوان محور اصلی ادبیات اقتصاد انرژی جهان در منطقه خزر پذیرفته شد.

اما گزارش های صنعت نفت كه درباره ذخایر خزر منتشر و اعلام می شود، به طور عمده به آمار همان دپارتمان انرژی ایالات متحده ارجاع داده می شود و هرچند كه گاه با دیده تردید به آمار یاد شده، نگریسته می شود، ولی مبنای آماری دپارتمان، همواره مورد پذیرش مجامع انرژی غربی و چه بسا جهانی بوده است. طبق برخی تحقیقات، منطقه دریای خزر یكی از قدیمی ترین مناطقی است كه نفت در آن جا تولید می شده است. از سال های بسیار دور، چاه هایی در آذربایجان موجود بوده كه تولید تجاری داشته است. بعدها تا سال ۱۹۵۰ و دهه ۵۰ میلادی، منطقه خزر یكی از عمده ترین منابع نفتی شوروی سابق بود. همچنان كه تولید از حوزه های خزر، دچار فراز و نشیب های گوناگونی بود، تقریباً بازیافت از مناطق دریایی برای شوروی به شدت گران تمام می شود. از این رو، این كشور محور تولید خود را به منطقه ولگا و پس از آن به سیبری غربی انتقال داد. این انتقال محوریت سبب شد كه مسئله مهم اكتشاف در دریای خزر هم متوقف شود. اما همین مناطق كشف نشده در خزر، مورد توجه آمریكا و سرمایه گذاران غربی قرار گرفت. حدود ۶ سال پیش از فروپاشی شوروی، اداره خدمات زمین شناسی آمریكا (USGS) به رهبری گروهی از زبده ترین كارشناسان از حوزه های آسیای میانه (قزاقستان و قرقیزستان)، به اكتشاف زمین شناسی پرداختند. در آن هنگام، همه جا صحبت از این بود كه با تكیه بر ذخایر خزر می توان اوپك را مهار کرد. سپس، كنسرسیومی به نام «پروژه صنعت نفت قزاقستان- قرقیزستان- USGS» با شركت های انی، آجیپ، بریتیش پترولیوم، اكسون موبیل، اینپكس، شل، استات اویل و توتال تشكیل شد كه وظیفه آن اقدام های اساسی برای اكتشاف های نفتی در منطقه بود. در این كنسرسیوم، چند موسسه تحقیقاتی و پژوهشی شوروی سابق هم حضور داشتند. در آن مقطع كه هنوز حتی یك چاه اكتشافی حفر نشده بود، باز هم عبارت «ذخایر غنی خزر» از دهان ها نیفتاده بود.

مجله تایم در سال ۱۹۹۸، تصمیم گیران دپارتمان انرژی آمریكا را «خیال پردازان فرو رفته در خواب خرگوشی» خطاب كرده و دیدگاه های آنها را درباره وجود میزان ۱۷۸ میلیارد بشكه ای نفت در خزر به باد نیشخند گرفت. مجله تایم اصرار داشت كه هنوز هیچ برآورد و محاسبه دقیقی برای اعلام این ارقام وجود ندارد و مجامع انرژی درباره آن وحدت نظر ندارند.

در همان هنگام كه دپارتمان انرژی و USGS به طور مشترك درباره ذخایر خزر اعداد و ارقام بسیار خوشبینانه ای را اعلام می كردند، سایر مراكز علمی و نخبگان نفتی، این ایده را قبول نداشتند. در اواخر دهه ۹۰ و اوایل سال ۲۰۰۰، مراكز مطالعات استراتژیك و بین الملل (CSIS)، شورای روابط خارجی (CFR)، موسسه Baker و مراكز انتشارات علمی ناتو، همگی با صدور اعلامیه هایی نسبت به این نظریه كه ذخایر خزر با ذخایر خاورمیانه قابل مقایسه است، تردید و حتی سوال های جالبی را هم مطرح كردند كه البته هیچ كس پاسخی برای آنها نداشت. در سال ۱۹۹۸، نشریه وال استریت ژورنال هم به دیگر شك كنندگان پیوست. این نشریه ذخایر خزر را حدود ۵۰ و حداكثر ۶۰ میلیارد بشكه برآورد كرد. تقریباً همه زمین شناسان و متخصصان این فن در حوزه صنعت نفت هم نظر مساعدی نسبت به ارقام یاد شده نداشتند.

از سوی دیگر، USGS و اداره اطلاعات انرژی، برآورد خود را حتی به ۲۰۰ میلیارد رساندند. اما به راستی چگونه می توان این تفاوت آشكار را توجیه كرد؟ یكی ازكلیدهایی كه با آن می توان به این پرسش پاسخ داد، تناقض بوروكراتیك، سیاسی و مسئولیت های علمی این آژانس ها است. اداره اطلاعات انرژی، الزاماً به مقوله در دسترس بودن آتی انرژی كاری ندارد بلكه به نیازهای آتی انرژی می اندیشد، اما این دو مقوله، در واقع دوروی یك سكه هستند و اگر توازنی میان آنها برقرار نباشد، از نظر سیاسی مشكل آفرین می شود. به عبارت دیگر، این اداره می باید درباره ذخایر موجود و آتی، بسیار خوشبینانه به اعلام وضعیت بپردازد.

البته گاه شاهد تعدیل ارقام هم هستیم كه متاسفانه این كار هم براساس ملاحظات غیرفنی و آلوده به اغراض سیاسی صورت می گیرد، به این شكل كه صرفاً رشد عرضه داخلی را در سطوحی نشان می دهند كه بتواند از عهده تقاضای برنامه ریزی شده برآید (هردو بر روی كاغذ).

تا پایان دهه ۹۰ میلادی، موسسه USGS فشار زیادی را برای بیشتر نشان دادن ذخایر برنامه ریزی شده تحمل می كرد، اما در سال ۲۰۰۰ این موسسه گزارشی با عنوان «گزارش برآورد جهانی نفت» منتشر كرد كه در آن ذخایر نفتی ممكن جهان (Possible reserves) بسیار زیاد اعلام شده بود. این ارقام، حتی از خوشبینانه ترین برآوردهای پیشین هم بیشتر و افزون تر بود. در این گزارش، روش های آماری بسیار پیچیده و در عین حال مبهمی برای برآورد ذخایر معرفی شده بود كه به طور عمده مبتنی بر اصول احتمالات پیشرفته و تخمین تجمعی مقادیر كمی بودند. این گزارش، تاكیدهای وافری بر مقوله «رشد ذخایر» و «برآورد ذخایر ممكن» می كرد. در ادبیات ارزیابی استاندارد ذخایر نفتی (Standard Petroleum assessment literature) فرض می شود كه نیاز ذخایر ممكن برای تبدیل شدن به نفت، تنها ۵ درصد است. در گزارش سال ۲۰۰۰ موسسه USGS شاهد مفروضات جدیدی هستیم كه با ادبیات عمومی ذخایر متفاوت است. همچنین روش شناسی این گزارش به انواع مشابه خود شباهت چندانی ندارد.



همچنین مشاهده کنید