شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ستایش ثروتمند نبودن


ستایش ثروتمند نبودن

نگاهی به فیلم «خاطرات پرستار بچه»

می گویند ثروتمندها مدام ثروتمند تر می شوند اما خب، با پول که نمی شود عشق و محبت خرید، یا دست کم در فیلم «خاطرات پرستار بچه» نمی شود. این فیلم بر مبنای رمانی از «اما مک لافلین» و «نیکولا کراوس» به نام « was a yuppie nuvsemade I» ساخته شده و داستان آنی براداک دختر جوانی اهل حومه نیوجرسی را به تصویر می کشد که به تازگی کالج را ترک کرده و می خواهد هر چه زودتر قدم به دنیای بزرگسالی بگذارد.

او تصمیم می گیرد طی تابستان به عنوان یک پرستار بچه شغلی برای خود بیابد. آنی اشتیاق عجیبی به «انسان شناسی» دارد، اما در حقیقت جوان تر از آن است که تصویری روشن از آینده خود و آنچه به آن تبدیل خواهد شد، داشته باشد. اسکارلت جوهانسن نقش آنی را ایفا می کند و به شکل دختر جوانی ظاهر می شود که هنوز شخصیتش کاملاً شکل نگرفته است و با دیدی ماجراجویانه شغل جدید خود را می پذیرد و تجربه می کند.

آنی این کار را پنجره یی رو به جهان بزرگسالان می داند. هر چند این بزرگسالان که او فضای آنها را تجربه می کند، به طور خاص خانواده یی ثروتمند و ناخوشایند از آب درمی آیند.آنی برای مراقبت از پسر نازپرورده و در عین حال دوست داشتنی پنج ساله یی به نام گریر (نیکلاس ریس آرت) استخدام می شود. نیکلاس پسر خانم و آقای ایکس است. البته آنی پیش خود آنها را اینطور نامگذاری می کند و با پدر و مادرش در آپارتمان شیک و گرانقیمتی در خیابان پنجم منهتن زندگی می کند. مادر خانواده خانم ایکس (لورا لینی) یک خودشیفته پرافاده است که بیشتر به یک عروسک چینی شبیه است و هنری جز خرید کردن، خوردن، مهمانی دادن، تماشای انبوه کفش های طراحی شده اش و ملاقات و معاشرت با زنانی از طبقه خود ندارد. البته خانم ایکس یک خصوصیت برجسته دیگر هم دارد؛ او مدام شکایت می کند و غر می زند.

هیچ کدام از زحمات «آنی» قدر دانسته نمی شود، چون خانم ایکس هرگز کاملاً راضی نمی شود و علاوه بر این هنگام حرف زدن با آنی یا در مورد او، او را به نام «پرستار بچه» می خواند، نه اسمش که این به نظر آنی نهایت تکبر و تحقیر است (گویا خانم ایکس در حال خطاب کردن یک روبات خدمتکار خانگی است نه یک آدم،) «خاطرات پرستار بچه» عملاً جز همین برانگیختن حس همدردی با آنی که در زندان این خانواده ثروتمند باید بچه شان را تر و خشک کند حرفی نمی زند. گویا کارگردان علاقه چندانی به پرداختن به آنی به عنوان یک شخصیت که از طریق او می توان زندگی خانواده ایکس و طبقه آنها را آسیب شناسی کرد، نشان نمی دهد.

این استراتژی دقیقاً در فیلم «شیطان پرادا می پوشد» هم به کار گرفته شد و نسبتاً به خوبی جواب داد. لورا لینی بازیگر خوبی است که در جایگاه مریل استریپ فیلم «شیطان پرادا می پوشد»، ظاهر می شود و این قابلیت را دارد که همان حالت دوگانه جاذبه و دافعه توامان استریپ را به نمایش بگذارد اما ساختار فیلم از او شخصیتی بی روح و تک بعدی می سازد.آقای ایکس (پل جیاماتی) به مراتب ناجورتر از شخصیت همسرش پرداخته شده است. او یک تاجر با چشم هایی ریز است که گوشی موبایلش لحظه یی از گوشش جدا نمی شود. در مورد معشوقه اش چنان ناشیانه مخفی کاری می کند که مخاطب فکر کند او عمداً قصد دارد همسرش را آزار بدهد و از این کار لذت می برد (شاید بشود این رفتار سادیستیک را دست کم تنوعی در شخصیت یکنواخت او به حساب آورد). خانم ایکس در هر حال به ثروت همسرش سخت چسبیده است و خیانت او را انکار می کند. تا آنجا که وقتی یک تکه لباس زنانه ناآشنا در خانه می یابد، آنی را وادار می کند «اعتراف» کند که متعلق به او است.

لورا لینی در بازی خود اشاراتی به اندوهی که پشت وجود تصنعی و مجسمه وار خانم ایکس در خانه خودش پنهان است، دارد اما ساختار فیلمنامه و کارگردانی هرگز مهلت نمی دهد از حد همین اشارات فراتر برود.«خاطرات پرستار بچه» را شاری اسپرینگر برمن و رابرت پولسینی نگاشته و کارگردانی کرده اند. همین زوج در سال ۲۰۰۸ اثر کمدی جذاب «American splendor» را تولید کردند ممکن است تصور کنید تیمی که بتواند زندگی «هاروی پکار» لمپن و دون پایه را در این حد زنده و باورپذیر به تصویر بکشد، احتمالاً می تواند همین کار را در مورد زندگی ثروتمندان هم انجام دهد. آغاز فیلم آن را طنز گونه یی انسان شناسانه می نمایاند، اما در ادامه درمی یابیم کارگردانان این فیلم به رغم وارد شدن فیلم به خلقیات و دنیای ثروتمندان، همچنان در جبهه طبقه کارگر می جنگند. درست است در میان خانواده های نیویورکی «خانواده ایکس »های ناخوشایندی واقعاً وجود دارند اما طی فیلم چنان یک بعدی نمایانده می شوند که تمام باورپذیری داستان را از بین می برند و نتیجه را به فیلم های کلیشه یی هالیوودی با شخصیت های سیاه و سفید باسمه یی تبدیل می کنند.

محور این فیلم آنی است که در فیلم شخصیتی خاص و ممتاز دارد. او به شغل خود به عنوان یک تجربه اجتماعی نگاه می کند (سایر «پرستار بچه های» همکار او چنین چیزی به ذهن شان هم خطور نمی کند،) و در نهایت چنان به گریر وابسته می شود که نمی تواند از او جدا شود. هر چه فشارها بر روی آنی بیشتر می شود، او بیشتر به یاد روزهای گذشته می افتد و با صدایی خسته و غمگین خاطراتش از کالج را تعریف می کند. شاید اولین چیزی که به ذهن تماشاگر برسد این باشد که؛«خب، اگر دوستش نداری، برو،» اما در هر حال «خاطرات پرستار بچه» فیلمی است در ستایش آنها که ثروتمند نیستند.

منبع؛ اینترتینمنت ویکلی

اوون گلیبرمن / ترجمه؛ مهدیس امیری



همچنین مشاهده کنید