پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شهادت دروغ تاریخ


شهادت دروغ تاریخ

مروری بر رمان «بائودولینو» نوشته امبرتو اکو

امبرتو اکو پیش از آنکه داستان نویس باشد، اندیشمند بزرگی در زمینه مباحث نظری سده های میانه، نظریه پرداز و منتقد پست مدرنیسم، اسطوره شناس و به خصوص نشانه شناس است. نخستین رمانش را بسیار دیر یعنی وقتی سال های پایانی دهه چهلم زندگی اش را پشت سر می گذاشت، نوشت. موفقیت «نام گل سرخ» برای اکو شهرتی افزون دربرداشت، اما دغدغه یی دیگر او را رها نمی کرد؛ «نام گل سرخ که به پایان رسید از خودم پرسیدم که آیا این رمان موردی استثنایی در زندگی من بوده یا می توانم رمانی دیگر بنویسم؟» چهار رمان دیگر که پس از نام گل سرخ، از امبرتو اکو روانه بازارهای کتاب شد، ضمن اینکه احتمالاً این دغدغه اکو را کم رنگ تر کرد، باعث تثبیت نام او به عنوان یک داستان نویس شد. تا سال ها در ایران اکو را فقط با رمان «نام گل سرخ» می شناختیم، اما امسال رمان دیگری از این نویسنده با نام «بائودولینو» نیز به فارسی ترجمه شده که در این مجال نگاه کوتاهی به آن می اندازیم؛

▪ بائودولینو مانند بسیاری دیگر از آثار پست مدرنیستی وجهی رمانس گونه دارد. فضای تاریخی این اثر نخستین نشانه یی است که ما را بدین سمت راهنمایی می کند. «بائودولینو» مانند رمان دیگر اکو «نام گل سرخ» در قرون وسطی می گذرد، اما به جز این از بسیاری عناصر دیگر خاص رمانس نیز استفاده می کند. رمان سراسر شرح سفرهای دور و درازی است که بائودولینو ماجراجویانه پشت سر می گذارد. رمان بائودولینو را به دو بخش می توان تقسیم کرد؛ بخش اول از ابتدای رمان تا مرگ فردریک کبیر را شامل می شود. این بخش از لحاظ برخورد با واقعیت بیرونی، کاملاً رئالیستی است. سفرها و جابه جایی های زمانی و مکانی موجود در رمان یا به بهانه شرح لشکرکشی های فردریک است به ایتالیا و به خصوص میلان، یا وقایع و حوادثی است که بر بائودولینو در سفرش به پاریس و تحصیل در آن شهر می گذرد. اما هنگامی که فردریک در جریان لشکرکشی یی به منظور حضور در جنگ های صلیبی می میرد، بیست و پنج فصل از رمان را پشت سر گذاشته ایم و پانزده فصل آتی، بخش دوم فضای رمان را تشکیل می دهد. بائودولینو و همراهانش به قصد سرزمین کشیش یوحنا راهی شرق مرموز می شوند تا واپسین قول بائودولینو به پدرخوانده اش - فردریک - را که تقدیم فیالجه یا جام مقدس به کشیش یوحناست، ادا کنند. از این لحظه سطح رمان دائماً میان رئالیسم بخش اول و نوعی فرار از واقعی گرایی در نوسان است. موجودات عجیب و غریب، ماجراهای غیررئالیستی و کشف سرزمین هایی با موجودات عجیب الخلقه، تنه اصلی این بخش را تشکیل می دهد. در واقع اگر بخش نخست رمان خواننده را به یاد اثر کلاسیک و زیبای لارنس استرن یعنی «تریسترام شندی» می اندازد، در بخش دوم با جاناتان سویفت و «سفرهای گالیور» شباهتی باورنکردنی دارد. از سوی دیگر وجود عنصر جام مقدس - یا چنان که در رمان از آن نام برده می شود؛ فیالجه ، مخاطب را فوراً به یاد بخشی از رمانس های قرون وسطایی درباره جست وجوی شوالیه ها برای یافتن جام مقدس می اندازد. جام مقدسی که در رمان بائودولینو نیز همچنان ناشناخته و مرموز و دست نیافتنی باقی می ماند و به رغم اینکه تنها خواننده و بائودولینو می دانند که جام مورد نظر چیزی نیست مگر پیاله چوبی پدر بائودولینو، جست وجوی ناکام این جام همچنان امیدبخش مسافران سفر دور و دراز شرق است.

▪ شخصیتی که از بائودولینو در رمان ارائه می شود، شخصیتی دروغگو است. دروغگویی بائودولینو تا حدی است که وی از شارلمانی قدیس می سازد، پیاله چوبی به دردنخور پیرمردی را به عنوان جام مقدس معرفی می کند، نامه های جعلی از معشوق خیالی می نویسد، از عجایبی در رم حرف می زند که حتی مردم رم از آنها خبر ندارند و... در جای جای رمان خواننده دائماً از خود می پرسد از کجا معلوم که سراسر رمان، دروغ بزرگی نباشد که بائودولینو خود، سرهم کرده و تحویل نیکتاس می دهد؟ و از چه رو نیکتاس به عنوان یک وقایع نگار و تاریخ نویس باید حرف های این دروغگوی بزرگ را باور کند و آنها را به عنوان حقایق تاریخی در کتابش ذکر کند. هم از این روست که پس از اتمام نقل بائودولینو، در گفت وگویی پافنوتیوس، نیکتاس را از بازنویسی حوادث به شرحی که بائودولینو داده است، بازمی دارد؛ «... تاریخ نویس نمی تواند به گواه نامطمئنی مثل او اعتماد کند. بائودولینو را از تاریخ ات قلم بگیر.» (ص ۶۳۵) و بدین ترتیب تمهیدی که نویسنده بنا می کند به نتیجه می رسد. در واقع بائودولینو تنها از عناصر تاریخ وام گرفته تا داستان خود را شرح دهد. این تاریخ، تاریخی مجعول است که ارزش و اعتبارش دقیقاً به خاطر مجعول بودن آن است. رمان با این جمله پافنوتیوس پایان می یابد؛ «دیر یا زود کسی - دروغگویی بزرگ تر از بائودولینو - آن را تعریف می کند.» (ص ۶۳۶) و البته این دروغگوی بزرگ کسی جز امبرتو اکو نیست که چنین سرافرازانه خود را از بائودولینو دروغگوتر می نامد.

▪ نکته یی دیگر که در این مجال در حد اشاره یی گذرا هم شده باید بدان پرداخت، موفقیت اکو در ترکیب و امتزاج ژانرها است. بائودولینو چنان که پیش تر نیز اشاره شد، رویه یی رمانس گونه و شهسواری دارد. از طرفی می تواند یک رمان تاریخی به شمار آید چرا که اغلب شخصیت های درگیر رمان، شخصیت های واقعی تاریخی اند. اما از سوی دیگر اثری جنایی و با کمی اغماض پلیسی نیز هست. تا واپسین فصل های رمان، خواننده به دنبال یافتن پاسخی برای مرگ فردریک و قاتل احتمالی اوست. اکو چنان که در «نام گل سرخ» نیز نشان داده است، علاقه عجیبی به درهم بافتن دو عنصر رمانس و جنایت و کشف جنایت دارد؛ تلاشی که شاید بتوان آن را «رمانس پلیسی» نامید. عنوانی که در ظاهر ممکن است غریب و متناقض به نظر برسد، اما با اندکی تامل در آثار امبرتو اکو، قابل ردیابی و شایان تحقیق است.

محسن حکیم معانی



همچنین مشاهده کنید