شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اسطوره پروری, قربانی اسطوره کشی


اسطوره پروری, قربانی اسطوره کشی

در این شکی نیست که فوتبال ما, فوتبالی سنتی است, فوتبالی متکی بر شیوه های نخ نما و قدیمی این نه فقط در تاکتیک بازی بلکه در حواشی آن و حتی نوع برگزاری بازیها, شکل استادیوم ها, تماشاگران و نکات دیگر کاملا مشخص است

در این شکی نیست که فوتبال ما، فوتبالی سنتی است، فوتبالی متکی بر شیوه های نخ نما و قدیمی. این نه فقط در تاکتیک بازی بلکه در حواشی آن و حتی نوع برگزاری بازیها، شکل استادیوم ها، تماشاگران و نکات دیگر کاملا مشخص است. علاوه بر موارد ذکر شده احساسات آشکارترین مشخصه فوتبال ماست که اگر نبود ۸ آذر ۷۶ تیم ملی در ملبورن آن حماسه را نمی آفرید.

فوتبال هم مثل سایر پدیده های اجتماعی اسطوره های خاص خود را دارد. اسطوره هایی که علاوه بر ویژگی های خاصشان حس نوستالوژی انسان را برمی انگیزند. پله، مارادونا، لئویاشین، یوهان کرایف، بکن باوئر، زیدان و خیلی های دیگر برای انسان های این کره خاکی خاطرات دوره خاصی از زندگی شان را رقم زده اند.

یکی از خصوصیات اسطوره ها این است که همگان آنها را می شناسند. به نظر شما کسی پیدا می شود که مارادونا را نشناسد؟ یا بازیهای درخشان زیدان را از یاد برده باشد؟ یا...

جادوگران مستطیل سبز با سحرشان از راه دل ها وارد می شوند و تا همیشه ماندگار می مانند. به خاطر همین است که گفته اند: «هیچ پدیده ای در دنیا به اندازه فوتبال جاذبه ندارد. فوتبالی که اکنون به یک صنعت تبدیل شده. صنعتی که علاوه بر معیارهای اقتصادی و مادی، معیارهای معنوی را با خود دارد.»

● از علی اصغری تا دفاع خطی

از روزی که غفور جهانی در مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین با گلی که به استرالیا زد و ایران را به جام جهانی فرستاد، فوتبال ما وارد مرحله دیگری شد. غفور جهانی اسطوره شد و ایران، جهانی. آن روزها فوتبال ایران به شیوه ای کاملا سنتی اداره می شد.

شاید رایکوف سرمربی استقلال در آن زمان تیری در تاریکی بود. تیم های فوتبال ما به همان شیوه دفاع ها عقب بمانند، پیستون ها از چپ و راست بروند و برگردند، دو هافبک نزدیک به مهاجمان حرکت کنند، یک هافبک نزدیک به مدافعان بماند و نبوغ فرصت طلبی مهاجمان در دریبل و سرزنی اداره می شد. اوج کار تیم های آن زمان ما سانتر از جناحین و آفسایدگیری بود. این را هم در نظر داشته باشید که پاس عقب به دروازه بان آزاد بود که کلی می شد نتیجه را با انجام این کار حفظ کرد. اسطوره های ما در آن زمان اینگونه شکل گرفتند. حجازی، پروین، غفور جهانی، روشن، کارگر جم و... بازیکنانی باهوش اما احساساتی، جنگنده و باتعصب بودند.

تقریبا ۳۰ سال از آن روزها می گذرد. با یک مقایسه اجمالی می توان فهمید که فوتبال الان ما با فوتبال آن زمان تفاوت چندانی ندارد و چه بسا اسطوره های فوتبال ما در ۱۰ سال گذشته اگر از پروین ها و حجازی ها کمتر نباشند، بیشتر هم نیستند.

● آمپول تاکتیک

فوتبال بعد از انقلاب با اینکه در آغازش با اوج مشکلات یک کشور تازه انقلابی مواجه بود، هیچ وقت پا پس نکشید و تعطیل نشد. مردم فوتبال را می خواستند. آن بازی ۱۳۰ هزار نفره استقلال - پرسپولیس در سال ۶۲ علاقه مردم را به فوتبال در حالی که جنگ تحمیلی هم آغاز شده بود به خوبی نشان می دهد و حرفی باقی نمی گذارد.

ایرانی ها شدیدا فوتبال دوست هستند و این آنقدر بدیهی است که هیچ احتیاجی به توضیح اضافی ندارد.

اما هنوز فوتبال ما با همان شیوه معروف به شیوه علی اصغری هدایت می شد. باید اتفاقی می افتاد تا تیم های ما به گل برسند. در واقع تاکتیکی وجود نداشت. ابر و باد و مه و خورشید و نبوغ، احساسات، تعصب و شانس دست به دست هم می داد تا مجموع این عوامل به قدرت پشت پرده عرب ها در فوتبال آسیا و جیب های پرپولشان در استخدام مربیان خوب خارجی غلبه کند. بازیهای دهه ۶۰ هم حماسه بودند. حماسه هایی که شاید هیچ وقت تکرار نشوند. بازیکنان باتعصب آن زمان در مقایسه با بازیکنان به اصطلاح حرفه ای امروز پولی نمی گرفتند اما سر جلوی توپ می گذاشتند.

علی پروین جایی گفته بود:«به مژتبی (مجتبی محرمی) به زور سالی ۵ هزار تومان می دادیم تا واسه پرسپولیس بازی کنه، جونشم واسه پرسپولیس می داد اما بازیکنای الان سالی ۲۰۰ میلیون می گیرن و کاری نمی کنن!»

دهه ۷۰ با پویایی اقتصاد کشور پای مربیان خارجی به ایران باز شد. استانکو پوکله پوویچ با آمدنش پرسپولیس را قهرمان کرد. از روزی که او آمد پای ویچ ها به ایران باز شد تا بلکه تاکتیک به فوتبال ایران تزریق شود اما آمپول تاکتیک شفابخش نبود، بلکه به دوپینگ می ماند. آخرین این آمپول زن ها برانکو ایوانکوویچ بود که دیدید چه بر سر تیم ملی آمد.

سایه اسطوره ها هنوز روی فوتبال تاکتیک ناپذیر ما وجود دارد. آنها به جای اینکه اسطوره های جدیدی را بپرورانند خودکشی کردند. کار به آنجا کشید که علی پروین وقتی با نتیجه مفتضحانه ۴-۲ به سربازهای کم ادعای فجر سپاسی شیراز باخت، گفت: «خداحافظ فوتبال!» ولی باز هم به تیم بازگشت تا تیم در رده های میانی جدول کار را به پایان برساند و پروین برای همیشه از پرسپولیس برود. گرچه خیلی ها اعتقاد دارند هنوز هم سایه پروین روی پرسپولیس دیده می شود. آنجا که تماشاگرها حین بازی پرسپولیس دنیزلی فریاد می زنند: «حمله، حمله، تیم پروین، گل بزن یاالله قهرمان!»

گرچه پروین با استیل آذینش رنگ و بویی از سلطان علی پروین را ندارد اما او به عنوان یکی از اسطوره های فوتبال ایران هنوز به بازنشستگی فکر نمی کند.

ناصر حجازی اگرچه مثل پروین اسطوره نیست اما به هرجهت اسطوره استقلالی هاست. این اسطوره وضعیت بهتری از سلطان ندارد. استقلال الان یازدهم جدول است اما ناصر خان هنوز خیال خداحافظی ندارد. نگاهی به هووهای بالای سر حجازی بیندازید. اسطوره های فوتبال ما هیچ کدام از ویژگی های اسطوره های خارجی را ندارند اما در همین حد و اندازه های وطنی، کم کم دارند اسطوره های سال های نزدیک فوتبال ما را به خودکشی وا می دارند. دایی و عزیزی هم اوایل کارشان عاقبتی بهتر از پروین و حجازی نداشته اند.معلوم نیست چه زمانی می خواهد فوتبال ما مدرن شود. کاری که امسال ژنرال هم با آن همه لژیونر نکرد، چه بسا ایویچ و بلاژویچ و ویچ های دیگر هم نتوانسته بودند.

کاش مردم ما راحت لقب های ژنرال و سلطان را به اشخاص نمی دادند و کاش اسطوره های ما خودکشی نمی کردند.

چیا فؤادی



همچنین مشاهده کنید